آیه ١٢٣ « وَكَذلِكَ جَعَلْنا فِى كُلِّ قَرْيَةٍ أَكابِرَ مُجْرِمِيها ... »

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

123   «وَكَذلِكَ جَعَلْنا فِى كُلِّ قَرْيَةٍ أَكابِرَ مُجْرِمِيها لِيَمْكُرُوا فِيها وَما يَمْكُرُونَ إِلاّ بِأَنْفُسِهِمْ وَما يَشْعُرُونَ»
ترجمه :
123. و همين نحو قرار داديم در هر آبادى بزرگان مجرمين آن آبادى را تا اينكه مكر كنند سايرين آبادى را، ولى مكر نمى‏كنند مگر به نفوس خود، ولى نمى‏فهمند كه با خود مكر مى‏كنند.
تفسير :
در هر شهرستان و آبادى‏ها يك دسته رؤا و بزرگانى دارد كه ساير اهل شهر و ده تابع آن‏ها هستند و اين رؤا براى حفظ مقام رياست خود جلوگيرى مى‏كنند سايرين را كه در مقام تحقيق برنيايند و نروند خدمت پيغمبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و ائمّه عليهم‏السلامو علما تا هدايت شوند . و به هزار حيله و تزوير اين‏ها را فريب مى‏دهند و به كفر و ضلالت آن‏ها را سوق مى‏دهند و غافل از اينكه ، اين‏ها علاوه از عقوبات كفر و ظلم و شرك و طغيان و معاصى خود ، عقوبات سايرين هم بر آن‏ها بار مى‏شود : هم عقوبت ضلالت را دارند هم عقوبت اضلال ،
[ اقسام فاعل ]
زيرا سه قسم فاعل داريم: فاعل بالمباشرة و بالتسبيب و بالرضا . و لذا مى‏گوييم : عقوبت اولين و آخرين الى يوم القيامة حمل بر غاصبان حق امامت مى‏شود ، چون فعل آن‏ها منشأ تمام فسادهايى است كه روى زمين واقع شده و مى‏شود ؛ اگر گذارده بودند حق بر مسند خود قرار گيرد روى زمين را عدل و داد پر كرده بود .
لذا مى‏فرمايد: «وَكَذلِكَ جَعَلْنا»مكرر گفته‏ايم كه تقدير و قضاى الهى منافى با سوء اختيار عبد و صحت عقوبت نيست . در دعاى كميل مى‏خوانى : «أجريت عليّ حكماً اتبعت فيه هوى نفسي و لم أحترس فيه من تزيين عدوّي فغرّني بما أهوى و أسعده على ذلك القضاء...»[1] الدعاء.
لذا نسبت جعل را به خدا مى‏دهد كه به قضا و تقدير چنين بوده. «فِى كُلِّ قَرْيَةٍ» « قرية » در قرآن محل اجتماع جمع كثيرى است ، اعم از شهرستان‏ها و دهات اطراف ، هر چه بزرگ باشد ؛ مثل تهران يا كوچك باشد ؛
مثل قَصَبه [ = روستا ].
«أَكابِرَ مُجْرِمِيها» ممكن است اضافه باشد ؛ يعنى در ميان مجرمين قرية ، اكابر آن‏ها . يا صفت باشد ؛ يعنى اكابرى كه مجرمين آن قريه بودند «لِيَمْكُرُوا فِيها»متعلق به «جَعَلْنا» كه اين نحوه جعل شده . و مكر عبارت از عملى است كه به صورت محبوب طرف است و در باطن مبغوض است و اگر نسبت به خدا داده شد «وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللّه‏ُ وَاللّه‏ُ خَيْرُ الْماكِرِينَ»[2] مراد اين است كه دولت و عزت و رياست و قوت و قدرت و مهلت مى‏دهد تا هر چه بتوانند طغيان و سركشى و فساد و ظلم و معصيت كنند و به عقوباتش گرفتار شوند : «وَلا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِى لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِى لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَلَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ»[3] . و همين آيه را عِلّيّه عاليه[4] بر يزيد پليد تلاوت فرمود . و اگر نسبت به بنده داده شد اين است كه از راه دوستى دشمنى كنند ؛ مثل مأمون ملعون با حضرت رضا عليه‏السلام . و اين اكابر فريب مى‏دهند اهل قريه را كه در طلب حق نروند و ايمان نياورند و به كفر و ضلالت به سر برند.
«وَما يَمْكُرُونَ إِلاّ بِأَنْفُسِهِمْ» ، چنانچه بيان شد كه گناه سايرين را هم تحمل مى‏كنند و گرفتار مى‏شوند «وَما يَشْعُرُونَ» ، خيال مى‏كنند از گرده آن‏ها بار كشيديم و از تبعيت آن‏ها استفاده كرديم و بر آن‏ها رياست و بزرگى نموديم.
----------------------------------------------------
[1] .  بر من حكمى را جارى ساختى كه در آن هواى نفسم را پيروى كردم و در آن از آراستن دشمنم پرهيز نكردم پس او [ دشمن ] مرا به آنچه مى‏خواست فريفت و در اين راه قضا نيز يارى‏اش داد . ر.ك : دعاى كميل .
[2] .  و مكر كردند و خداوند جزاى مكر آن‏ها را به آن‏ها چشانيد . و خدا بهترين جزا دهنده است . سوره آل عمران: آيه 54.
[3] .  و گمان نكنند كسانى كه كافر شدند اينكه ما آن‏ها را مهلت داديم به نفع آن هاست ، بلكه موجب زيادتى معاصى آن هاست و براى آن هاست عذاب خوار كننده . سوره آل عمران: آيه 178.
[4] .  مراد از آن ، حضرت زينب  عليهاالسلام است .