متن ادبی «بوی بهاران»

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

فروع چشم‏ های پدر! چقدر دوست داشتنی است عطر مهربانی‏ های همیشه‏ ات!
تو ازعشق زاده شدی و به عشق پیوسته ‏ای. تو از تبار آیه‏ های کوثری، بانوی کرامت!
این، قلب‏های ملتهب ماست که از همه جا رانده، به سمت کرامت تو روان است.
راستی، تو چقدر بوی عصمت می‏دهی!

قصه تولد تو
بانو! تو آمده ‏ای تا بهارانی تازه بروید در خشکسال دل‏های خسته و نا امید.
چون گلی معصوم، روییدی از باغستان پاکی‏ ها. تو، بوی گل سرخ می‏دهی.
تو، افق‏های روشن دور دست‏های امید و آرزویی. تو فرزند صبری و غربت‏ های غریبانه.
قصه تولد تو، قصه تولد پرستویی است که بال گشود تابه آشنای غریبش برسد. نامت، کرامت جاری است، بانوی بارانی قم!

اشارات :: آذر 1385، شماره 91
طیبه تقی زاده

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page