چهارهزار شاگرد، از طوبای وجودش میوه چیدند.
چهارهزار زبان، عطر دانش او را پراکندند و چهارهزار قلم، زلال اندیشه اش را بر بستر تاریخ جاری کردند.
دانشگاهی که او بنا نهاد، فانوس دریایی ظلمت زدگان دنیا شد تا کشتی وجودشان را با نور او هدایت کنند و از خطر غرق شدن در گرداب هواهای نفس، در امان باشند.
«آن سلطان ملت مصطفوی، آن برهان حجت نبوی، آن عالم صدیق، آن عالم تحقیق، آن میوه دل اولیاء، آن جگرگوشه انبیاء، آن ناقل علی علیه السلام ، آن وارث نبی صلی الله علیه و آله و سلم ، آن عارف عاشق، ابومحمدجعفر صادق علیه السلام در جمله علوم، به کمال بود».
آخرین سخن او در بستر احتضار، رعشه بر اندام میاندازد: «هر کس که نماز را سبک بشمارد، از شفاعت ما بهره نمیبرد.»
به بقیع برو تا ببینی که چگونه سر بر پای امام صادق علیه السلام ساییده و دریایی را در دل خاکی خویش پنهان کرده است.
سری به بقیع بزن تا تو را با راز غربت انسانهای بزرگ آشنا کند و رسم بی وفایی دنیا را به تو بیاموزد.
حجت ششم در آینه کلام دیگران
«شنیدن سخنانش موجب زهد دنیا میشد و اقتدا به او، بهشت را در پی داشت. نور چهره اش گواهی میداد که از سلاله نبوت است و پاکی کردارش، آشکار میساخت که از ذرّیّه رسالت است».
«جعفربن محمدالصادق علیه السلام دارای علمی بسیار و ادبی کامل بود. زهد و پارسایی داشت. نه گرد مهتری گردید و نه بر سر خلافت با کسی به جنگ برخاست. آری! آن که در دریای معرفت شنا کند، در شط نمی افتد».
دگرگرایی و مهرورزی اش به آدمیان تا آنجا بود که فرمود: «مردی را به من نیازی میافتد و من آن را شتابان برمی آورم، مبادا از آن بی نیاز شود، یا بدو برسد و وقت آن گذشته باشد و نزد او به حساب نیاید».
او «قدوه جمله مشایخ بود، و اعتماد همه بر او بود و مقتدای مطلق بود و همه الهیان را شیخ بود و همه محمدیان را امام بود. هم اهل ذوق را پیشرو بود و هم اهل عشق را پیشوا. هم عبّاد را مقدم بود و هم زُهّاد را مکرم. هم در تصنیف اسرار حقایق، خطیر بود، هم در لطایف اسرار تنزیل و تفسیر، بی نظیر».
اشارات :: آبان 1386، شماره 102
سیدمحمود طاهری