شيخ جعفر كاشف الغطاء، اين عالم جليل القدر روزى پس از تدريس فرمودند: »من يك دخترى دارم كه موقع ازدواج اوست، اگر يك آقاى متدين با اخلاقى باشد دخترم را به او مىدهم«، يكى از فضلاى
جلسه بلند شد و نشست، همين برخاستن يعنى خواستگارى؛ شيخ فرمود: »به منز ل ما بيا« وخود نيز به خانه رفت، اين طلبه هم آمد، مرحوم شيخ او را مىشناختند كه طلبه فاضل و متدين است ولى از
نظر مالى هيچ مكنتى ندارد.
مرحوم شيخ به دخترش فرمود: »دخترم شوهرى برايت پيدا كردم، چيزى ندارد اما علم دارد، اخلاق دارد، تقوى و ورع دارد حاضرى با او ازدواج كنى؟«
دختر در جواب گفت: »اختيار من در دست شماست«. همان وقت خطبه عقد را خواندند، يكى از اطاق هاى منزل خودشان را حجله كردند و دختر را همان شب براى شوهردارى مهيا كردند و دختر و پسر به
اتاق زفاف رفتند. قبل ازاذان صبح كه مرحوم كاشف الغطاء براى نافله شب برخاست، آمد در اتاق عروس و داماد را زد و فرمود: »آب را گرم كردهام در فلان اتاق است، برويد و براى نماز شب مهيا شويد«، آن
دو برخاستند و نماز شب را با هم خواندند.(12)
____________________________________________
12) نماز نياز عاشقان: ص121.
نماز شب در همه وقت
- بازدید: 2152