متن ادبی «روح حیات»

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

اشارات :: دی 1384، شماره 80
علی خالقی
بیت اللحم را تاریخ از یاد نخواهد برد؛ وقتی طنین صدای تو، بشارت موعود موسی علیه‏السلام را بر جان‏های خسته و دل‏های شکسته نوید داد و خانه‏های ظلمت و تاریکی را به روزهای انحطاط و نابودی نزدیک کرد. آغوش مریم، عرش بود و تو در آن آغوش، پیکرت، عطر زلال فرشتگان را می‏پراکند و دست‏هایت، حرمتِ حریمِ عشق را بر پهنه پهناور گیتی گسترش می‏داد.
دهان‏ها از تکرار نام تو پرخنده می‏شد و سینه‏ها از مهرت لبریز.
کلمات، از دهان مقدس تو می‏تراود و فضا را رایحه آمدنت زینت می‏دهد. تو می‏آیی و چشم‏های زمین، در فراسوی گام‏های مریم گسترده می‏شود. چشمه چشمه آب، زلال حضورت را جاری می‏شوند و غنچه غنچه گل، لطافت نفست را عطرآگین می‏کند.
تن ناآرام هستی‏را با کلام اهورائی‏ات آرام می‏کنی و دستی از سر محبت بر پیکر تکیده کائنات‏می‏کشی.
جهان، بی‏صبرانه آهنگ تلاوت انجیل‏ات را لحظه می‏شمارد و تو آیات مقدس را بر فضای تیره هستی رها می‏کنی.
برادر آفتاب!
آخر الزمان هم هنوز تو را انتظار می‏کشد که دست در دست موعود آخر الزمان، به حکومت شب پایان دهی.
برخیز و حواریونت را بگو تا از آن چشمه لایزال، تبرک گیرند و عشق را با هر نفسِ نسیمِ صبحگاهی، تکثیر کنند.
خوش آمدی، که آمدنت، تن مرده زمین را حیات نو بخشید.