متن ادبی «جشن تولد غدیر»

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

اشارات :: دی 1385، شماره 92
حسین امیری
کاش رفتگان تاریخ هم برمی‏گشتند! کاش آیندگان را مجال وصالی بود؛ شاید ما غربت‏نشینان شهر غیبت هم شاهد می‏شدیم؛ آن‏گاه که محمد با گلوی خسته از گذر سال‏ها، مرتضی را تصنیف کرد.
یاد دارم عشق، سال‏های سال برای غدیر، جشن تولد می‏گرفت و امامت از دستان حقیقت باران، هدیه تولد می‏ستاند. یادم می‏آید کودکی افکار بکرم که دل به بازی بادکنکی می‏دادم و از درک عظمت غدیر غافل بودم و حالا می‏فهمم که چگونه مردمان مدینه، غدیر در یادشان ماند و علی از یادشان رفت.
کودکان به حج رفته مدینه از غدیر، تبریک و شادباشی شناختند و علی ماند و مسئولیت این قوم و علی ماند مولاییِ مردمی کم‏حافظه.
همه جا را چراغانی کنید!
ای مردمان کوچه تاریخ! زمان را چراغانی کنید؛ نکند حافظه تاریخ کم شود!
نکند خبر امامت ابوتراب، لای ورق‏های تاریخ، خاک بخورد! همه جا را چراغانی کنید؛ هر چراغی که به شکرانه برمی‏افروزید، آیه‏ای از حقانیت علی خواهد شد.
خاطره‏ای برای تشیع
غدیر، فقط آبگیری خشک نیست؛ غدیر، جغرافیای تنهایی علی و فاطمه است.
غدیر، خاطره تشیع است که نیمه شب‏ها و سحرگاهان، ذکر نام علی و فرزندانش را تداعی می‏کند.