فروع چشم های پدر! چقدر دوست داشتنی است عطر مهربانی های همیشه ات!
تو ازعشق زاده شدی و به عشق پیوسته ای. تو از تبار آیه های کوثری، بانوی کرامت!
این، قلبهای ملتهب ماست که از همه جا رانده، به سمت کرامت تو روان است.
راستی، تو چقدر بوی عصمت میدهی!
قصه تولد تو
بانو! تو آمده ای تا بهارانی تازه بروید در خشکسال دلهای خسته و نا امید.
چون گلی معصوم، روییدی از باغستان پاکی ها. تو، بوی گل سرخ میدهی.
تو، افقهای روشن دور دستهای امید و آرزویی. تو فرزند صبری و غربت های غریبانه.
قصه تولد تو، قصه تولد پرستویی است که بال گشود تابه آشنای غریبش برسد. نامت، کرامت جاری است، بانوی بارانی قم!
اشارات :: آذر 1385، شماره 91
طیبه تقی زاده