متن ادبی «دریاترین برکه»

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

اشارات :: بهمن 1382، شماره 57
اکرم کامرانی اقدام
این بار هم، سفری دیگر، چونان گذشته، و بازگشتی دوباره از آخرین سفر، بی‏شباهت به گذشته؛ حجة الوداع، برکه نزدیک است و حقیقت نزدیک‏تر، در چند قدمی.
سیل کاروانیان، خاک سوزانِ حجاز را در می‏نوردند.
تاریخ سالخورده حجاز، گرد زمان بر پلک‏هایش، با چشم‏های نیمه باز انتظار حماسه‏ای دیگر را می‏کشد و باز هم...
امین وحی از پس پرده‏های غیب، از ورای ابرهای کبودِ آسمان حجاز، از جانب او...
امّا این بار با سبزترین پیام، با زلال‏ترین نزول می‏آید «یا ایها الرّسول بلِّغ ما اُنزل إِلَیْکَ من ربک»
زبان بلیغ رسول در آشوب می‏افتد و باز هم پیامی سبز، حجم وجودش را پر می‏کند؛ یا ایها الرّسول بلِّغ ما انزل إِلَیْکَ من ربک» سخت در اندیشه است که چگونه و این بار... پیام دوباره، کاخ اندیشه‏اش را فرو می‏ریزد.
«فَاِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رسالتَه»، دل آشوبه‏اش، زدوده می‏شود و... به خواست رسول، قافله می‏ایستد، درست کنار غدیر، دریاترین برکه، حماسی‏ترین جایگاه تاریخ.
این‏بار حقیقت دین، در قلب صحراهای حجاز، از ورای جحاز شترانی که تا چندی پیش راه به سوی مدینه می‏بردند، بر دیواره‏های زمان طنین افکن می‏شود.
نوای «من کُنتُ مولاهُ، فهذا علیٌ مولاه» در گوش زمان می‏پیچد.
«الهم والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ؛ بارالها، آن کس را که دوستی‏اش کند، دوست باش و آن کس را که با او دشمنی کند، دشمن شو و آن کس را که یارش باشد، یاری کن و آن که او را خواری خواهد، خوار ساز.»
این بار امانت خدا و رسالت رسول، بر دوش علی فرود می‏آید و علی پا بر جای نبی می‏گذارد.
علی که امام عشق است و «حقیقتی بر گونه اساطیر» و افسوس که تنها پنج بهار با خنکای عدالت شکفت و افسوس که کوفه نشینانِ بی‏کفایت دچار کفر شدند و قلب دریایی‏اش را شکستند.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page