اشارات :: دی 1382، شماره 56
بیست و پنجم ذیقعده روز دحوالارض
سیدعلی اصغر موسوی
زیبای زیبا؛ با رنگینهگی چشمگیر و با طراوتی سفید و سبز و آبی! گویی بر پرده خلقت، تنها بهانه آفرینش زمین، این بوده که «طاووس جلوهزار هستی باشد؛ طاووس کهکشانها!
طاووس طنازی که جلوهزار رنگ، در کهکشانهاست و با ظاهر فناپذیرش، باطنی فناناپذیر دارد؛ باطنی مثل ضمیر آیینهسان عارفان و عاشقان!
زمین!
زمینی که محل نشو و نمای «عشق» است؛ عاشقترین عارفِ روزگاران چنین توصیفش میکند:
«و زمین را آفرید، که دریایی سبز و روان، آن را بر دو میکشد. زمین در برابر فرمان خداوند «جلّ جلاله» فروتن و در برابر شکوه خداوندیاش همیشه تسلیم است».
زمین؛ زمینی که جلوهزار تجلّی دستهای نقّاش لا یزال ازلی است و مطرب نیایشهای عاشقانه پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و علی علیهالسلام !
زمین؛ زمینی که آیینه غروب عاشوراست؛ غروبی که هر روز، آتش دلِ زمین را بر پرده «شفق» میآویزد و صیحه فرشتگان را بر ساحل دلها میکوبد!
زمینی که یادمان غربت آدم علیهالسلام و یادگار لالایی حزین حواست!
زمین که در قاموس معرفت اللّه، مهد آسایش و سریر آرامش است: «اَلَمْ نَجْعَلِ الْاَرْضَ مِهادا»!
زمینی که معرفت زیباشناسی و جمال توحیدی را به انسان آموخت و هنر لا یزالی حضرت حق «جلّ جلاله» را به تماشا گذاشت؛ «پس زمین به وسیله باغهای زیبا و تن پوش نازک گل برگها، همه را به سرور و شادی دعوت کرده و با زینت و زیورِ گُلها، فخر کنان، همه را به وجد آورده، شگفتزده کرد.»
گلها را برای مشام آشفته عارفان؛ آبشاران را برای تماشای عاشقان؛ و جادههای سبز را برای رسیدن به آرزوهای کودکان، آفرید! دریا را برای تجسّم عظمت و دشت را ادراک و شهود رنگها آفرید!
چمن را برای نرمیِ بستر آهوان و درختان را برای موسیقی جاریِ پرندگان!
«وَ جَعَلَ ذلِکَ بِلاغا لِلْاَنام و رِزْقا لِلْاَنْعَامِ، وَ خَرَقَ الفِجَاجَ فِی آفَامِهَا، وَ أَمَامَ الْمِنَارِ لِلسَّالِکِینَ عَلی جَوَادِّ طُرُقِهَا.
... و آفرید جایگاه مناسبی را که «عشق» بتواند به نشو و نما بپردازد! کوهها سر برآورده و جنگلها به سمت آسمان کشیده شدند؛ چمنها، غرق تماشای نگاه آهوان گشته و جویباران، دل به زمزمه سِحرانگیز قناری سپردند. اقیانوسها به «تسبیح توحید» خروشیدند و چشمهها از دلِ عشق، جوشیدن گرفتند؛ تا کسی باشد و بتواند، که بخواند: «هُوَ الَّذی خَلَقَ لَکُمْ مّا فِی الْأَرْضِ جَمیعا»
زمین، آراسته شد به زیباترین رنگها، به زیباترین جاذبهها، به عطرآگینترین هوای جاری در کاینات!
رقص نیلوفرهایش، زمزمه جویبارش، گاهواره دریایش، موسیقی آبشارش، سرود زیبای پرندگان و سکوت دلانگیز شبهایش، یعنی: «اَلَّذی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشا.»
زمین آفریده شد، تا با خمیره عطرآگین گِلش، «دل»، ساخته و پرداخته شود و دل، «عشق الهی» را در دامان بپروراند.
زمین آفریده شد، تا عاشق از نهایت عشق، سر بر سریر عطرآگین خاک نهاده و آکنده از یاد خداوند «جلّ جلاله» و عطر «نماز» گردد؛ نمازی که میزانِ ارادت عاشق به حضرت دوست است و مقام والای وصل!
زمین آفریده شد، تا کعبه، ـ این صندوق اسرار خداوند ـ جهتنمای گم کردگان راه، در کهکشانها باشد!
زمین آفریده شد، تا اجسام ناسوتی، ناراستیهای وجود خویش را از نگاهها پنهان نمایند!
زمین آفریده شد، تا دستهای تاول زده، به صداقت خویش ببالند؛ آنگاه که ترازوی عدالت، برابر نگاهها، قد برمیافرازد!
زمین آفریده شد، تا هرکسی بتواند «بدیها و خوبیهای» خویش را در آیینه خاک، به تماشا بنشیند!
زمین آفریده شد؛ زیبای زیبا، با رنگینهگی چشمگیر و طراوتی سفید و سبز و آبی! تا اینکه جلوهزار هستی را، طاووس رنگهای بدیع باشد؛ طاووس جلوهزار عشق، طاووس آیینه خانه هستی!
متن ادبی «طاووس جلوهزار هستی»
- بازدید: 5535