متن ادبی «یادمان خوبی‏ ها»

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)


تو نماز را بر پای داشته ‏ای، زکات را به جای آورده‏ای، فراخوانده ‏ای به معروف و باز داشته ‏ای از منکر.
به راستی و درستی، سیره ‏ات سیره انبیا بوده است. اشاره‏ هایت، بشارت به رهایی است؛ از خاکدان تیره جهل که بسیار قربانی گرفته است. فرموده ‏ای: «دو کس ‏اند که کمرم را شکسته ‏اند: دانای هنجارشکن (عالم متهتِّک) و نادان راه‏گشا (جاهل متنسِّک).
شب مردان خدا را، عَلم الهدایِ علم تو، روز جهان‏ افزور کرده است.
جویبار دانش «ابوحنیفه» از سایه‏ سار تعلیم تو می‏گذرد. مِس وجود «جابربن حیان» از کیمیای استادی تو زر شده است. تنور «توحید مفضل» با شعله شکوه تو می‏سوزد. یک‏تنه بار غریب ارزش‏ها را در روزگار عسرت به دوش کشیده ‏ای تا فتیله نیم‏ سوز «اخلاقی زیستن» نمیرد.
در آستان دنیا، «حبل اللّه‏» را به دوش کشیده ‏ای که یاد خدا در قلب‏ های تشنه آرامش، کاستی نپذیرد. دست دین را در دست خرد گذاشته ‏ای تا چون دو بال پریدن، افق‏ های پرواز آدمی را بگشایند.
شمع هدایت خویش را به ضیافت اصحاب عقل برده ‏ای تا قفل‏ های بسته بر ذهن‏ ها و ضمیرها را بشکنی، تا فرا بخوانی به اندیشیدن، تا بگویی که پیامبران آمده ‏اند دفینه ‏های عقل را از زیر آوار تعصب‏ ها و تحجرها بیرون بشکند؛ تا بگویی که انسان‏ ها، معادن‏ اند؛ درست مثل معادن طلا و نقره.
گواهی می‏دهم به حقیقت، که حقیقت در نگاه نازنین توست.
تو کشتی‏ بان کشتی خرد، در توفان‏ های هراس ‏انگیز جهل و ستم بوده ‏ای.
الگوی انسان زیستن را از مرام تو می‏توان آموخت و نام تو یادمان همه خوبی ‏هاست.

اشارات :: آبان 1385، شماره 90
میثم امانی