دکتر حسين سوزنچي عضو هيئت علمي دانشگاه امام صادق (عليه السلام) تحرير و چکيده کردن آثار استاد شهيد مرتضي مطهري را عهده دارد بودهاند که مجموعه تلاشهاي ايشان و همکارنشان در سالهاي اخير منتشر گرديده است. به همين مناسبت گفت وگويي با وي ترتيب داديم که بر اساس آن، ديدگاههاي استاد شهيد مورد بازخواني قرار گرفته است.
شايد اولين بحثي که راجع به مسئله حجاب نيازمند تبيين است، تعريف و چيستى حجاب ميباشد. در اين خصوص توضيح بفرماييد و ديدگاه استاد شهيد مطهري(ره) را در اينباره مطرح نماييد.
اصل حجاب در قرآن مطرح شده است. گاهي چنين مطرح ميشود که در قرآن چنين مسئلهاي وجود ندارد اما در آيات31 سوره نور و 59 احزاب و ... اين بحث مطرح شده است. واژه حجاب در قرآن به معناي اصطلاحي امروزي نيست و نياز به توضيح بيشتري دارد اشکالي که وارد ميشود اين است که چرا شما يک جواب از پيش تعيين شده براي يک معضل اجتماعي داريد؟ چرا نميآييد وضعيت جامعه را بررسي کنيد؟ ولي به نظر بنده اقتضاي دينداري همين است. زيرا ما يا ديني را قبول داريم يا نداريم اگر پذيرفتيم که دين يک حقيقت است و مسئله خاتميت را نيز پذيرفتيم، به اين معنا که قبول کرديم دين1400 سال پيش دين کهنهاي نيست، اگر همه اينها را پذيرفتيم، دستورات اين دين را نيز بايد بپذيريم. با اين نگاه، يک پاسخ از پيش تعيين شده دراينباره ميتوانيم بدهيم. حقيقت قابل درک و قابل کشف است. مدخل بحث هم ديني است. اصل دليل ما هم همين آيات و روايات است. اين اصل، قابل تبيين و دليل ما نيز قابل تبيين است. اين طور نيست که چون در قرآن و روايات آمده، ما هم بايد بپذيريم و هيچ دفاع عقلي هم نکنيم. براي دفاع عقلى، ابتدا در مورد چيستى حجاب مختصري بيان ميکنم.
حجاب در3 مرحله مطرح است:
1- پوشانيدن ظاهر است(البته در مورد زنان بحث ميکنيم زيرا ظاهر زنان جذب کننده است).
2- پوشانيدن حجم قسمتهاي مختلف بدن است.
3- پوشانيدن رفتارهاي جذبکننده، که متأسفانه برخي آن را در تعريف حجاب، فراموش ميکنند. البته در ادبيات ديني ما، در آيات و روايات به اين مرحله سوم بسيار توجه شده است.
شهيد مطهري از حجاب تعريفي دارند که زن در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوهگري و جلب توجه نپردازد.
اين مختصري از چيستى حجاب بود.
در چرايي حجاب چه ابعادي مورد بحث است؟
چرايي حجاب را از دو بعد ميتوان مطرح کرد، يکي بعد ايجابي و ديگر بعد سلبى. در بعد ايجابى، خود دين را، صرف نظر از شرايط اجتماعى- سياسي خاصي که در فضاهاي مختلف ايجاد ميشود، بررسي ميکنيم، به اين نحو که چه دليلي وجود دارد که حجاب بهتر از بيحجابي باشد؟
بعد سلبي مسئله مربوط به شرايط خاص است. اشکالاتي به ما ميشود که در اين مرحله، آن اشکالات را پاسخ ميدهيم و بعد اينکه آيا اين اشکالات فلسفهاي را که در بعد ايجابى از آن صحبت شد، رد ميکند يا نه؟
در بعد ايجابي ميتوان بحث را در سه حيثيت مطرح کرد: فردى، خانوادگي و اجتماعى. که در ادبيات غربي مسايل دو بعد تقسيم ميشوند: فردى و اجتماعي. در تقسيمبنديهاي علوم هم يا علوم فردى هستند(بحثهاي اخلاقي، انسانشناسي) يا اجتماعي(جامعهشناسي و اقتصاد). در نگرش دينى، که با نگرش سنتى- فلسفي ما نيز گره خورده، يک طبقهبندي سهگانه وجود دارد: فردى، خانوادگي و اجتماعى. اين تقسيمبندي سه گانه، در نگرش دينى، امر قابل دفاعي است(تقدم خانواده بر جامعه به عنوان محور انديشه) که امروزه در ادبيات غربي به نظر ميآيد برعکس شده وشايد يکي از عوامل عمده تخريب خانواده نيز همين باشد. اين نگاه، در خانوادهها و در مسايل اجتماعي يا فردى نيز وارد شده است. در مسايل خانوادگى، روابط را خود شخص تعيين ميکند. زن يا مرد، روابط را خودشان تعريف ميکنند و اين يک معضل اجتماعي شده است.
در بحث فردى، دو مسئله مهم است يکي بحث حيا و عفت است که شهيد مطهري آن را به عنوان حفظ ارزش و احترام زن تعبير کرده است و ديگرى، بحث آرامش روانى، به عنوان مسئله فردى و نه اجتماعي.
نظر شهيد مطهري در بحث حيا و عفت چيست؟
در بحث حيا و عفت ايشان به اين مطلب ميپردازند که مهمترين فلسفه حجاب، حفظ ارزش و احترام زن است. يعني زن در روابط خودش با مرد حريمي را قائل باشد که اگر اين حفظ شود، ارزش او بالاتر ميرود. در منطق فردى از اين موضوع تعبير به عفت ميشود. نکتهاي که مهم است اين است که انسان موجودي اخلاقي و بيش از غريزه است. هر فصلي غير از جنسش قايل باشيم در آن فصل يک ارجحيتي بر حيوانيت در او نهفته است. آن ارجحيت را با هر تعبيري ميتوان گفت. حيوان اخلاقي که لازمه آن اين ارجحيت است که رفتار هاي انسان، مدبرانه بوده و بر اساس غريزه صرف نباشد. نمونه بارز آن، غريزه گرسنگي است که يکي از مشترکات انسان و حيوان است. انسان در رفتارهايي که ميخواهد اين غريزه را اشباع کند متفاوت با حيوانات رفتار ميکند(در پخت و پز به عنوان فعل تا غدا خوردن و ...) ما هم ميتوانيم مثل حيوانات غذا بخوريم ولي اين کار را نميکنيم. در غريزه جنسي نيز همين طور است براي همين همه انسانها در همه غرايزشان حدي براي رفتارها قائلاند.
يکي از عواملي که بحث پوشش را مطرح کرده بحث غريزه جنسي است يعني وقتي ميگوييم زن بايد پوشش داشته باشد به دليل يک نکته اخلاقي است به نام عفت که نقطه مقابل لجام گسيختگي غريزه جنسي است. در همه جوامع، انسانها اين نکته را ميپذيرند که انسان بايد مقداري پوشش داشته باشد. اصل پوشش محل بحث نيست، حريم و مقدار پوشش محل بحث است که به آن پرداخته ميشود مسئله اين است که اگر کمتر از اين مقدار شود پوشش، ارزش انسان زير سؤال ميرود.
شما گفتيد که آرامش رواني نيز از دلايل فردى مسئله حجاب است، رابطه اين مقوله با حجاب چيست؟
اگر حريم پوشش درحد مطلوبي حفظ شود تنشهاي روحي کم ميشود. اگر انسان در معرض تحريکهايي قرار بگيرد، آرامشش به هم ميخورد مثلاً فيلمهاي سينمايي جذابيت دارد ولي اگر کسي صبح با شبش را با اين فيلمها پر کند، از زندگي انساني خارج ميشود. يکي از مزاياي حجاب، اين است که هم براي زن و هم براي مرد و نوع بهرهگيري از غريزه جنسي و نوع روابط اجتماعي در بحث جنسي به خانواده منحصر ميشود که خود به خود آرامش ميآورد.
شما در ابتداي بحث در خصوص تفاوت تفکر اسلام و غرب در مورد مقوله خانواده اشاره کرديد، بيشتر توضيح دهيد.
با نگاه ديني حفظ خانواده به عنوان يک ارزش، فيحد نفسه اهميت دارد. اما خانواده در غرب، فقط به عنوان بهرهمندي جنسي و اطمينان پدر و فرزندي است.
گويي تنها کارکرد خانواده در همين خلاصه ميشود. تقسيم کار نيز شراکتي است و بهرهمندي مادي نيز بيشتر است. در واقع مانند شرکت است.
نگاه ديگر به خانواده اين است که خانواده، موضوعيت دارد و تربيت نسل که يک مسئله بسيار مهم است در خانواده شکل ميگيرد. عواطف صميمانه که باعث رشد معنوي انسان ميشود نيز از طريق خانواده محقق ميشود و اين عواطف صميمانه، محيطي را بوجود ميآورد که براي تربيت بچه مناسب است. به تعبير شهيد مطهري براي هر چيزي ميزاني از عواطف لازم است0 مثلاً در دوستيهاي بين دو زن يا دو مرد. ولي براي عواطف مادري ميزاني نيست زيرا عواطف مادري بسيار بيشتر از عواطف ديگر است که اين مقدار زياد براي تربيت فرزند لازم است. پس خانواده يک رکن است که روابط جنسي هم بايد به خانواده محدود شود، زيرا قرار است کار خاصي در خانواده شکل شکل بگيرد که بيرون از خانواده شکل نميگيرد. تربيت نسل در خانواده انجام ميشود.
اگر عفت به تمام معناي کلمه، حتي در نگاه کردن مردان به زنان در جامعه وجود نداشته باشد، مردان نميتوانند عواطف لازم را براي همسر خود خرج کنند.
جامعه محل کار کردن و تلاش است نه محل تمتعات جنسى. بهتر است بگوييم هدف جامعه مصرف گرايي نيست. چرا هنوز براي فروشندگي از خانمها استفاده ميکنند؟ تمتع جنسي در راستاي مصرف گرايي است.
پس اين سه محور(فرد، خانواده و اجتماع) دليلهاي خاصي است که پوشش را براي زن الزام ميکند در حدي که روابط جنسي در بيرون از خانه به حداقل خود برسد. يعني مرد نتواند راحت از زن تمتع جنسي ببرد. وقتي ميگويم تمتع جنسى، منطور روابط جنسي به معناي نهايت کلمه نيست، بلکه نگاه کردن نيز نوعي بهرهمندي جنسي است و اين نگاه نيز مقدمه خيلي مسايل است.
شبهاتي پيرامون مسئله حجاب از جمله اينکه حجاب محدود کننده آزادي است و يا حجاب با مسئله زيبايي در تعارض است و اي حجاب باعث ايجاد حرص و تحريک بيشتر در جامعه ميشود و ... وجود دارد. پاسخ اين شبهات با عنايت به ديدگاه شهيد مطهري چيست؟
در پاسخ به شبهه اول بايد گفت که آيا آزادي اصل مطلق است و حريمي ندارد؟ در تفکر غربي و در نگاه غالب روشنفکران ما نيز بحثي است که ما تا حدي آزاد باشيم که به حقوق ديگران تجاوز نکنيم. اگر کسي اين پاسخ را بدهد، سؤال جدي که مطرح ميشود اين است که چرا بايد آزادي ديگران، آزادي مرا محدود کند؟ مگر ديگران چه ارزشي دارند؟
پاسخي که ديگران ميدهند اين است که حرمت انسانيت است و کسي حق زورگويي به انسان را ندارد. انسان فقط در بعد فيزيولوژيک خلاصه نشده است. انسان چيزي دارد که به خاطر آن ارزشمند است که در ادبيات دينى، به کرامت وانسانيت تعبير نميشود. اگر انسانيت معيار شد در اين صورت هر انساني حرمت ندارد مثلاً نميتوان براي صدام حرمتي قائل شد. انسانهايي حرمت دارند که کرامتشان را حفظ کنند. حال کرامت چيست؟ اگر قائل به وجود خدا هستيم و خدا بهتر از ما تشخيص ميدهد. تعريفهاي الهي براي انسان مطابق با کرامت است. همه انسانها طالب زندگي بهتر هستند ولي ما در مصاديق اشتباه ميکنيم، براي همين ما نيازمند دين هستيم. پس اگر دين چيزي را به ما گفت، کرامت ما را نيز در نظر گرفته است.
مسئله ديگر بحث راحتي بود ولي مسئله اين است که بيحجابي سختتر از با حجابي است. خانمهاي بيحجاب وقت بيشتري بايد بگذارند ولي به هر ترتيب راحتي آخرين معيار براي تصميمگيري است نه اولين کسي که دانشگاه نميرود و ولگردي ميکند راحتتر است از کسي که دانشگاه ميرود ولي راحتي آخرين معيار است نه اولين معيار. يعني اگر معيارهاي ديگر تأمين شد، بعد به سراغ آخرين معيار،يعني راحتي ميرويم.
کساني دنبال راحتي ميروند که هدف پايينتري دارند پس اگر حريمي را براي جامعه و زندگي پذيرفتيم حجاب را نيز ميپذيريم. منظور اين است که کسي بخواهد حيا، عفت و خانوادهاش را حفظ کند و راحت هم باشد.
راجع به شبهه زيبايي که مطرح کرديد، اصل حرف، حرف درستي است اينکه ما بايد محبوب باشيم، درست است ولي مسئله اين است که محبوب چه کسي باشيم؟ از چه جهت ما را نگاه کنند؟
کسي که با زيباييهاي جسمي ميخواهد محبوب کسي باشد، محبوب شهوترانها خواهد شد. بالاي 95 درصد افراد بدحجاب ما نيز انسانهاي عفيفي هستند و دوست ندارند کسي با نگاه شهواني به آنها نگاه کند. يک پزشک اگر زيبا هم نباشد مردم دوستش دارند.يا دانشمند، عالم و عارف هم همينطور. چون علم دارد. زيبايي را در معرض نمايش قرار دهيم که يک نگاه عالي را جلب کند. اخلاق، علم و... زيبايي است.
اما در رابطه با شبهه منع کردن و افزايش تحريک و حرص، دو پاسخ وجود دارد، ايجابي و سلبي پاسخ ايجابي اينکه آيا واقعاً برداشتن منع موجب کم شدن تحريک ميشود؟ و پاسخ سلبى؛ آيا واقعاً در جوامع غربي تحريک وجود ندارد؟
در پاسخ به سؤال اول(ايجابي) بايد گفت: نميتوان گفت که منع موجب تحريک نميشود. البته منع مقداري تحريک با خودش ميآورد، اما آيا هرجا اين منع برداشته شود تحريکاتش هم برداشته ميشود اين محل بحث است. شهيد مطهري در اين رابطه ميگويد نيازهاي ما دو سنخ است محدود مثلاً خوردن و نامحدود مثل جاه طلبى، غريزه جنسي و ... که نيازهاي نامحدود انسان هستند.
در جواب پاسخ دوم نيز بايد گفت: در جوامع غربي نيز تحريک وجود دارد. مرد غربي که در روز هزاران زن بيحجاب ميبيند، هنوز غريزهاش اشباع نميشود. باز ميخواهد زن ديگري را ببيند براي اين کار تبليغات گستردهاي انجام ميدهند به طوري که کاري ميکنند که با اينکه کسي نياز به آن جنس نداشته باشد ولي تحريک شود که جنسي را که يک زن ميفروشد يا تبليغ ميکند، بخرد. در غرب اکثر فروشندهها را زن انتخاب ميکنند. در واقع ميتوان گفت مردان غربي نيز تحريک ميشوند. چون آمار بالاي تجاوز با وجود آزادي اين مورد را تأييد ميکند. ولي در جاهايي به علت شخصيت و موقعيت اجتماعي و ...خود را حفظ ميکنند. بالاي 80 درصد استفاده از اينترنت صرف امور جنسي ميشود. و اين 80 درصد هم افرادي هستند که افراد با شخصيت و با شأن اجتماعي بالا هستند.
جوامع غربي با برداشتن منع دو ضرر کردهاند: يکي اينکه تحريک را به معناي عمومي کم نکردهاند اما به معناي فردى کم شده است و اين به آن معناست که لذت افراد در روابط کمتر شده است. و همين باعث تضعيف خانواده در غرب شده است.
اشکال ديگري که مطرح شد اين بود که اگر ما حجاب داشته باشيم از جامعه طرد خواهيم شد. بايد به اين افراد شخصيت بدهيم و بگوييم که خوب شما اگر خلاف جهت ديگران رفتار کنيد آنها به شما احترام خواهند گذاشت زيرا جرأت شما را خواهند ديد و اين بالذات ارزشمند است.
بحث ديگري که در جامعه مطرح است اين است که ميگويند: حجاب در جامعه ما بيشتر جنبه حکومتي دارد يا اينکه ميگويند حجابي که علما مطرح ميکنند حجابي نيست که در دين مطرح است بلکه سليقه آنهاست.
بايد اين طور جواب داد که براي هر کاري متخصص آن کار نياز است مثلاً اگر چشم درد گرفتيم پيش هر کسي نميرويم، علما نيز بر طبق آيات و روايات اينطور نظر ميدهند و استنباط ميکنند. حال شما خودتان روايات را بررسي کنيد اگر 50 روايت ديديد که مثلاً عنوان شده بود که اگر زن موي خود را نپوشاند اشکال ندارد بعد بگوييد که علما از اين روايت چشمپوشي کردهاند.
شايد شبهه ديگري مطرح باشد و آن اينکه چرا بحث حجاب را تنها در مورد زنان مطرح ميکنند و خيلي روي بحث چشمچراني مردها تأکيد نميشود؟
انحراف مردها در عدم عفت، چشمچراني است و در آيات قرآن هم در جاهاي مختلف به جلوگيري از چشمچراني در مردها ميپردازد. شايد گناه برخي مسايل، از برخي مسايل ديگر بيشتر باشد ولي قابليت کنترل ندارد مثلاً ما حديث داريم: «الغيبت اشد من الزنا». اگر کسي مرتکب زنا شود، تازيانه ميخورد ولي براي غيبت چيزي مطرح نشده است. چون مرز غيبت خيلي شفاف و قابل تعريف حقوقي واضح نيست. حجاب مسئلهاي حقوقي و قابل تعريف است ولي چشمچراني قابل تعريف نيست، البته ما براي چشمچرانى، در صورت احراز آن، تعزير داريم.
گاهي شبهه ديگري هم مطرح ميشود که البته خيلي شايع نيست و آن اين است که ميگويند: حجاب براي کنيز و يا اهل کتاب واجب نبوده، پس چرا کشور ما براي همه افراد چه مسلمان و چه غير مسلمان حجاب را الزامي کرده است؟
به نظر ميآيد که اين که اسلام به اينگونه مطرح کرده مسئله شأن اجتماعي است.
چون حجاب يک پرستيژ اجتماعي است يعني آدمهاي باکلاس بايد حجاب داشته باشند قرآن ابتدا ميگويد حجاب مربوط به زنان مؤمن است و بعد درباره اين افراد ميفرمايد که اين افراد ملزم به حجاب نيستند. مثلاً دکترها يک پوشش خاصي دارند که اگر نپوشند، کسي متوجه نميشود که دکتر هستند. حال اگر الزام درکار نباشد، خوب است يا بد؟ يعني اسلام براي همه تثبيت کرده و بعد گفته اهل کتاب لازم نيست حجاب داشته باشند ولي همه اهل کتاب سعي ميکردند با حجاب وارد جامعه شوند که شناخته نشوند. دين نگفته که اهل کتاب نپوشد برخي دستورات ديني الزاماً کارکرد فرهنگي دارند نه کارکرد حقوقى.
مثال ولد زنا در شريعت اسلام از ارث و حقوق ديگر محروم است. برخي ميگفتند که اين قانون اسلام قانوني ظالمانه است.
در امريکا قانوني تصويب شد که طبق آن بچههاي تک والد يعني بچههايي که يا پدر دارند يا فقط مادر، حقوق جداگانهاي داشته باشند به همين خاطر عدهاي به دروغ خود را تک والد معرفي ميکردند تا از حقوق و مزاياي تک والد بودن بهرهمند شوند و اين خود دليلي شده که قباحت مسئله در غرب از بين برود. اما در کشور ما قبح مسئله همچنان باقي است لذا هيچ تک والدي چنين ادعايي نميکند. در واقع اين حکم يک کارکرد فرهنگي دارد. يعني عملاً اين حکم اجرا نميشود. بحث حجاب کنيز هم کارکرد فرهنگي داشت ولي زماني که بيحجابي در جامعه ما يک پرستيژ شده پس بايد افراد خارجي را ملزم کرد که حجاب داشته باشند وادارشان کرد که حجاب داشته باشند. بنابراين اهل کتاب نيز تا يک اندازهاي اجازه دارند که پوشش نداشته باشند نه بيشتر از آن حد را. پس نشان ميدهد آنها هم قوانين حکومت را رعايت ميکنند چون در غير اينصورت تعزير ميشوند.
حوراء :: اسفند 1385 - شماره 23