متن ادبی «قربانی یادگار عشق»

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

اشارات :: بهمن 1382، شماره 57
امیر مرزبان
میهمان آمده‏ای، میهمان کرامت دست‏های میزبان و لطف و سخاوت جاری و آسمانی او هستی، خانه، خانه عشق است و صاحب خانه، خود عشق، عشقی به گستره تاریخ و تاریخ، ابدیتی به اندازه حضور.
حضور، یعنی تداوم هیچ شدن، تداوم ایثار، از خود گذشتن. به میهمانی این خانه که می‏آیی باید چشم‏هایت را چراغان حضور کنی، باید منتظر باشی، باید از خود بگذری و از هر چه داری، با دو پاره احرام بر تن، و آنی شوی که نبوده‏ای، که نیستی.
مگر می‏توانی آن جا کسی باشی؟ پیش دریایی از حضور، پیش اقیانوسی از من‏های فراموش شده، پیش آن همه خنده و گریه... ؟ تازه اول عشق است، چشم‏هایت را که باز کنی، چیزی جز دریایی مشتاقِ یکی شدن که نه حتی! محتاج هیچ شدن از خود و همه او شدن نمی‏بینی، و تازه از دریا که بگذری، اول طلب است.
... چیز غریبی است! همه آمده‏اند تا تکرار کنند حُرمت این سوره زیبای صبوری را، این انفجار خلود، و این ازدحام توکل راه. چه زیباست آن‏گاه که فرشتگان فدیه می‏آورند! و چه زیباست آن‏گاه که خدا قبول می‏کند از تو و می‏خواندت که‏ای برگزیده، قبول شدی!
قربانی یعنی تجدید ابراهیم در نَفَس‏های ما، تکریم اسماعیل در گلوها و حنجره‏های ما، و حضور صبر هاجر در دل‏های ما. عید است، روز شادی از رستن و پیوستن و با تو یکی شدن.
اینک، می‏روی؛ امّا خودت را جا گذاشته‏ای. خنجر بر نفست کشیده‏ای، حالا تویی و لحظه‏های آخر این تشرف نورانی به محضر عشق، قُربانی شو! بقای هر دو جهان را در لحظه یکی شدن دریاب! در فنای عشق و در عیدی که تسلیم، اولین شرط شادمانی آن است. عیدی که فرشته‏ها را برای بار چندم به سجده عشق وادار می‏کند! عید انسانی که به مرتبه ملکوت می‏رسد و از خود می‏گذرد.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page