«شعر » خداي خوب! بگو جان شهر برگردد
(زمان خواندن: 1 دقیقه)
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زير بارش باران شهر برگردد
کسي شبيه خدا، نيست هيچکس، اي کاش
کمال مطلق انسان شهر برگردد
چه خوب ميشد اگر مرد آسماني ما
به جمع خاکي خوبان شهر برگردد
خدا کند برکت، اين خيال دور از ذهن
شبي به سفرة بينان شهر برگردد
شبيه خانة ارواح، ساکت و سرديم
خداي خوب! بگو جان شهر برگردد
و گفتهاند که آقاي عشق، خوشقدم است
به يمن مقدمش، ايمان شهر برگردد
هنوز منتظرم يک نفر خبر بدهد
که باز يوسف کنعان شهر برگردد
ديدار آشنا :: تير 1384، شماره 59
- بازدید: 3130
دیدگاهها
کشم ز دل آه یی
فریاد رس کجایی
یاد من و یتیمان
جانی نما بیایی
دست تو داره دنیا
دنیا به دست بیایی
ای چشمیه صداقت
مولای ما کجایی
کوته به دیده باشد
چشم بی نوایی
تا کی کنم به درگه
روی تو را گدایی
زخمی و کور قلبم
دردم بده نوایی
یا مولا به زخمم
دستی بکش, دوایی
ای که بر دل من وما
الله را گواهی
آخر به دیده منت
مولا ما کجایی
آن جمعه ها که رفتند
از دیده ملالم
شفا دردم مولا
این جمعه را بیایی
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا