مشرکان مکه که در جنگ بدر صدمات شديدى از مسلمانان ديده و بسيارى از بزرگانشان را از دست داده بودند, به قصد سرکوبى مسلمانان با لشکر پنج هزار نفرى و با کمک گيرى از قبائل مختلف ، در حالى که شعار انتقام! انتقام! بر لب داشتند ، روز پنجشنبه 7 شوال سال سوم هجرت در دامنه کوه احدمستقر شدند.
پيامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) تا روز جمعه در مدينه باقى ماند و پس از اقامه نماز جمعه، با سپاه هزار نفرى مسلمانان به سمت احد به راه افتاد.
عبدالله ابن ابى سلول که معتقد به ماندن در مدينه بود ، به همراه سيصد نفر از طرفداران خود از ادامه راه خوددارى نمودند و به مدينه بازگشت. پيامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) با سپاه 700 نفرى خود به سرزمين احد پاى گذاشت و در مقابل کفار قرار گرفت. پشت سر سپاه اسلام دهانه شکاف کوهى بود و پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) براى پيشگيرى از تهاجم دشمنان از اين منطقه ?? تير انداز را به همراه عبدالله بن جبير مامور نگهبانى آنجا نمود. روز هفتم پس از نماز صبح ، به رسم عرب جنگ تن به تن آغاز شد. تعدادى از قدرتمندان لشکر کفر به ميدان آمدند که جملگى به يد تواناى على (علیه السلام) هلاک شدند. پس از آن نبرد همگانى آغاز شد. سپاه اسلام در نبردى سخت ، به علت بى انضباطى و توجه نکردن به اوامر پيامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) (رهاکردن شکاف پشت سر سپاه اسلام) و مقاومت نکردن و ترس از شايعه کشته شدن پيامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) که نشان از ايمان ضعيف عدهاى بود، شکست خورد.
سپاه اسلام متفرق شد و به جز على (للیه السلام) کسى براى محافظت از جان پيامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) باقى نبود
مشرکان از هر سو به سمت پيامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) هجوم مى آوردند و على (علیه السلام) همچون شير خشمگين آنها را به عقب ميراند. نقل شده است که در اين هياهو شمشير حضرت على (علیه السلام) شکست و جبرئيل ذوالفقار را به دست حضرت سپرد. اميرمؤمنان على (علیه السلام) به صفوف کفر حمله ور شد و يکى پس از ديگرى مشرکان را قلع و قمع ميکرد . در اين هنگام ندايى در ميدان نبرد به گوش رسيد که ميگفت : لا فتى الا على لا سيف الا ذوالفقار
امير سپاه اسلام بدون يار و ياور در دل سپاه کفر همچنان مبارزه ميکرد و کفار را از اطراف پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) به عقب ميراند. در اين نبرد نابرابر بيش از نود جراحت بر يگانه حامى رسول نقش گرفت و ديگر جاى سالمى در اندام ضرت ديده نميشد در اين هنگام جبرئيل نازل شد و عرض کرد: يا رسول الله! با اين مواسات و جوانمردى است که على (عليهالسلام) آشکار ميکند حضرت فرمودند: انه منى و انا منه؛ على از من است و من از عليام. جبرئيل گفت: انا منکما
اين جنگ صدمات زيادى بر پيکره اسلام وارد کرد که از آن جمله ميتوان به : شکسته شدن سر و دندان پيامبر(ص) و مجروح شدن صورت حضرت،زخمى شدن حضرت على (علیه السلام) وکشته شدن فرمانده سپاه اسلام ، حمزه (علیه السلام) عموى پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و مصعب بن عمير و عبدالله بن جحش و حنظله غسيل الملائک و ... اشاره کرد.