السلام عليك يا ابامحمد يا حسن بن على ! ايهاالمجتبى يابن
رسول الله انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بك الى الله و قدمناك بين يدى حاجاتنا يا
وجهيا عندالله اشفع لنا عندالله
اى دل ! بيا كه ماه نماز و دعا رسيد
|
ماهى كه با خدا كندت آشنا رسيد
|
عمر گران ما همه ارزان زدست رفت
|
سالى دگر به مصرف دار فنا رسيد
|
داند خدا و بس كه به هر گام و هر نفس
|
بر قلب زار ما زهوس ها بچه ها رسيد
|
غافل مشو ز كشتى اميد رحمتش
|
اى غرقه در گناه كه ماه خدا رسيد
|
دست دعا برآور، و پر اشك ديده كن
|
اكنون كه فصل توبه و اشك و دعا رسيد
|
آن معنوى سپر كه ز آتش امان دهد
|
در كسوت صيام ز خالق به ما رسيد
|
با اين همه گنه همگى غرق رحمتيم
|
بنگر كه موج بحر كرامت كجا رسيد
|
دانى چه شد كه عفو عموم است و بار عام
|
ماه خدا دو نيمه شد و از ميان آن
|
آيينه بزرگ محمد صلى الله عليه و آله نما رسيد
|
بعد از نبى خليفه بر حق دومين
|
هم چون على ولى همه ما سوار رسيد
|
در بين اهل بيت كريمش لقب بود
|
غافل مباش مظهر وجود و سخا رسيد
|
سر رشته دار نهضت خونين كربلا
|
قانون گذار عالم صلح و صفا رسيد
|
در سنگر متانت و حسن سياستش
|
دين از خطر گذشت و كمك از قفا رسيد
|
يك عمر در حفاظت قرآن تلاش كرد
|
تا نوبت قيام حسينى فرا رسيد
|
خون شد دل طبيب و جگر پاره پاره شد
|
تا امت مريض به دارالشفا رسيد
|
از فيض روح پاك و دل تابناك اوست
|
قاسم بدان مقام كه در كربلا رسيد
|
مدح حسن سزد كه حسانا خدا كند
|
با شعر كى توان به حديث كسا رسيد (179).
|
لاحول ولاقوة الابالله العلى العظيم .
جلسه چهاردهم
بسم الله الرحمن الرحيم
ماه رمضان و خوش رفتارى با زيردستان
و من خفف فى هذا الشهر عما ملكت يمينه خفف الله عليه حسابه و من كف فيه شره كف
الله عنه غضبه يوم يلقاه و من اكرم فيمه يتيما اكرمه الله يوم يلقاه
اى گروه مردمان ! هر كس در ماه رمضان نسبت به برده و زير دستان خود آسان بگيرد و
سختگيرى نكند، خداى متعال ، روز قيامت حسابش را آسان خواهد گرفت . و هر كس در اين ماه
آزارش به ديگرى نرسد، خداوند خشم و غضب خود را روز قيامت از او باز خواهد داشت .
گرچه در اين روايت ، سخن رسول خدا صلى الله عليه و آله مربوط به بردگان - يعنى
كنيزان و غلامان - است ولى منظور از آن تمام زيردستان و هر كس كه به نحوى فرمان
بر انسان است ، مى باشد. يكى از خصوصيات ائمه اطهار عليهم السلام خوش رفتارى ،
با زيردستان و آسان گرفتن بر آن ها به ويژه نسبت به بردگان بوده است (شكر خدا
كه در زمان ما برده زر خريد كنيز و غلام نيست و گرنه اين هم خود امتحانى بود كه
چگونه از آن بيرون مى آمديم و با آنان چه رفتارى مى نموديم ).
در حالات امام زين العابدين عليه السلام (180) در كتاب
اقبال (181) به سندى از محمد بن عجلان چنين آمده است كه گفت :
شنيدم ، امام صادق عليه السلام فرمود: كه جدم - على بن الحسين عليهماالسلام - هنگامى
كه ماه رمضان مى شد، هيچ كنيز و غلامى را نمى زد و اگر گناهى مى كردند، مى نوشت ،
فلان عبد يا فلان كنيز در فلان روز، چه انجام داد و هيچ تنبيه نمى نمود تا اين كه شب
آخر ماه فرا رسيد، حضرت همه آن ها را جمع مى نمود، سپس آن نوشته را بيرون مى آورد،
مى فرمود: فلانى ! يادت مى آيد كه فلان روز چه كردى و تو را تاءديب نكردم ؟ مى
گفت : بله ، يابن رسول الله ! يكى يكى آنها را يادآورى مى كرد و از ايشان اقرار مى
گرفت . سپس از جا بلند مى شد و در وسط مى ايستاد و مى فرمود: با صداى بلند
بگوييد: اى على بن الحسين ! تماما پروردگارت آن چه
عمل نموده اى ، همه را شمارش نموده ، همان گونه كه تو يادادشت نموده اى ولديه
كتاب ينطق عليك بالحق ، لايغادر صغيرة و لاكبيرة ، مما اقيت الا احصاها و تجد كلما علمت
لديه حاضرا كما و جدنا كلما عملنا لديك حاضرا يعنى ؛ نزد خداوند به حق نوشته
اى هست كه كوچك و بزرگ اعمال را در بردارد و تمام آنها را خواهى يافت ، همان گونه
كه اعمال خود را نزد شما حاضر ديديدم .
پس اى خداى بزرگ ! او را عفو كن و صرفنظر فرما، همانگونه كه خود سفارش به عفو
فرموده اى اى على بن الحسين از ما صرفنظر فرما تا خدا تو را عفو كند و بر تو رحم
نمايد، اى على بن الحسين ! به خاطر بياور جايگاه حقير خود را در نزد پروردگار حكيم و
عادلت كه به اندازه خردلى به كسى ستم نمى كند و آن را روز قيامت خواهد آورد (و كفى
بالله حسيبا) (182).
آرى حضرت اين چنين در بين غلامان ايستاده و گريه مى كرد و مى گفت :
خدايا! خودت امر به عفو و گذشت فرموده اى : خدايا! من از كسانى كه به من ستم نموده
اند، گذشتم ، تو هم بگذر، زيرا تو سزاوارتر به گذشتنى . خدايا! تو خود فرموده
اى كسى را از در خانه مان محروم برنگردانيم . خدايا! ما گدايان و مسكينان در خانه تو
هستيم و به تو پناه آورده ايم . خدايا! ما را دست خالى بر نگردان . تا آن جا كه حضرت
به غلامان و كنيزان رو مى كرد و مى فرمود: من از همه شما گذشتم . آيا شما از من مى
گذريد؟ همه مى گفتند: تو كه به ما بدى ننموده اى ، اى مولا! پس مى فرمود: همه
بگوييد: اللهم اعف عن على بن الحسين كما عفى عنا! خدايا! او را عفو كن همانگونه كه او از
ما عفو كرد و او را از آتش نجات بده ، همانگونه كه ما را از بردگى نجات داد آنها نيز
مى گفتندو حضرت مى گفت : اللهم آمين رب العالمين و بعد مى فرمود: برويد همه تان
آزاديد. و چون روز عيد فطر مى شد، حضرت همه را جايزه مى دهد و ايشان را بى نياز مى
نمود، كه به كسى محتاج نباشند.
سپس امام صادق عليه السلام مى فرمود:
همه ساله حضرت در شب آخر ماه رمضان ، كم و بيش ، بيست نفر را آزاد مى فرمود، و چنين
مى گفت : خداى تعالى ، در هر شب از ماه رمضان ، هنگام افطار هفتادهزار هزار از گناهكاران
را از آتش نجات مى دهد و در شب آخر ماه ، به اندازه آنچه در هر جمعه آزاد نموده ، نجات
مى دهد و من مى خواهم خدا ببيند بندگانى را كه از بردگى در دنيا آزاد نمودم ، تا او نيز
مرا از آتش نجات دهد و آن حضرت هيچ خادمى را بيش از يك
سال نگه نمى داشت .
برادران انصافا در عفو لذتى است كه در انتقام نيست ولى
مشكل است كه كسى با اينكه بتواند انتقام بگيرد و ستم را پاسخ دهد، براى خدا بگذرد،
بياييد از اين بزرگواران الگو بگيريم .
در حديثى از اميرالمؤ منين عليه السلام نقل شده :
ان لم تكن حليما فتحلم فانه قل من تشبه بقوم الا اوشك ان يكون منهم (183).
اگر بردبار نباشى ، خود را وادار به حلم و بردبارى كن ، زيرا اگر فردى خود را
شبيه گروهى بنمايد، كم كم از آن ها مى شود.
شمه اى از فضايل امام سجاد عليه السلام
در موضوع مورد بحث در رفتار امام سجاد عليه السلام برخورد به
عمل كردى مى كنيم كه فقط ويژه خود آن حضرت است و از هر كس ساخته نيست ، گوش كنيد
به روايتى كه بحار از مناقب اين شهر آشوب
نقل مى كند كه :
حضرت ، يكى از غلامان خود را ماءمور فرموده بود تا در باغى كه داشت ، اطاقى برايش
بسازد. حضرت براى سركشى به سراغ او رفت ، ديد ساختمان را خراب نموده و اصراف
كرده است . حضرت ناراحت شد و يك تازيانه به غلام زد، ولى زود پشيمان شد. چون به
منزل آمد، كسى را به دنبال غلام فرستاد. غلام آمد ديد حضرت بدون لباس منتظر اوست و
همان تازيانه را به دست گرفته است ، خيال كرد كه حضرت تصميم دارد او را بيش تر
تنبيه كند و ترسيد. پس حضرت تازيانه را به غلام داد و فرمود: من تو را زدم و
اشتباهى صورت گرفت و تا كنون چنين نشده بود، اكنون با همين تازيانه قصاص كن !
غلام گفت : يا بن رسول الله صلى الله عليه و آله من فكر كردم مى خواهيد مرا تنبيه كنيد
و سزاوار عقوبتم . چگونه من شما را قصاص كنم ؟ حضرت فرمود: واى بر تو! تو
بايد قصاص كنى . غلام گفت : دستم بريده باد! اگر من چنين جسارتى كنم به خدا پناه
مى برم ! از حضرت اصرار و از غلام انكار و خود را سرزنش مى كرد. پس چون حضرت
ديد كه او قصاص نمى كند فرمود: حالا كه چنين است باغ را به خود تو بخشيدم ، برو
به سلامت (184).
نكته : همه مى دانيم كه اين رفتار و گفتار امام زين العابدين عليه السلام براى توجه
دادن ما به گناهانمان است و اين كه بايد به فكر حساب خودمان باشيم كه چه كرده ايم
و خدا با ما چه خواهد كرد؛ وگرنه آن حضرت معصوم بوده و گناهى از او سر نزده است
عرض كردم در زمان ما غلام و كنيز نيست ولى مى دانم بسيارى از شما كه حضور داريد
كارگران و فرزندان و شاگردان زير دست داريد ببينيد با آنان چگونه رفتار مى كنيد،
آيا سخت مى گيريد، بد اخلاقيد، حق آنان را خوب ادا مى كنيد يا نه ؟
و يا خداى ناكرده تضييع حقوق مى كنيد و به آنان نمى رسيد، به هر نوع كه توقع
داريد مردم با شما رفتار كنند با آنان رفتار كنيد به همان گونه كه اميدواريد خدا روز
قيامت با شما حساب كند.
در دعاى قنوت - كه بسيار شيرين است - مى خوانيم :
ربنا عاملنا بفضلك و لاتعاملنا بعد لك يا كريم ؛
خدايا! با ما به مقتضاى فضل و كرم رفتار كن و به مقتضاى عدالتت اى كريم و
بزرگوار.
حال اگر قرار باشد، با عدلش با ما رفتار كند خيلى كم مى آوريم و كارمان زار خواهد
بود چه بسيار گناهان و اشتباهاتى داشته ايم كه هيچ به خاطر نداريم و فراموش كرده
ايم اگر قرار باشد به آن رسيدگى شود، چه خاكى به سر كنيم . استغفرالله ربى و
اتوب اليه .
كه ما هر چه گنه كرديم ديدى
|
خداوندا! به حق هست و چارت
|
اللهم و على تبعات قد حفظتهن و تبعات قد نسيتهن و كلهن بعنيك التى لاتنام و علمك
الذى لاينسى فعوض منها اهلها و احطط عنى وزرها و خف عنى ثقلها ! پروردگارا!
كارهايى در گذشته انجام داده ام كه آثار و نتيجه بعضى را به خاطر دارم و بعضى را
فراموش كرده ام خدايا! تمام آن ها زير نظر و در برابر چشم تو است . چشمى كه هرگز
به خواب نمى رود و در علم و دانش تو جاى دارد دانشى كه هرگز فراموشى ندارد خدايا!
پاداش خوبى ها را به من مرحمت فرما! ولى از بدى ها چشم پوشى كن و از من درگذر و
سنگينى آن ها را از دوشم بدار.
در فراز ديگرى از همين دعا، حال گنهكارى را مجسم مى كند كه در روز قيامت او را براى
حساب آورده اند:
فمثل بين يديك تضرعا و غمض بصره الى الارض ، متخشعا و طاءطا راءسه لعزتك
متذللا و ابث من سره ما انت اعلم به منه خضوعا و عدد من ذنوبه ما انت احصى لها خشوعا و
استغاث بك من عظيم ما وقع به فى علمك و قبيح ما فضحه فى حكمك من ذنوب ادبرت
لذاتها فذهبت و اقامت تبعاتها فلزمت ، لاينكر ياالهى ! عدلك ان عاقبته و لايستعظم عفوك
ان عفوت عنه و رحمته (185)
روز قيامت گناهكارى را در محضر عدل الهى ، با
كمال خضوع و كوچكى مى آورند؛ در حالى كه از شدت خشوع ، چشم به زمين دوخته و سر
را به نشانه ذلت پايين گرفته است . در آن
حال متوجه تمام حالات و گذشته خود شده ، هرچه در خفا و پنهانى انجام داده ، در نظرش
حاضر و او به آن ها عالم است و يك يك گناهان را كه موجب سرافكندگى اش شده ،
شمارش مى كند. در آن هنگام ، به درگاه خدا ناله مى كند واز او كمك مى طلبد و خدا را به
آن چه موجب رسوائى شده ، آگاه مى بيند. همان گناهانى كه خوشى هاى آن ها تمام شده
ولى آثار و كيفر آنها موجود است . يا الهى ! اگر در چنين وضعى او را عذاب و كيفر دهى ،
منكر عدالت تو نخواهد بود ولى اگر او را عفو كنى و ببخشى ، اين كار در برابر
گذشت و بزرگى تو چيزى نيست .
دقت و سختى حساب در روز قيامت
برادران راجع به حسابرسى روز قيامت كمى صحبت كنم شايد اين روايت
ذيل را شنيده باشيد در سفينة البحار از كافى
نقل مى كند: قال ابوعبدالله عليه السلام ان
رسول الله صلى الله عليه و آله نزل بارض قرعاء
فقال لاصحابه ائتوا بحطب فقالو يا رسول الله نحن بارض قرعاء مابها من حطب
قال فلياءت كل انسان بما قدر عليه فجاؤ ا به حتى رموا بين يديه بعضه على بعض
فقال رسول الله هكذا تجتمع الذنوب ثم قال اياكم و المحقرات من الذنوب فان
لكل شى ء طالبا الا و ان طالبها يكتب ما قدموا و آثارهم و
كل شى ء احصيناه فى امام مبين (186)
امام صادق عليه السلام فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله روزى در يكى از
مسافرتها در دشت خشك و بدون علف و گياهى وارد شدند. پس به اصحاب فرمود: مقدارى
هيزم جمع كنيد! اصحاب گفتند: يا رسول الله ! اينجا سرزمين بدون گياهى است هيزم از
كجا بياوريم ؟ فرمود: هر كس هرچه مى تواند پيدا كند. اصحاب شروع به جستجو
كردند طولى نكشيد كه تكه هاى چوب خشك و علف در جلوى حضرت ريخته شد و يك بار
هيزم روى هم انباشته گرديد. در اين هنگام ، حضرت يك درس آموزنده و عبرت زا به آن ها
داد و فرمود: آرى اين چنين گناه كوچك روى هم جمع مى شود و يك بار گناه مى گردد. شما
در نگاه اول فكر نمى كرديد كه اين مقدار هيزم جمع شود. سپس فرمود: اى اصحاب ! از
گناهانى كه سبك و كوچك فرض شود، بپرهيزيد و توجه داشته باشيد كه هر فردى ،
نويسنده اى دارد و به درستى كه آن نويسنده ، تمام آن چه را انجام دهيد يادداشت مى
نمايد. خداوند در قرآن مى فرمايد: ما همه رفتار شما را در كتابى آشكار شمارش خواهيم
كرد.
پس از نقل اين روايت ، مرحوم حاج شيخ عباس مى نويسد:
در اينجا، مناسب است ؛ داستانى را كه شيخ بهائى ،
نقل فرموده بيان كنم و آن اين كه شخصى بود به نام ثوبه فرزند صمه كه هميشه
مواظب رفتار خودش بود و در بيشتر اوقات به حساب خود مى رسيد، تا اينكه يك روز،
عمر خود را بررسى نمود ديد شصت سال گذشته پس روزهاى آن را حساب كرد، ديد،
بيست و يك هزار و پانصد روز است . گفت : وانفسا، اگر روزى يك گناه كرده باشم ، جمعا
بيست و يك هزار و پانصد گناه الان در پرونده ام ضبط است ، پس صيحه اى زد و جان به
جان آفرين تسليم نمود.
بياييد اين چنين حساب كنيم كه عمر متعارف ما حدود هفتاد و پنج
سال است . بگوييم پانزده سال پيش از بلوغ و تكليف است ؛ شصت
سال باقى مى ماند و حال ضرب شصت در سيد و شصت كه هر سالى سيصد و شصت روز
است بيست و يك هزار و ششصد مى شود اكنون اگر خداى ناكرده ، روزى يك دروغ گفته
باشيم يك غيبت كرده باشيم ، يك نگاه به نامحرم نموده باشيم ، و
امثال اين گناهان كه احتمال انجام آن ها مناسب اهل مجلس ما است جمعا بيست و يك هزار و ششصد
گناه انجام داده ايم ، حالا ديديد كه بايد بگوييم : ربنا عاملنا بفضلك و لاتعاملنا
بعدلك يا كريم ؟!