اشارات :: دی 1384، شماره 80
علی خالقی
بیت اللحم را تاریخ از یاد نخواهد برد؛ وقتی طنین صدای تو، بشارت موعود موسی علیهالسلام را بر جانهای خسته و دلهای شکسته نوید داد و خانههای ظلمت و تاریکی را به روزهای انحطاط و نابودی نزدیک کرد. آغوش مریم، عرش بود و تو در آن آغوش، پیکرت، عطر زلال فرشتگان را میپراکند و دستهایت، حرمتِ حریمِ عشق را بر پهنه پهناور گیتی گسترش میداد.
دهانها از تکرار نام تو پرخنده میشد و سینهها از مهرت لبریز.
کلمات، از دهان مقدس تو میتراود و فضا را رایحه آمدنت زینت میدهد. تو میآیی و چشمهای زمین، در فراسوی گامهای مریم گسترده میشود. چشمه چشمه آب، زلال حضورت را جاری میشوند و غنچه غنچه گل، لطافت نفست را عطرآگین میکند.
تن ناآرام هستیرا با کلام اهورائیات آرام میکنی و دستی از سر محبت بر پیکر تکیده کائناتمیکشی.
جهان، بیصبرانه آهنگ تلاوت انجیلات را لحظه میشمارد و تو آیات مقدس را بر فضای تیره هستی رها میکنی.
برادر آفتاب!
آخر الزمان هم هنوز تو را انتظار میکشد که دست در دست موعود آخر الزمان، به حکومت شب پایان دهی.
برخیز و حواریونت را بگو تا از آن چشمه لایزال، تبرک گیرند و عشق را با هر نفسِ نسیمِ صبحگاهی، تکثیر کنند.
خوش آمدی، که آمدنت، تن مرده زمین را حیات نو بخشید.
متن ادبی «روح حیات»
- بازدید: 2075