|
پيش گفتار
الحمد للَّه، و صلّى اللَّه على محمّد و آله الطاهرين.
امشب كه قلم به دست گرفتهام تا تاريخ زندگى پرشكوه امام جعفر بنمحمد الصادقعليه السلام را به رشته تحرير در آورم، مصادف است با 25 شوال سال1386 هجرى.
اينك جهان تشيع كه يكى از افتخاراتش را وابستگى به آن امام در اصولوروش مىداند در آستانه فرا رسيدن سالگرد وفات ششمين پيشواى بزرگخود، به سوگ نشسته است.
حقير ضمن آنكه فرارسيدن سالگرد وفات آن امام بزرگوار را به تماممسلمانان و بالاخص شيعيان جعفرى تسليت مىگويم، از خداوند قادرمىخواهم كه آنان را در دنباله روى از اصول و سيره آن حضرت استوار داردوبه تعاليم و سيره علمى آن بزرگوار رهنمونشان سازد.
در نهايت آنكه اينجانب را با نوشتن درباره آن امامعليه السلام شرافت بخشيدهامتا از يك طرف با امت بزرگ اسلام در بزرگداشت در گذشت امام صادقعليه السلامهمسو و همراه شده باشم و از طرف ديگر برپايى جامعهاى اسلامى و متكى برفرهنگ و بينش حق كه از سوى پروردگار آسمان و بيغامبرش براى ما تشريعشده است، كمكى كرده باشم.
و من اللَّه التّوفيق
محمّدتقى مدرّسى
نام: جعفر
پدر و مادر: امامباقر واُمّفَرْوَه دختر قاسم بنمحمّد بن ابىبكر.
شهرت: صادق
كُنيه: ابو عبداللَّه
زمان و محل تولّد: 17 ربيع الاول سال83 ه در مدينه متولد شد.
طاغوتهاى زمانامامت: يزيد بن عبد الملك )نهمين خليفه اموى تا آخرين خليفه اموى(، سفّاح و منصور دوانيقى.
زمان و محل شهادت: 25 شوّال سال 148 ه. ق در سنّ 65 سالگى به دستور منصور دوانيقى، مسموم و در مدينه به شهادت رسيد.
مرقد شريف: قبرستان بقيع، در مدينه.
دوران زندگى: در دو بخش:
1 - دوران قبل از امامت، 31 سال ) از سال 83 تا 114)
2 - دوران امامت تا آخر عمر، 34 سال )از سال 114 تا 148) كه دوران شكوفايى اساس تشيّع بود، آنحضرت در اين دوران از فرصت جنگ بنىاميّه و بنى عباس، استفاده نموده و دانشگاه اسلامى را در سطح عميق و وسيع تشكيل داد، كه چهار هزار نفر شاگرد داشت، و اسلام ناب محمّد و على را از زير حجاب اسلام بنى اميّه، آشكار ساخت.
نژادى پاک و بزرگوار
جشن ولادت..
امّت اسلام در هفدهم ربيع الاول، يكصد و سى ششمين(1) سالگردولادت پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله را جشن گرفته بودند. در همين حال در خانهرسالت موجى از سرور و شادى جريان داشت. اين خانه چشم به راه فرودآمدن كرامت وافتخارى در خود بود تا بر ارج و بلنداى آن افزوده شود.
در آن شب و در آن فضاى مبارك، امام صادقعليه السلام چشم به جهانگشود. او شراره درخشانى بود كه آسمان سخاوت او را به زمينيان بخشيدهبود تا از پرتو آن نور گيرند و در زير درخشش تابناكش راه خود را به سوىخير و نيكى و صفا باز يابند.
آنحضرت از پدر و مادرى بزرگوار زاده شد:
1 - پدرش امام محمّد بن على بن حسين بن على بن ابيطالب معروف بهباقر بود كه نسبت ايشان هم از سوى مادر و هم از سوى پدر به امامعلىعليه السلام مىرسيد. چرا كه پدرش فرزند امام حسين بن على و مادرش ازنوادگان امام حسن بود، كه اين خانواده نخستين و اصيلترين بيت فاطمىمحسوب ميشد. اين خانواده در واقع خوشبوترين و زيباترين گُلى بود كهدر بيت رسالت روييده بود.
2 - مادرش فاطمه دختر قاسم بن محمّد بن ابو بكر بود. اين زن نيز بهنوبه خود هم از سوى پدر و هم از سوى مادر اولين مهتر از سلاله ابو بكربه شمار مىآمد. نياى او، محمّد بن ابو بكر، از مجاهدان سپاه علىعليه السلامبود، امام على شوهر مادر محمّد بود، زيرا آنحضرت پس از وفاتابوبكر، همسرش، اسماء بنت عميس، را به زنى گرفت و بدين ترتيبمحمّد را در دامان خويش پرورش داد و از دانش خود او را بهرهمندساخت به طورى كه محمّد فدائى پاكبازى براى اسلام شد. آنحضرت پساز آنكه به خلافت رسيد، محمّد را به حكومت مصر برگماشت و وى درهمان جا به دستور معاويه، كشته شد.
امام جعفر صادق بدين گونه عصاره جهاد مقدّس بود. وى از پدرومادرى زاده شده بود كه هر دواز سلالهاى پاك و بزرگوار به شمارمىآمدند.
رشد و پرورش امام
ولادت امام صادق در روزگار جدّش، امام زين العابدين، كه مراتبفضل و عظمتش همه آفاق را پر كرده بود، صورت پذيرفت. او در سايهتربيت جدّش كه تمام معانى بزرگى و عظمت را بدو مىآموخت و تماممفاهيم فضيلت و كمال را به او آموزش مىداد، مىزيست. و همواره زهدو عبادت و تلاش و كوشش جدّش را در راه خدا نظارهگر بود. ديدن اينامور، تأثير بسيارى در روح او گذارد تا آنكه آنحضرت به سن دوازدهسالگى رسيد.
وقتى كليدهاى امامت عامه به پدرش امام باقرعليه السلام انتقال يافتوآنحضرت براى به جا آوردن تكاليف و مسئوليّتهاى خود به بهترين نحوقيام كرد، امام صادقعليه السلام جوانى نمونه و رشيد شده بود كه ديدگان شيعيانرا به خود معطوف مىساخت و آنان او را ششمين رهبر والاى خودمىپنداشتند.
سفر آنحضرت به شام
امويّان در دوران پايانى حكومت خود كه جريانهاى فكرى متناقض درميان امّت اسلام رواج يافته بود، آخرين تلاشهاى خود را براى پوشاندنحقايق، واثبات متناقضات به كار مىگرفتند و مىكوشيدند رخدادهاىسياسى را با روش سياسى اسلاف منحرف خود، رتق و فتق كنند.
يكى از امور شگفتى آفرين حكومت آنان در اين برهه آن بود كههمچنان كه سال تغيير مىكرد جامه خلافت نيز در ميان آنان دست بهدست مىگشت به طورى كه مىتوان گفت: سالى جديد آغاز نمىشد مگرآنكه خليفهاى جديد روى كار آمده باشد. علّت اين امر آن بود كه مردم،بنى اميّه را از خود طرد كرده بودند و از كرنش در برابر حكومت باطل آنانسر باز مىزدند.
بويژه در اين برهه امام باقر از سختيها و ستمهاى امويّان بى بهره نبود،زيرا او پناهگاه حق و حق خواهان و پايگاه مظلومانى بود كه با سياستامويّان به ستيز برخاسته بودند.
در آن برهه شيعه به خاطر اقدامات ستمگرانه بنى اميّه، به مصايبوشدايد بزرگى گرفتار آمد چنان كه امام باقر مىفرمايد:
"سپس حجاج آمد. او شيعيان را به بدترين شكل مىكشت و آنان را بههر گمان و تهمتى دستگير مىكرد".
اوضاع به گونهاى بود كه اگر كسى را زنديق و يا كافر مىخواندند،برايش خوشايندتر از آن بود كه وى را شيعى و هواخواه علىعليه السلام بدانند.
از آنجا كه خليفه اموى مىخواست حكومت خود را بر امام باقرتحميل كند و قدرت خود را به رخ او بكشد، درست همانند رفتارى كهجهان امروز سياست با مخالفان سياسى خود انجام مىدهد، آنحضرت رابه شام فرا خواند. امام باقر نيز فرزند عزيزش امام صادق را در اين سفر باخود برد.
روزگار امامت حضرت صادق
در سال117 هجرى، هنگامى كه امام باقر به عنوان قربانى گرانبهاىسياست ستمگرانه بنى اميّه، به جوار پروردگارش شتافت فرزندش امامجعفر صادق را، كه آن هنگام در سن 34 سالگى بود، به مركز و مدرسهاىكه صدها تن از صاحب نظران و انديشمندان در آن گرد آمده بودندسفارش فرمود. اين مدرسه در واقع هسته دانشگاه بزرگى بود كه امامصادق پس از پدر خود آن را بنيان گذاشت، همچنين آنحضرت، امامتمردم را بر عهده امام صادق نهاد.
بدين ترتيب رهبرى دينى امّت و مسئوليّتهاى بزرگ امور سياسى آنانبه امام صادق انتقال يافت.
|
|