4 ـ امتحان مردم
يكى ديگر از مصالح و حِكَمتهاى غيبت امام عصر(عليه السلام) آزمايش
و امتحان شيعيان است. زيرا بر اساس آنچه از آيات قرآن و روايات
اسلامى استفاده مى شود، امتحان و آزمايش بندگان يكى از سنّت هاى
الهى است كه همواره بوده و هست. قرآن كريم مى فرمايد:
(اَلّذي خَلَقَ الْمَوْتَ
وَالْحَيوةَ لِيَبْلُوَكُمْ أيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا)
«خداوند كسى است كه مرگ و زندگى را آفريد تا شما را آزمايش و
امتحان كند كه كدام يك ا شما بهتر عمل مى كنيد».
امتحان، وسيله اى است براى ظهور كمالات و استعدادهاى درونى انسان
كه شخصيت افراد و درجه ايمان و صبر و استقامت آن ها را در مقام
اطاعت از اوامر خداوند و رسول او روشن مى كند.
آزمايش دوران غيبت، سخت ترين آزمايش ها
چنانكه از روايات و اخبار استفاده مى گردد، امتحان و آزمايش به
وسيله غيبت امام(عليه السلام) به چند جهت از شديدترين امتحان ها
است:
جهت اول: اين كه، از رواياتى استفاده مى شود كه مؤمنين و افرادى كه
در زمان غيبت آن حضرت به سر مى برند از حيث درجه و مقام بر كسانى
كه در زمان حضور پيامبر و ساير ائمه(عليهم السلام) بودند برترى
دارند. لازمه اين برترى و موقعيّت، شدّت و سختى امتحان آنها است كه
به واسطه طولانى شدن غيبت امام و حجت خدا، متوجه آنان مى شود; لكن
آنان ذرّه اى شكّ و ترديد به خودشان راه نمى دهند و با اخلاص كامل
بر اعتقاد به امامت آن حضرت ثابت و استوار مى مانند.
چنانكه حضرت على(عليه السلام) از پيامبر نقل مى كنند كه خطاب به وى
فرمود:
«يا علىّ، واعلم أنّ أعجب الناس
إيماناً و أعظمهم يقيناً قوم يكونون في آخرالزمان لم يلحقوا النبىّ
وحجبتهم الحجّة، فآمنوا بسواد على بياض».
«اى على! بدان كه عجيب ترين افراد از جهت ايمان و بزرگىِ يقين،
قومى هستند كه در آخر الزمان به سر مى برند. زيرا آنان، در عين حال
كه پيامبر را ملاقات نكرده اند و امام و حجت خدا نيز از آن ها
محجوب و غايب است، به وسيله سياهى ها و خطوطى كه در كاغذها مانده
است، ايمان آورده اند».
در روايت ديگرى ابن عباس از پيامبر اكرم نقل مى كند كه آن حضرت
فرمودند:
«على بن ابى طالب(عليه السلام) امام و جانشين من بر امت من است. از
فرزندان على است همان قائم منتظرى كه زمين را از قسط و عدل پر مى
كند همان طورى كه از جور و ستم پر شده باشد».
آنگاه حضرت فرمودند:
«والّذي بعثني بالحقّ بشيراً انّ الثابتين على القول به في زمان
غيبته لأعزّ من الكبريت الأحمر».
«سوگند به خدايى كه مرا به حق مبعوث داشت و بشارت دهنده قرار داد،
كسانى كه در زمان غيبت آن حجت خدا بر قول و اعتقاد به امامت وى
ثابت بمانند از طلاى سرخ ـ يا ياقوت سرخ ـ كمياب ترند!»
جابر بن عبد اللّه انصارى بلند شد و عرض كرد: «آيا براى قائم(عليه
السلام)غيبتى است؟»
حضرت فرمود:
«آرى، به خدا سوگند!
«وَلُِيمَحّصَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَمْحَقَ الْكافِرِينَ»;
تا خداوند بندگان با ايمان را خالص گرداند و امتحان كند و كافران
را نيست و نابودگرداند».
دشوارى حفظ ايمان در دوران غيبت
جهت دوم: اين كه، پيشامدهاى ناگوار و دگرگونى هايى كه در دوران
طولانى غيبت رخ مى دهد، مردم را نيز متحوّل و دگرگون مى سازد به
طورى كه حفظ ايمان و استقامت در راه آن، بسيار سخت و دشوار است كه
حتّى امامان پيشين نيز، جامعه شيعه را در جريان آن قرار داده اند و
آن ها را از سختى ها و مشكلاتى كه در راستاى حفظ ايمان در زمان
غيبت متوجّه آنان مى شود، خبر داده اند.
حضرت صادق(عليه السلام) فرمود:
«إنّ لصاحب هذا الأمر غيبة،
المتمسّك فيها بدينه كالخارط للقتاد ـ ثمّ قال هكذا بيده ـ ثم قال:
فأيّكم يمسك شوك القتاد بيده؟ ثمّ أطرق مليّاً، ثمّ قال: إنّ لصاحب
هذا الأمر غيبة، فليتّق اللّه عبد و ليتمسّك بدينه».
«كسى كه بخواهد در زمان غيبت صاحب الأمر(عليه السلام) به دين خود
چنگ بزند و به لوازم ديندارى ملتزم باشد، مانند كسى است كه بخواهد
با كشيدن دست، خارهاى درخت قتاد را بكَند. سپس حضرت فرمودند: كدام
يك از شما مى تواند خارهاى درخت قتاد را با دست بگيرد؟
بعد فرمودند: به درستى كه براى صاحب اين امر، غيبتى است كه بايد
بنده خدا، تقوا و پرهيز كارى را پيشه خود سازد و به دينش چنگ زند».
آرى! در دوران اندوهناك غيبتِ آخرين حجّت و ذخيره خدا در زمين،
ظاهر فريبنده امور دنيوى، يكى پس از ديگرى، جلوه گر مى گردد و دل
افراد را فريفته و اسباب گوناگون گناه و معصيت، بيش از پيش فراهم
شده و در دسترس همه قرار گيرد. بساط لهو و لعب، غنا و نوازندگى و
طرب، همه جا گسترده مى شود و با اختلاط و امتزاج هاى نامشروع مرد و
زن، زمينه بيشترى براى دسترسى به گناه فراهم مى گردد. علاوه بر آن،
قدرت هاى طاغوتى و غير دينى نيز در افزايش گناه و معصيت تأثير
فراوان دارند. در آن دوران، دينداران حقيقى به ظاهر، ذليل، و
بلهوسان نابكار به ظاهر، عزيزند; امر به معروف و نهى از منكر
فراموش، و انجام منكرات در هر كوى و برزن متداول و مرسوم مى گردد.
بنابر اين بايد گفت كه ديندارى، سخت و مشكل است. لذا عظمت افرادى
كه در شرايط سخت و دشوار غيبت، دين خود را حفظ كنند و بر اعتقاد به
امامت حضرت مهدى(عليه السلام) ثابت و استوار بمانند، روشن مى شود.
اميد آن كه خداوند ما را از ثابت قدمان بر اعتقادات صحيح اسلامى و
امامت ائمه معصومين(عليهم السلام) قرار دهد و مقدّمات ظهور حضرت را
فراهم فرمايد.
وسوسه هاى فكرى و اعتقادى در زمان غيبت
جهت سوم: جهت ديگرى كه امتحان و آزمايش شيعيان را در زمان غيبت
دشوار مى كند، وسوسه هاى فكرى است كه متوجه شيعيان مى شود و
احياناً بعضى از آن ها را دچار شك و ترديد مى كند.
دشوار بودن مسئله از اين جهت، به قدرى درد آور است كه طبق بعضى از
روايات، وقتى امام صادق(عليه السلام) موقعيّت شيعيان زمان غيبت را
ملاحظه مى كردند، آنچنان ناراحت و اندوهناك و گريان شدند كه اصحاب
آن حضرت، شگفت زده و متحيّر گشتند. چنانكه از سدير صيرفى نقل شده
كه گفت: در موقعى كه حضرت امام صادق(عليه السلام) مسئله غيبت را
متذكّر شدند، به قدرى ناراحت و گريان بودند كه عقل از سر ما پريد و
از ناله هاى هولناك آن حضرت قلب هاى ما به فغان و خروش آمد.
آنگاه وقتى از حضرت، علّت ناراحتى و اندوهشان سؤال شد، فرمود:
«وقتى گرفتارى هاى شيعيان را در زمان غيبت ملاحظه مى كنم و مى بينم
كه بسيارى از آنان از دين و عقيده خودشان برگشته اند، اين چنين
ناراحت مى گردم و حزن و اندوه برمن غالب مى شود.
فأخذتني الرقّة، واستولت علىّ
الأحزان».
آيا در زمان غيبت همه شيعيان دچار شكّ و ترديد مى شوند؟
اينك در اين جا سؤالى مطرح است و آن اين كه آيا به واسطه طولانى
شدن غيبت امام عصر(عليه السلام) همه شيعيان دچار شكّ و ترديد نسبت
به آن حضرت مى شوند؟
در پاسخ اين پرسش بايد بگوييم: چنانكه از روايات پيامبر اكرم(صلى
الله عليه وآله وسلم) و ائمه معصومين(عليهم السلام) استفاده مى
شود، چنين نيست كه تمام شيعيان دچار شكّ و ترديد شوند. زيرا شواهد
تاريخى نيز نشان مى دهد كه معمولا در مسايل اعتقادى و ايمان به خدا
و پيامبران الهى، گر چه در مواردى تعداد زيادى از دين و اعتقادات
صحيح منحرف مى شدند، لكن چنين نيست كه به طور كلّى در همه افراد،
ارتداد حاصل شود و همگان به انحراف كشيده شوند; بلكه هميشه عدّه اى
ـ اگر چه اندكى از آنها ـ بر دين و اعتقادات صحيح باقى مى مانند.
قرآن كريم اين حقيقت را در ماجراى طالوت و جالوت بيان مى كند و مى
فرمايد:
(فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ
بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللّهَ مُبْتَلِيكُم بِنَهَر فمَن شَرِبَ
مِنْهُ فَلَيْسَ مِنّي وَمَن لَمْ يَطْعَمهُ فَإنَّه مِنّي إِلاّ
مَنِ اغْتَرَفَ غُرفَةً بِيدِهِ فَشرِبُوا مِنْهُ إِلاّ قَليلا
مِنْهُمْ فَلَمّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ قالوا
لاطَاقَةَ لَنا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالَ الَّذِينَ
يَظنُّونَ أَنَّهُم مُلاقُوا اللّهِ كَمْ مِن فِئَة قَليلَة
غَلَبَتْ فِئَةً كَثيرةً بِإذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ
الصَّابرِينَ * وَلَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُوا
رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا
وَانْصُرنا عَلَى الْقَومِ الكَافِرِينَ * فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ
اللّهِ وقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَآتاهُ اللّهُ الْمُلْكَ
وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلا دَفْعُ اللّهِ
النّاسَ بَعْضَهُم بِبَعض لَفَسَدَتِ الأَرْضُ وَلِكنَّ اللّهَ
ذُوفَضْل عَلَى الْعالَمِينَ).
«هنگامى كه طالوت سپاهش را با خود برد، به آنان گفت: خداوند شما را
به وسيله نهر آبى آزمايش مى كند; هر كس از آن بنوشد، از من نيست و
هر كس جز يك پيمانه ننوشد، از من است كه جز عدّه كمى همه از آن نهر
نوشيدند. آن گاه افرادى كه از بوته آزمايش به سلامتى بيرون آمدند،
وقتى از نهر گذشتند از كمى افراد و نفرات خود ناراحت شدند و گفتند:
«ما توانايى مقابله با نيروهاى جالوت را نداريم».
آنان كه مى دانند خدا را ملاقات خواهند كرد، با قدرت ايمان و تكيه
بر يارى خداوند گفتند: «چه بسيار گروه هاى كوچكى كه به فرمان و
يارى خدا بر گروه هاى بزرگ و عظيمِ دشمن غلبه يافتند و پيروز
گرديدند. زيرا خداوند با صبر پيشگان است».
سپس همان گروه اندك، امّا با ايمان، در مقابل سپاهيان انبوه جالوت
به استقامت پرداختند و گفتند: «پروردگارا! پيمانه صبر و استقامت را
بر ما فرو ريز و ما را در مقابل دشمن ثابت قدم دار و ما را بر
كافران، ظفر و پيروزى عنايت فرما».
آن ها به فرمان خدا سپاه دشمن را به هزيمت و فرار واداشتند و داود،
جالوت را كشت و خداوند، حكومت و دانش را به وى بخشيد و آنچه خواست
به او تعليم داد. و اگر خدا بعضى از مردم را به وسيله بعضى ديگر،
دفع نمى كرد، زمين پر از تباهى و فساد مى شد، لكن خداوند نسبت به
جهانيان لطف و احسان مى نمايد».
با توجه به مفهوم آيات كريمه و روايات اهل بيت(عليهم السلام) جواب
پرسش فوق بيشتر روشن مى شود. زيرا درست است كه طولانى شدن غيبت، در
روحيه و افكار و احياناً اعتقادات مردم تأثير مى گذارد، لكن موجب
نمى شود كه تمام معتقدين به امامت امام غايب(عليه السلام) در عقيده
و اعتقاد خود سست شوند، بلكه مؤمنين و معتقدينى هم وجود دارند كه
امتداد غيبت، ذرّه اى در ايمان راسخ آنان خلل وارد نمى كند چنانكه
احاديث فراوانى نيز مؤيّد اين معناست كه نمونه اى از آنها را ذكر
مى كنيم:
عن أبي عبد اللّه(عليه السلام)
قال: «أقرب ما يكون العباد من اللّه عزّوجلّ و أرضى ما يكون عنهم
إذا افتقدوا حجّة اللّه عزّوجلّ، فلم يظهر لهم و لم يعلموا بمكانه،
و هم في ذلك يعلمون أنّه لم تبطل حجج اللّه )عنهم و بيّناته
(فعندها فتوقّعوا الفرج صباحاً و مساءً، وإنّ أشدَّ ما يكون غضب
اللّه تعالى على أعدائه إذا افتقدوا حجّة اللّه فلم يظهر لهم، و قد
علم أنّ اوليائَه لايرتابون، ولو علم أنّهم يرتابون لما غيّب عنهم
حجّته طرفة عين، ولايكون ذلك إلا على رأس شرار الناس».
«از امام صادق(عليه السلام) نقل شده است كه فرمودند: «بهترين زمان
قرب بندگان به خدا و بهترين زمان رضايت و خشنودى خداوند از آن ها،
زمانى است كه آن ها حجت خدا را در ميان خود نيابند و مكان وى را
ندانند و در عين حال، مى دانند كه حجت و برهان خداوند باطل نمى
شود. و زمين از حجت خالى نمى ماند). در اين هنگام است كه بايد شما
شيعيان هر صبح و شام، منتظر فرج امام(عليه السلام)باشيد. شديدترين
زمان غضب خدا بر دشمنانش نيز، زمان غيبت حجت او است. خداوند مى
داند كه بندگان واقعى وى به جهت غيبت حُجّتش، دچار شكّ و ترديد نمى
شوند. زيرا اگر چنين بود، خدا لحظه اى حجت خود را از بندگانش غايب
نمى فرمود و اين امر (مسئله غيبت) نمى باشد مگر به خاطر شريرترين
افراد مردم».
آثار و فوائد وجود امام زمان(عليه السلام) در زمان غيبت
يكى از پرسش هايى كه در مورد امام زمان(عليه السلام) مى شود اين
است كه چه آثار و فوايدى بر وجود امام و رهبرى كه در اختفا و غيبت
به سر مى برد، مترتّب است؟ به عبارت ديگر، چرا امام(عليه السلام)
سال ها قبل از ظهور، تولد يافته است و فايده وجود آن حضرت چيست؟
لازم است قبل از پاسخ نكته اى
تذكّر داده شود و آن اين كه سؤال مذكور مسأله جديدى نيست كه تازه
طرح شده باشد، بلكه سال ها قبل از تولد حضرت مهدى(عليه السلام)مطرح
بود. حتّى اين پرسش ها همزمان با عصر نزول وحى نيز وجود داشت
چنانكه از جابر بن عبد اللّه انصارى، صحابى بزرگ پيامبر نقل شده
است كه گفت: هنگامى كه آيه كريمه «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا
أَطِيعُوا اللّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَاُولِي الأَمْرِ
مِنْكُمْ»
نازل شد، به رسول گفتم: خدا و رسول را شناختيم; صاحبان امرى را كه
خداوند اطاعت آنان را به اطاعت شما مقرون كرده است، چه كسانى
هستند؟
پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودند:
«آنان جانشينان من و پيشوايان امّت بعد از من هستند. اول آن ها على
بن ابى طالب است; سپس حسن و حسين و على بن الحسين ومحمّد بن على كه
در تورات معروف به باقر است. اى جابر! در آينده نزديك، او را
ملاقات خواهى كرد. هنگامى كه او را ديدى سلام مرا به او برسان. بعد
از او جعفر بن محمّد، موسى بن جعفر، على بن موسى، محمّد بن على،
على بن محمّد، حسن بن على و سپس فرزندِ حسن، هم نام و هم كنيه من و
حجت خدا در زمين و ذخيره خدا براى بندگان اوست. همان كسى كه
خداوند، مشرق و مغرب را به دستش فتح مى كند».
آن گاه حضرت فرمودند:
«او همان كسى است كه از شيعيان و دوستانش غايب مى شود،; دوران
غيبتش به حدّى طولانى و دشوار است كه بر اعتقاد به امامت وى باقى
نمى ماند مگركسى كه خدا قلبش را بهوسيله ايمان آزمايش كرده باشد».
عرض كردم يا رسول اللّه! آيا شيعيان در زمان غيبت از او بهره مند
مى گردند؟
حضرتش فرمود:
«آرى! سوگند به كسى كه مرا به
نبوت مبعوث داشته است، البته آن ها از نور وجودش استفاده مى كنند و
از بركت ولايتش بهره مند مى گردند، همانطور كه از نور خورشيد بهره
مند مى شوند گر چه در پس ابر باشد. اى جابر! غيبت از اسرار مكتومِ
خزانه علم خداست. پس آن را جز از اهلش پنهان دار».
با توجه به اين حديث مشهور، جواب سؤال مذكور به خوبى روشن مى شود
كه بدون ترديد، بركات خورشيد فروزان امامت و ولايت حضرت مهدى(عليه
السلام) آن چنان گسترده و فراوان است كه ابرهاى تيره و تارى كه به
واسطه ستمگرى هاى دشمنان خدا براى مدّتى نامعلوم بين آن حضرت و
مردم حايل گرديده، نمى تواند جلو بركات وجودى آخرين حجت و ذخيره
خدا را بگيرد.
زيرا اگر چه آن حضرت در زمان غم انگيز غيبت، از تصرّف در بعضى از
شئونات خويش ـ مانند حضور در جامعه و به دست گرفتن زمام امور ـ
كناره گيرى مى نمايند، لكن بايد دانست كه اين امر فقط يكى از
شئونات آن حضرت است; چرا كه آن حضرت در بقيه شئونات خويش تصرف مى
نمايد و بسيارى از مشكلات جامعه را رفع و از درماندگان دستگيرى مى
كند و امدادهاى غيبى آن بزرگوار در سراسر هستى گسترش دارد. اين
موضوع شواهد فراوانى دارد كه در جاى خودش به آن اشاره خواهيم كرد.
گذشته از اين، بايد دانست كه تمام مصالح و حِكَم و فوايد و آثار
وجود امام(عليه السلام)در زمان غيبت براى ما مكشوف نيست. از سفارش
پيامبر به جابر فهميده مى شود كه همگان استعداد و لياقت فهم و درك
بركات وجود امام(عليه السلام) را در دوران غيبت ندارند; بلكه
افرادى همچون آن صحابى بزرگ مى توانند تا حدّى شعاع بركات وجودى
حجّت خدا را درك كنند. زيرا حضرت در پايان گفتارشان به جابر
فرمودند: «موضوع غيبت از اسرار خداست و بايد آن را از نااهلان
پنهان بدارى».
آثار و بركات وجودى امام(عليه السلام)
احاديث و روايات از پيامبر اكرم و ائمه(عليهم السلام) در جواب و
پاسخ اين گونه پرسش ها فراوان است كه ذكر آن در اين مختصر نمى
گنجد، لكن از باب نمونه به عنوان تيمّن و تبرّك، حديثى را از امام
سجّاد(عليه السلام) كه بيانگر پاره اى از بركات وجودى امام(عليه
السلام) است، ذكر مى كنيم:
سليمان از امام صادق(عليه السلام) و آن حضرت از پدر بزرگوارش امام
باقر(عليه السلام)و آن حضرت از امام زين العابدين نقل مى كند كه
حضرتش فرمودند:
«نحن أئمّة المسلمين، و حجج اللّه على العالمين، و سادة المؤمنين
وقادة الغرّ المحجّلين، و موالي المؤمنين، و نحن أمان لأهل الأرض
كما أنّ النّجوم أمان لأهل السماء، و نحن الّذين بنا يمسك اللّه
السماء أن تقع على الأرض إلاّ بإذنه، و بنا يمسك الأرض أن تميد
بأهلها، و بنا ينزل الغيث، و تنشر الرحمة، و تخرج بركات الأرض، و
لولا ما في الأرض منّا لساخت بأهلها».
ثمّ قال: و لم تخل الأرض منذ خلق
اللّه آدم من حجّة اللّه فيها ظاهر مشهور أو غائب مستور،
ولا تخلو إلى أن تقوم الساعة من حجّة اللّه فيها، ولولا ذلك لم
يعبد الله.
قال سليمان، فقلت للصادق(عليه السلام): فكيف ينتفع الناس بالحجّة
الغائب المستور؟
قال: «كما ينتفعون بالشمس إذا
سترها السحاب».
«ما (اهل بيت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)) پيشوايان امت
اسلام، حجت هاى خدا بر جهانيان، آقاى اهل ايمان، پيشتواى روسفيدان
و سرپرست مؤمنانيم. ما امان براى اهل زمين هستيم، همچنان كه
ستارگان امان براى اهل آسمانند. ما كسانى هستيم كه خدا به واسطه ما
آسمان را بر فراز زمين نگه داشت و اهل زمين را از هلاكت نجات
بخشيده است. به واسطه ما باران مى بارد و رحمت خدا منتشر مى شود و
زمين بركاتش را بيرون مى آورد و اگر نبود در هر عصر و زمانى امامى
از ما اهل بيت در زمين، زمين اهلش را فرو مى برد و هلاك مى كرد.
سپس فرمودند: از هنگام خلقت آدم تا قيامت، زمين از حجت خدا خالى
نبوده و نخواهد بود; خواه حجتش در ميان مردم آشكار و معروف باشد يا
غايب و ناپيدا. خدا در زمين عبادت نمى گرديد».
سليمان گويد: از امام صادق(عليه السلام) پرسيدم كه مردم در زمان
غيبت چگونه از امام غايب بهره مند مى شوند؟
آن حضرت فرمود: «همچنان كه از خورشيد هنگامى كه در پشت ابرها است،
بهره مند مى گردند».
مفاد بيان امام(عليه السلام) در اين حديث، سه بخش است:
بخش اول درموقعيّت ائمه(عليهم السلام) از جهت مقام ومنصب الهى آن
هاست كه پيشوايان راستين اسلام پس از پيامبر گرامى حجت هاى خدا بر
تمام عالميان و سيّد و آقاى اهل ايمان هستند كه به فرمان خداى
سبحان به وسيله پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) به جامعه
اسلامى معرّفى گرديده و براى هدايت و رهبرى همه انسان ها در تمامى
قرون و اعصار تعيين گشته اند.
در بخش دوم از فرمايش امام سجاد(عليه السلام) پاره اى از بركات
وجودى ائمه اطهار(عليهم السلام)بيان شده است كه اختصاص به زمان
حضور امام(عليه السلام) ندارد. زيرا آثار و بركات آن حضرت چنان
گسترده است كه شامل زمان حضور و غيبت مى شود.
در بخش سوم از فرمايش امام سجاد(عليه السلام)، به چند نكته اساسى
اشاره شده است:
الف) اگر امامى از اهل بيت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) در
زمين نباشد، زمين اهلش را نابود مى كند.
ب) اين كه خالى نبودن زمين از حجت خدا، يك سنّت الهى است كه از
زمان حضرت آدم(عليه السلام) تا قيامت جريان دارد.
ج) اين كه عبادت خدا در زمين بستگى به وجود حجّت خدا دارد.
د) در كلام حضرت به بهره مند شدن مردم از وجود امام(عليه السلام)
در ايام غيبت تصريح شده است.
امام(عليه السلام) نگهبان اهل زمين
اينك نسبت به بعضى از فرازهاى فرمايش امام سجاد(عليه
السلام)توضيحاتى ارائه مى دهيم:
«نحن أمان لأهل الأرض كما أنّ
النجوم أمان لأهل السماء».
در اين فراز از سخنان امام(عليه السلام) به نقش حياتى و پر اهميت
ائمه اطهار(عليهم السلام) نسبت به امنيت و آرامش اهل زمين اشاره
گرديده و وجود امامان و رهبران معصوم ـ كه از سوى خدا عهده دار
مسئوليتِ هدايت و ارشاد و رهبرى جامعه گرديده اند ـ براى اهل زمين،
موجب امنيت و آرامش دانسته شده و اين بسان ستارگان آسمان است كه
موجب آرامش اهل آسمانند.
توضيح سخن امام(عليه السلام)
ما هنگامى مى توانيم مفاد و منظور كلام جامع و بلند امام سجاد(عليه
السلام)را خوب درك كنيم كه نسبت به خداوند متعال و اهداف وى از
خلقت انسان ها و ساير موجودات، شناخت صحيح داشته باشيم. زيرا شناخت
صحيح خداوند متعال است كه به انسان امكان شناخت پيامبر و امامان را
مى دهد.
به طور حتم اگر شناخت و برداشت انسان نسبت به معارف الهى ضعيف و
ناچيز باشد و خصوصيات و صفات خداوند را در حدّ لزوم نشناسد، در
معرفت پيامبر و امام نيز ناتوان خواهد بود; تاجايى كه ممكن است
كسانى را به عنوان پيامبر يا امام و خليفه بشناسد كه اساساً لياقت
اين مَناصب سه گانه را نداشته باشند. پس شناخت صحيح خداوند است كه
به انسان، اين بينش و فهم را مى دهد كه دنبال هر كس كه ادّعاى
نبوّت يا خلافت و امامت را بنمايد، نرود و بدون دليل و برهانِ
قاطع، سخن كسى را نپذيرد.
با توجه به اين مقدّمه كوتاه،
چنين نتيجه مى گيريم كه تمام انحرافاتى كه در امم گذشته و صدر
اسلام در امّت اسلام رخ داد و مردم را به انحراف و ضلالت كشاند،
معمولا به واسطه كسانى بود كه شناخت آن ها نسبت به خدا و پيامبران،
ضعيف و نادرست بود; امت حضرت موسى(عليه السلام) به واسطه عدم شناخت
صحيح و كافى از خدا و پيامبر، در آزمايش كوتاه و چهل روزه، شكست
خورد و به دنبال سامرى و گوساله اش راه افتاده و دست از بندگى
خداوند عالم كشيده و گوساله را به عنوان معبود خود پذيرفتند.
لذا در دعاهاى رسيده از ائمه اطهار(عليهم السلام) اين نكته خاطر
نشان گرديده است كه در هر حال، انسان بايد شناخت خود را نسبت به
خدا افزايش دهد و با دعا و درخواست از خداوند متعال كمك بگيرد.
زيرا شناخت صحيح معارف دينى، اعم از شناخت پيامبر و امام، بستگى به
شناخت خداوند دارد. لذا سفارش شده است كه در هنگام دعا و كمك
خواستن از خداوند چنين بگوييم:
«اللّهُمَّ عرِّفني نفسك فإنّك إن
لم تُعرِّفنى نفسك لم أعرف نبيّك، اللّهُمَّ عرّفني رسولك فإنَّك
إن لم تعرّفني رسولك لم أعرف حجّتك، اللّهمَّ عرّفني حجّتك فإنّك
إن لم تعرّفنى حجّتك ضللت عن دينى».
«خداوندا! خودت را به من بشناسان. زيرا اگر خودت را به من
نشناساندى، فرستاده ات را نخواهم شناخت. خداوندا! فرستاده ات را به
من بشناسان. زيرا اگر فرستاده ات را معرّفى ننمودى، حجّت تو را
نخواهم شناخت. خداوندا! حجّت خود را به من بشناسان. زيرا اگر حجّتت
را به من نشناساندى، از دينم منحرف خواهم گشت».
مضمون اين دعاى شريف شاهد گفتار ماست كه گفتيم اگر خدا را خوب
بشناسيم، رسول خدا را نيز خواهيم شناخت و اگر پيامبر را شناختيم،
امام و حجت خدا، بعد از وى را نيز خواهيم شناخت.
آنچه در توضيح جملات اين دعا بايد گفت اين كه معرفت خداوند متعال
داراى مراتب و درجاتى است كه انسان تا حدّى به بركت فطرت و عقل مى
تواند به آن دست يابد; لكن معرفت صحيح و كامل را بايد به كمك پيامبران
الهى و خلفاى راستين آنان كه بيانگر معارف دينى هستند، كسب كرد.
در اين موضوع از ائمه اطهار(عليهم السلام) روايات فراوان رسيده است
كه به يك نمونه از آن اشاره مى كنيم:
ابى حمزه ثمالى از امام باقر(عليه
السلام) نقل مى كند كه آن حضرت فرمودند:
«إنّما يعبداللّه من يعرف اللّه
فأمّا من لايعرف اللّه فإنّما يعبده هكذا ضُلال(.
قلت: جعلت فداك فما معرفة اللّه؟
قال: تصديق اللّه عزّوجلّ و تصديق
رسوله و موالاة على(عليه السلام)والإئتمام به وبالائمّة
الهدى(عليهم السلام) والبرائة إلى اللّه عزّوجلّ من عدوّهم، هكذا
يعرف اللّه عزّوجلّ».
«همانا كسى خدا را عبادت مى كند كه او را شناخته باشد; امّا كسى كه
خدا را نشناسد، عبادت او از روى ضلالت و گمراهى انجام مى گيرد».
ابو حمزه با شنيدن اين سخن از امام
باقر(عليه السلام)، عرض كرد: معرفت خدا چيست؟
حضرت فرمود:
«معرفت خدا، تصديق خدا و تصديق رسول خدا و دوستى على بن ابى طالب و
پيروى نمودن از او و ائمه هدى(عليهم السلام) و بيزارى جستن از
دشمنان آن ها است. اين است معرفت صحيح خداوند عزّوجلّ».
وجود امام معصوم موجب آرامش اهل
زمين است
اگر شناخت صحيح نسبت به خداوند متعال از راه نزول وحى به وسيله حجت
و امام بعد از پيامبر انجام گيرد، به خوبى روشن مى شود كه وجود
امام معصوم در ميان جامعه بشرى از جهات گوناگون موجب آرامش و امنيت
براى ساكنان زمين است.
اينك به گوشه اى از آن جهات اشاره مى كنيم.
|