اشارات :: بهمن 1381، شماره 45
علی خیری
حج یعنی: سفر از خود به خدا و قربانی کردن یعنی: گسستن از همهی دلبستگیها.
حج یعنی: بریدن زنجیر عادت از پای روزمرگیها و قربانی کردن یعنی: تیغ بر گلوی اسماعیل نفس گذاشتن.
اسماعیل، برای ابراهیم، تنها یک پسر برای پدر نبود؛ پایان یک عمر انتظار بود و پاداش یک قرن رنج.
قربانی ابراهیم، اسماعیل بود؛ اسماعیلِ تو شاید خودت باشی، شاید خانوادهات باشد.
عید قربان یعنی: انتخاب خدا، نه خود، انتخاب حقیقت، نه مصلحت و انتخاب عقیده، نه غریزه.
عید قربان یعنی: ای از جان گذشته! از اسماعیل بگذر.
آری! رهایی و بال گشودن در آسمان، آرزوی همیشهی انسان است و برای رها شدن باید نفس را قربانی کرد.
چگونه میتوان با دست و دلی زنجیر شده در مرداب، جاری شد و کویر تشنه را آبیاری کرد؟
چگونه میتوان فرمان خدا را نشنید و ادعای بندگی داشت؟
اگر ابراهیم، تیغ بر گلوی اسماعیلش میفشارد، خوب میداند که بدون اسماعیل میتوان زیست، اما بیخدا، هرگز!
اگر ابراهیم از تمام هستیاش چشم میپوشد و فرزند دلبندش را به قربانگاه میآورد، ایمان دارد به اینکه دست خدا با اوست.
آهنگ خدا کن که خوش آهنگ بمیریم سرشار و غزلسازتر از چنگ بمیریم
مردانگی و عشق چه امروز غریبند برخیز و خطر کن که خوش آهنگ بمیریم
مناسبتها
متن ادبی «انتخاب خدا»
- بازدید: 4626