متن ادبی «دیوار اسلام را بالا بردی»

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)


گوشه ‏های رهبانیت را تحریم کردی؛ بساط غالیان برچیده شد.
ایمان را به بازارهای شهر آوردی؛ تجارت عشق رونق گرفت.
پنجه درافکندی با دروغ ‏های بافته شده به نام احادیث جعلی؛ به میان مدرسه ‏های «اصحاب کلام» رفتی تا پرده از کلام پیامبر برداری؛ خرمن خرافات را سوزاندی و در برابر بدعت‏ ها ایستادی تا آینه دین الهی زنگار نگیرد و شفاف بماند؛ به رنگ فطرت آدمی، دیوارهای اسلام را بالا بردی و ساختمانی مستحکم برافراشتی تا از هجوم تفسیرهای ناروا گزندی نبیند.
سؤال‏های عطشان، جواب‏ های تو را طالبند
در جهان پر گله امروز، نگاه ‏های تو دریچه ‏ای است به سوی گشایش و آبی بر جگر سوخته دردمندان بلا. پیش گفتارها، امضای تو را می‏طلبند و صفحه‏ ها، شیرازه پشتیبانی ‏ات را.
نفس‏ های مسیحیایی ‏ات، کافی است تا بال‏های دربند را رهایی ببخشند. سؤال‏های عطشان امروز، جواب‏ های بسنده تو را می‏طلبند و عقل‏ های فراری، دل به دست‏ های گرم تو بسته‏اند.
تاریکی‏ های بی‏ روزن امروز، به جست‏جوی تو، دل به درهای بسته می‏کوبند. عشق به پنجره ‏های تن و سر، در سودای خیال توست. به گفت‏گوی تو، کاروان‏ های حیرت بار می‏بندند و جاده ‏های تردید منتظر می‏نشینند.
کجاست سلامت که گره ‏گشاست و کلامت که پرده ‏گشاست و جذبه نامت که هوش از سر اهالی دانش می‏رباید؟
مکتب جعفری
در روزگار فقر تفکر، بر کرسی‏ های معرفت نشستی تا پیام شیعه را به گوش جویندگان برسانی. دانش را به خانه دین بردی و به اهالی دین یاد دادی که بیاندیشند.
جوانان شیعه را به کلاس اندیشه بردی و چراغ انتقاد را در ذهن و ضمیرشان برافروختی.
دانش از کف دست ‏های تو روییده است و هنوز می‏روید. شاگردان مکتب تو، شعاع پرفروغ آموزه ‏های تو را تکثیر کردند و هنوز این شعاع پرفروغ تکثیر می‏شود.

اشارات :: آبان 1386، شماره 102
میثم امانی

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page