بيمار را سرشک و تبسم براي چه؟
بر کودکان، نگاه ترحم براي چه؟
از ساقي هميشة کوثر سؤال کن
افتاده کوثرت به تلاطم براي چه؟
دست شکسته را که شفا استراحت است
دستاس کرده دانة گندم براي چه؟
زهرا که در غم پدر آتش گرفته بود!
پس پشت خانه اين همه هيزم براي چه؟
ميگفت با علي که پسر عم! حلال کن
مولا گريست: فاطمه، خانم! براي چه؟
در بازتاب آن همه ظلمي که شد روا
تاريخ پرسشي است که مردم! براي چه؟...
* جواد محمدزماني
مقاله ها
شعر «پرسش تاريخي»
- بازدید: 6737