اشارات :: بهمن 1382، شماره 57
امیر مرزبان
میهمان آمدهای، میهمان کرامت دستهای میزبان و لطف و سخاوت جاری و آسمانی او هستی، خانه، خانه عشق است و صاحب خانه، خود عشق، عشقی به گستره تاریخ و تاریخ، ابدیتی به اندازه حضور.
حضور، یعنی تداوم هیچ شدن، تداوم ایثار، از خود گذشتن. به میهمانی این خانه که میآیی باید چشمهایت را چراغان حضور کنی، باید منتظر باشی، باید از خود بگذری و از هر چه داری، با دو پاره احرام بر تن، و آنی شوی که نبودهای، که نیستی.
مگر میتوانی آن جا کسی باشی؟ پیش دریایی از حضور، پیش اقیانوسی از منهای فراموش شده، پیش آن همه خنده و گریه... ؟ تازه اول عشق است، چشمهایت را که باز کنی، چیزی جز دریایی مشتاقِ یکی شدن که نه حتی! محتاج هیچ شدن از خود و همه او شدن نمیبینی، و تازه از دریا که بگذری، اول طلب است.
... چیز غریبی است! همه آمدهاند تا تکرار کنند حُرمت این سوره زیبای صبوری را، این انفجار خلود، و این ازدحام توکل راه. چه زیباست آنگاه که فرشتگان فدیه میآورند! و چه زیباست آنگاه که خدا قبول میکند از تو و میخواندت کهای برگزیده، قبول شدی!
قربانی یعنی تجدید ابراهیم در نَفَسهای ما، تکریم اسماعیل در گلوها و حنجرههای ما، و حضور صبر هاجر در دلهای ما. عید است، روز شادی از رستن و پیوستن و با تو یکی شدن.
اینک، میروی؛ امّا خودت را جا گذاشتهای. خنجر بر نفست کشیدهای، حالا تویی و لحظههای آخر این تشرف نورانی به محضر عشق، قُربانی شو! بقای هر دو جهان را در لحظه یکی شدن دریاب! در فنای عشق و در عیدی که تسلیم، اولین شرط شادمانی آن است. عیدی که فرشتهها را برای بار چندم به سجده عشق وادار میکند! عید انسانی که به مرتبه ملکوت میرسد و از خود میگذرد.
مناسبتها
متن ادبی «قربانی یادگار عشق»
- بازدید: 4415