در اعراب الّذِينَ

(زمان خواندن: 5 - 10 دقیقه)

 الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ
كسانى كه به پنهانى ايمان مى آورند و نماز را به پا مى دارند و از آنچه روزى آن ها نموده ايم انفاق مى كنند .

در اعراب الّذِينَ
(الّذين) از موصولات است و در محل اعراب آن خلاف است . بعضى در محل رفع گفته اند به اينكه خبر باشد براى مبتدأ محذوف ، يعنى «هُم الّذين» و يا مبتدأ و خبرش جمله (أُولئِكَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ)» باشد و بعضى در محل نصب ، بنابراينكه مفعول فعل محذوف «أعني» ، و بعضى در محل جر ، بنابراينكه صفت «المتّقين» باشد و ظاهر همين قول اخير است (يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ) .

كلام درباره ايمان در چند مقام است :
مقام اول : در معناى ايمان وايمان از نظر شرع :
«ايمان» در لغت به چند معنى استعمال شده :
1 . تصديق :
چنانچه در قرآن مى فرمايد : (وَ ما أَنْتَ بِمُؤْمِن لَنا وَ لَوْ كُنّا صادِقِينَ)(1) .
پسران يعقوب به وى گفتند : (و تو تصديق نمى كنى سخن ما را ، اگر چه ما راستگو باشيم) .

2 . وثوق و اعتماد :
چنانچه ايمان در اين آيه به اين معنى تفسير شده : (الَّذِينَ آمَنُوا بآياتِنا وَ كانُوا مُسْلِمِينَ)(2) .

3 . امان و زنهار دادن ، از «أمْن» ضدّ خوف :
(أَ فَأَمِنُوا مَكْرَ اللهِ فَلا يَأْمَنُ مَكْرَ اللهِ إِلاّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ)(3) .
و به حسب شرع در معنى «ايمان» بين طوايف مسلمين اختلاف بسيار است : بعضى ايمان را همان عقيده قلبى ، كه تصديق به جنان باشد ، دانسته و برخى اقرار به لسان را كافى شمرده اند ; و بعضى عمل به اركان را كافى دانسته و بعضى ايمان را تصديق به جنان و عمل به اركان دانسته اند ; و طايفه اى ايمان را اعتقاد قلبى و اقرار به زبان دانسته و عمل را جزو ايمان نمى دانند ; و طايفه اى ديگر ايمان را مركب از اين سه جزء مى دانند ; و دسته اى ديگر اقرار به زبان و عمل به اركان را شرط ايمان مى دانند . و هر طايفه اى بر مذهب خود استدلالاتى نموده كه ذكر آن ها موجب تطويل است و چندان مفيد فايده نخواهد بود . و ما در اينجا به آنچه مذهب حق است و آيات و اخبار بر آن دلالت دارد اكتفا مى نماييم .
اصل «ايمان» همان عقيده قلبى به معارف و عقايد دينى است و اقرار به زبان ، كاشف از آن و اعمال جوارح ، آثار و نگهبان آن است ; و دليل بر اين مطلب اين است كه ،
اولاً ، در قرآن در بسيارى از آيات ، ايمان را به قلب نسبت داده ، مانند آيه شريفه (إِلاّ مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِيمانِ)(4) .
(مگر كسى كه مجبور شود و حال آنكه دل او به ايمان مطمئن باشد) .
و آيه : (أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الإِيمانَ)(5) .
(اين طايفه از مؤمنين ، كسانى هستند كه خدا در دل هايشان ايمان را ثبت فرموده) .
و آيه (قالُوا آمَنّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ)(6) .
(گفتند : ايمان آورديم به دهان هاى [= به زبان هاى] خود و دل هاى ايشان ايمان نياورده) .
و آيه (قالَتِ الأَعْرابُ آمَنّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمّا يَدْخُلِ الإِيمانُ فِي قُلُوبِكُمْ)(7) .
(اعراب گفتند : ايمان آورديم ، بگو : ايمان نياورده ايد ; ولى بگوييد اسلام آورديم و هنوز ايمان وارد قلب هاى شما نشده است) .
و ثانياً ، در بسيارى از آيات ، عمل را به ايمان عطف داده و ظاهر عطف مغايرت است ، مانند آيه (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ إِنّا لا نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً)(8) .
(محققاً كسانى كه ايمان آورده و عمل شايسته به جا مى آورند ، ما اجر كسى كه عمل نيك انجام دهد ضايع نمى كنيم) .
و ثالثاً ، در آياتى از قرآن ، ايمان را با بودن بعضى از معاصى محقق داشته ، مانند آيه (الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمانَهُمْ بِظُلْم)(9) .
(كسانى كه ايمان آوردند و ايمانشان را به ظلم نياميختند [=نيالودند]) .
و آيه (وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُم  بِاللهِ إِلاّ وَهُم مُشْرِكُونَ)(10) .
(و ايمان نمى آورند بيشتر ايشان ، مگر اينكه مشركند) كه مراد شرك از لحاظ عمل است .
و آيه (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللهِ تَوْبَةً نَصُوحاً)(11) .
(اى كسانى كه ايمان آورده ايد! به سوى خدا بازگشت كنيد ; بازگشت از روى راستى [يعنى توبه اى خالص]) ; و غير اين ها از آيات ديگر .
بنابراين اصل «ايمان» همان عقد قلب به معارف دينى و حقايق مذهبى است و پيداست كه نتيجه اعتقاد و ايمان به چيزى ، ملتزم شدن به لوازم آن است ، و اگر كسى بگويد : به فلان امر مؤمن و معتقدم ; ولى در عمل خلاف ايمان خود رفتار كند ، كاشف از بى ايمانى اوست ; جز اينكه ذهول و غفلت بر وى عارض شود .

اخبار در معناى ايمان ورفع اختلاف آن ها
و از اين جهت در بسيارى اخبار ، شخص معصيت كار را از ايمان خارج مى كنند ، چنانچه در كافى از محمد بن حكيم(12) روايت مى كند كه گفت : خدمت حضرت ابو الحسن موسى بن جعفر(عليهما السلام) عرض كردم :
الكبائر تُخرج من الايمان؟ فقال : «نعم ، و ما دون الكبائر ، قال رسول الله(صلى الله عليه و آله) : لا يزني الزاني و هو مؤمن ، و لا يسرق السارق و هو مؤمن»(13) .
(آيا گناهان كبيره ، انسان را از ايمان خارج مى كند؟ فرمود : بلى ، بلكه غير گناهان بزرگ هم انسان را از ايمان بيرون مى برد ، رسول خدا(صلى الله عليه و آله) فرمود : زنا نمى كند زناكار و حال آنكه مؤمن باشد و دزدى نمى كند دزد و حال آنكه مؤمن باشد) .
و نيز در كافى از نعمان رازى(14) روايت مى كند كه گفت : شنيدم از حضرت صادق(عليه السلام) :
«مَنْ زنا خرج من الايمان ، و من شرب الخمر خرج من الايمان ، و من أفطر يوماً من شهر رمضان متعمّداً خرج من الايمان»(15) .
(كسى كه زنا كند از ايمان بيرون مى رود و كسى كه شراب (مسكر) بياشامد از ايمان بيرون مى رود و كسى كه يك روزه ماه رمضان را عمداً افطار كند از ايمان بيرون مى رود) .
و از همين جهت در كثيرى از اخبار عمل را جزو ايمان ، بلكه همه ايمان مى دانند ، چنانچه در كافى از جميل بن درّاج(16) روايت مى كند كه گفت : از حضرت صادق(عليه السلام) از ايمان سؤال كردم؟ پس فرمود :
«شهادة أن لا إله إلاّ الله ، و أنّ محمداً رسول الله» ، قال : قلت : أليس هذا عمل؟قال : «بلى» ، قلت : فالعمل من الايمان؟ قال : «لا يثبت له الايمان إلاّ بالعمل ، و العمل منه»(17) .
(شهادت دادن به اينكه معبودى جز خدا نيست و اينكه محمّد(صلى الله عليه و آله)فرستاده خداست . راوى گويد : گفتم : آيا اين عمل نيست؟ فرمود : آرى عمل است ، گفتم : پس عمل از ايمان است؟ فرمود : ايمان براى مؤمن ثابت نمى شود ، مگر به عمل و عمل جزو ايمان است) .
و نيز در كافى در ضمن حديث مفصّلى كه از حضرت صادق(عليه السلام) روايت مى كند در جواب سؤال راوى كه مى گويد : خبر ده مرا از ايمان ، كه آيا قول است با عمل ، يا قول است بدون عمل؟ مى فرمايد :
«الايمان عمل كلّه ، و القول بعض ذلك العمل»(18) .
(ايمان همه آن ، عمل است و قول و گفتار قسمتى از اين عمل است) .
ايمان چگونه تحقق مى يابد؟
و بحث ديگرى است كه آيا ايمان به معرفت و شناختن جميع معارف و حقايق دينى محقق مى شود ، يا به معرفت بعضى دون بعضى نيز تحقق مى يابد؟ و تحقيق اين است كه معارف و حقايق دينى بر دو قسم است :
قسم اول : امورى است كه تا انسان آن ها را نشناسد و معتقد نشود ، ايمان وى تحقق نمى يابد ، مانند اصول پنجگانه(19) و ضروريات دين و مذهب .

قسم دوم : تفصيلاتى در اكثر اصول مذكور است كه آن ها نيز بر دو قسم است :
1. امورى كه هر چه بيشتر درباره آن ها تفكر و تدبر شود موجب كمال ايمان مى گردد ، مانند شناختن صفات بارى و تدبر و تفكر در آيات الهى و شناختن فضايل پيغمبر و امام و امثال اين ها .
2. امورى كه اعتقاد اجمالى به آن ها كافى و شناختن تفصيلى آن ها ضرورى نيست ; مانند خصوصيات عالم ديگر ، از قبيل حقيقت صراط و ميزان و نعم بهشتى و نقم دوزخى و نظاير اين ها .
_________________________________
[1] .  سوره يوسف : آيه 17 .
[2] .  همان كسانى كه به جميع آيات ما ايمان آوردند و بودند تسليم صرف (در آنچه بر آن ها تقدير شده بود) . سوره زخرف : آيه 69 .
[3] .  آيا پس از اين ايمن هستند از مكر الهى ،پس ايمن نيستند از مكر خدا ، مگر قوم زيانكاران . سوره اعراف : آيه 99 .
[4] .  سوره نحل : آيه 106 .
[5] .  سوره مجادله : آيه 22 .
[6] .  سوره مائده : آيه 41 .
[7] .  سوره حجرات : آيه 14 .
[8] .  سوره كهف : آيه 30 .
[9] .  سوره انعام : آيه 82 .
[10] .  سوره يوسف : آيه 106 .
[11] .  سوره تحريم : آيه 8 .
[12] . محمد بن حكيم خثعمى ; از محدثين و راويان قرن دوم هجرى و از اصحاب امام صادق و امام كاظم (عليهما السلام) مى باشد ، وى از جمله مناظره كنندگان در مسجد النبى در مدينه بوده كه امام كاظم (عليه السلام) سخنان او را تأييد مى كرده است . كتابى نيز تأليف كرده است . موسوعة طبقات الفقهاء : ج 2 ، ص 493 .
[13] .  كافى : ج2 ، كتاب الايمان والكفر ، باب الكبائر ، ص284 ، ح21 .
[14] . نعمان الرازى ; يكى از محدثين دوره امام صادق (عليه السلام) و از اصحاب ايشان مى باشد . معجم رجال الحديث خوئى : ج 20 ، ص 186 .
[15] .  كافى : ج 2 ، كتاب الايمان والكفر ، باب الكبائر ، ص 278 ح 5 .
[16] . جميل بن درّاج ; يكى از عالمان و بزرگان اصحاب امام صادق و امام كاظم (عليهما السلام)مى باشد كه تمام علماى رجال شيعه بر وثاقت او اتفاق نظر دارند ، وى جزء آن شش نفر از اصحاب امام صادق است كه تمام بزرگان و علماى رجال شيعه بر فقاهت و علم و وثاقت آن ها اجماع داشته و گفته اند كه فقيه ترين آن ها ، جميل بن دراج است . داراى تأليفات و كتاب هايى است و روايات فراوانى در كتب حديث شيعه از او از امام صادق و امام كاظم (عليهما السلام) نقل شده است . وى در زمان امام رضا (عليه السلام) از دنيا رفت . موسوعة طبقات الفقهاء : ج 2 ، ص 100 .
[17] .  كافى : ج 2 ، كتاب الايمان والكفر ، باب في أن الايمان مبثوث لجوارح البدن كلها ، ص 38 ، ح 6 .
[18] .  همان ، ص34 ، ح1 .
[19] .  توحيد ، عدل ، نبوّت ، امامت ، معاد .

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page