متن ادبی «بانوی کریمه»

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

 

چه معصومانه می‏خندی و کودکانه نگاه می‏کنی! تو پاک‏ ترینی و فرشته از چشمانت فرو می‏ریزد.
پاکی و اصالت، از شاخسار خاندان معصومت ریشه می‏گیرد؛
پاکی تو که معصومه نام گرفته ‏ای و مریم اهل بیتی و کریمه آسمان و زمین.

هلهله زمین
زمین، آمدنت را هلهله می‏کند. فرشته‏ ها اسپند بر آتش می‏ریزند تا چشمانی که تاب دیدن تو را ندارند، کور بمانند. ریسه‏ های نور، از آسمان تا زمین کشیده شده است. این همه، به یمن آمدن توست؛ کریمه اهل بیت.
ریحانه بهشتی بودی و سرزمین من، عطش رایحه تو را داشت.
آمدی تا انیس و همدم خلوت برادر باشی و غم غربتش را با شانه‏ های خود قسمت کنی. افسوس که راه، راهزن آروزهایت شد و تن رنجورت، آن همه اندوه را تاب نیاورد!
از این افسوس پایدار، فانوس اشک‏ های‏مان را قرن‏ هاست که روشن کرده ‏ایم، به یاد داغ ‏های تو.

قم، بوی توس می‏دهد
امروز شهرمان را به یمن میلادت آذین بسته‏ ایم. گنبد طلایی حرمت، در هاله چراغ ‏های رنگین و نوارهای نورانی، چقدر ملکوتی شده است! موسیقی شادی که از مناره ‏ها بلند است، در کوچه پس کوچه‏ های شهر می‏ پیچید. همه جا گل است و شیرینی؛ همه سرشار از شادمانی‏ اند.
... اما نمی‏دانم چرا شهرم، عطر توس گرفته است! شاید مسافری غریب به تهنیت و شادباش آمده است؛ شاید برادری به دیدار خواهری... شاید...

اشارات :: آذر 1385، شماره 91
حورا طوسی

دیدگاه‌ها   

0 #1 RE: متن ادبی «بانوی کریمه»Guest 1392-06-13 11:50
Ba salam matne delneshinie ba tashakor az shoma
khoda negahdar.
نقل قول کردن | گزارش به مدیر

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page