واما جواب از مخالفين با ما در مذهب

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

دو جواب است يکى اجمالى و يکى تفصيلى جواب اجمالى از سه وجه:
وجه اول: مانند جوابى که به غير مسلمان مى دهيم وآن اين است که مسئله غيبت وخصوصيات او اگر از فروعات مذهب است پس اگر شما را با ما بحثى است بايددر اصل مذهب بحث کنيد وگرنه اين اشکالات بی جا و بى مورد است.
وجه دوم: اينکه اصلا اين مسئله از فروعات اسلام است نه تنها از فروعات مذهب شيعه پس اگر اصل او در اسلام ثابت شد. اولا جاى چون و چرا نيست زيرا که اشکالات گذشته بعضى به معارضه با مشيت خدا و حکمت خدا برگشت مى کند وبعضى با قدرت خدا و از شخص مسلمان اين معارضه بعيد و غير مناسب با عقائد اسلامی است. وثانيا: مسئله مشترک خواهد بود پس اشکالات شما اگر بجا باشد مشرک الورود خواهد بود پس شما هم ملزم به جواب خواهيد بود.(1)
ميزان اينکه مسئله اسلامى است پس مشترک مابين همه ى مذاهب است يا اختصاص به يک مذهب تنها دار اين است، اگر آن قضيه و حکم را همه نقل کرده اند مشترک مابين همه است واگر تنها يک مذهب يا دو مذهب يا بيشتر نقل کرده اند مختص به ناقل وى است واما اينکه قضيه غيبت و ظهور حضرت مهدى عليه السلام مشترک اسلام است و اصلش در اسلام ثابت است اثباتش را محول به کتب خود شما مى نمایيم و شما را به کتب خود حواله مى دهيم مراجعه کنيد تا ببيند چه اخبار زيادى از پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم و از صحابه مانند جابر و حذيفة و عبد الله بن مسعود وعبد الله بن عباس وعبد الله بن عمر وعبد الله بن عمرو بن العاص وابو سعيد خدرى وابو امامه باهلى وانس بن مالک وابوهريره و غيرهم نقل کرده اند دربارۀ  خصوصيات مهدى عليه السلام از شمائل او و نسب او وکيفيت ظهور او و نماز خواندن عيسى بن مريم پشت سر او و همواره پيغمبر صلى الله عليه وآله وسلم و همچنين صحابه مردم را مژده مى دادند به ظهور او. وشما را حواله مى دهيم به منصفين شما مانند کمال الدين محمد بن طلحه در کتاب مطالب السئول در مناقب آل رسول وسبط. ابن الجوزى در کتاب تذکرة الائمه و شيخ سليمان حنفى نقش بندى در کتاب ينابيع الموده وغيرهم که چگونه به تمام خصوصيات مهدى عليه السلام مانند شيعه اعتراف نموده اند حتى جواب از اشکالات را هم تا حدى داده اد و چگونه اخبار بسيار نقل کرده اند بلکه بعضى بخصوص در اين باره کتاب نوشته اند مانند محمد بن يوسف گنجى که کتابى نوشته بنام کتاب البيان فى أخبار صاحب الزمان وحافظ أبو نعيم چهل حديث نقل کرده ودر ينابيع المودة اعتراف بسيارى از بزرگان علماى أهل سنت را ذکر کرده وشعرهایى که در اين باره گفته اند درج ساخته وکتاب هاى بعضى را که نوشته اند يا مقدارى از کتاب را که در خصوص آن حضرت است عين آن را نقل کرده وسيد ابن طاوس سه کتاب از ايشان را عين آن را در کتاب ملاحم وفتن خود نقل کرده يکى کتاب الفتن تأليف نعيم بن حماد خزاعى دوم کتاب الفتن تأليف ابى صالح سليمى، سوم کتاب الفتن تأليف أبى يحيى زکريا بن يحيى، آيا با اين وصف جاى تعجب نيست که اين همه بنويسند ونقل کنند باز چنان اشکالاتى کنند که شأن مسلمان نيست بلکه وظيفه او تسليم است در مقابل گفته خدا و رسول.
اما ليس هذا اول قارورة کسرت فى الاسلام.
اين اولين شيشه نيست که در اسلام شکسته شده، همان غرض ومرضى را که نسبت به امير المؤمنين عليه السلام و يک يک از ائمه طاهرين اعمال کردند نسبت به آخر ايشان نيز دارند و اعمال مى کنند شما را به خدا اين عمل را به چه مى توان حمل کرد جز بر غرض و مرض و عناد و لجاج.
اعمال کردند نسبت به آخر ايشان نيز دارند و اعمال مى کنند، شما را به خدا اين عمل را به چه مى توان حمل کرد جز بر غرض و مرض و عناد و لجاج؟!
*****************************************

پاورقی:

 (1) لهذا منصفين ايشان که اعتراف به آن حضرت وغيبت او نموده اند درصدد جواب برآمده و به قدر فهم خود از بعضى از اين شبهات جواب گفته اند.