چگونگى دريافت و درك حقايق در معصوم(عليه السلام)

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

پرسش : خلقت ويژه انسان و ساختمان جسمانى وى طورى است كه همواره در معرض خطاست و فراموشى برايش امكان دارد. امام و پيغمبر نيز بشرند و اين قاعده درباره شان جارى است.

 چگونه تصور مى شود كه يك فرد كه از حيث مدارك علمى و اعصاب و حواس مانند ساير افراد است، در ياد گرفتن مطالب هرگز خطا نكند و از فراموشى مصونيت كلى داشته باشد؟
پاسخ: درست است كه پيغمر و امام نيز بشرند، علم آنان باعلم ساير افراد يكسان نيست بلكه امتيار و تفاوت زيادى دارد. علوم ما عبارت است از يك سلسله مفاهيم و تصوراتى كه به وسيله حواس و مدارك علمى تحصيل مى شود، لذا همواره در معرض اشتباه و فراموشى هستيم، ليكن امام و پيغمبر با جهان غيب ارتباط دارند و با چشم باطن، ملكوت جهان هستى و حقيقت عالم وجود را مشاهده مى كنند. علوم و معارف آنان از راه حواس تحصيل نمى شود تا خطا بردار باشد بلكه از باطن ذاتشان مى جوشد. آنان به گنجينه علوم و معارف حقيقى راه يافته اند. كسى كه با چشم باطن، حقايق وجود را بى پرده مشاهده كند، در مقام دريافت حقايق و درك واقعيات خطا نمى كند و فراموشى بر او عارض نمى شود.
به علاوه، گر چه بشر در معرض خطا و نسيان است، اين خطا و فراموشى برايش ضرورت ندارد. چه مانع دارد كه خداوند حكيم، پيامبران و ائمه برگزيده اش را طورى بيافريند كه در مقام دريافت و درك حقايق خطا نكنند و از فراموشى مصونيت داشته باشند؟ چنان كه در زيارت جامعه كبيره درباره ائمّه هدى(عليهم السلام)چنين مى فرمايد:
«عصمكم الله من الزلل و آمنكم من الفتن و طهركم من الدنس و اذهب عنكم الرجس و طهّركم تطهيراً ; خداوند متعال شما را از هر لغزشى حفظ و از هر خطرى در امان داشته و از هر زشتى پاك نموده و هر پليدى را از شما دور ساخته و شما را پاك فرموده آنهم پاك نمودنى!»( )
بنابراين بعد از آن كه عقل و نقل هر دو دلالت كردند كه پيغمبر و امام بايد معصوم باشد امكان اين مطلب نبايد مورد ترديد قرار گيرد.
استدلال هشام در مورد عصمت
محمّد بن ابى عمير مى گويد: «بهترين سخنى كه از هشام بن حكم شنيدم اين بود كه از او پرسيدم: آيا امام معصوم است»؟ گفت: «آرى» گفتم: «عصمت چيست؟ و از چه راه مى توان آن را اثبات نمود؟» گفت: «منشأ تمام گناهان چهار چيز است و پنجمى ندارد: حرص، حسد، غضب وشهوت. اين چهار صفت عوامل گناه مى باشند ليكن هيچ يك از اين ها در وجود امام راه ندارد. امام بر دنيا حريص نيست، زيرا دنيا در اختيار او قرار دارد پس حريص بودنش وجهى ندارد. امام حسود نمى شود، زيرا انسان بر بالاتر از خودش حسد مىورزد، در حالى كه بالاتر از مقام امام، مقامى نيست. امام براى امور دنيا غضب نمى كند، فقط براى خدا غضب مى كند چون اجراى احكام و حدود الهى به دست امام انجام مى گيرد، بايد طورى باشد كه ملامت مردم نتواند در وى اثر كند واز اجراى حدود بازش بدارد. امام پيرو هوا و هوس نمى شود و دنيا را بر آخرت ترجيح نمى دهد; زيرا به آخرت و امور اخروى علاقه مند است. چنان كه ما امور دنيا را تماشا مى كنيم امام جريان آخرت را مشاهده مى نمايد. آيا كسى را ديده اى كه صورت زشت را بر صورت زيبا و غذاى تلخ را بر غذاى گوارا و لباس زبر را بر لباس نرم ترجيح دهد؟! آيا سزاوار است كسى امور نابود شونده دنيا را بر نعمت هاى جاويدان آخرت مقدم بدارد؟».( )