متن ادبی «يا ضامن آهو»

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)


چرخ مي خورم و سرگرداني ام را يله مي كنم روي گنبد و گلدسته ها.
چرخ مي خورم و بي قراري ام از ايوان مي گذرد و بند مي شود به پنجره فولاد.
چرخ مي خورم و تشنگي ام در حوالي سقاخانه پرسه مي زند.
چرخ مي خورم مدام و كبوتر آرزوهايم بال‌بال مي زند.
من همان آهويم كه همزاد خطر بود و ترس خود را از دامان امن تو آويخت. همان آهويم كه غريبانه نگاهش را به دستان اجابت تو دوخت، همان آهويم كه هنوز هم ضمانت بي دريغ تو را فخر مي كند. نشاني ساده تو از خاطر هيچ‌كس نمي رود؛‌وقتي خورشيد، خانه زاد شماست و باران، پاداش دست بر آسمان بردنتان؛ وقتي ابرها سايه‌سار شمايند و شما سايه بان خاك تا افلاك. و من هنوز آه مي كشم و هنوز چرخ مي‌خورم و هنوز چشمم به گنبد و گلدسته هاست و هنوز تو ضامن تمام آهوان غريبي.

اشارات :: آبان 1387، شماره 114
رقيه نديري