نماز فارسى!

(زمان خواندن: 4 - 8 دقیقه)

سال يک‌هزار و سيصد و سي و دو شمسي بود. من و عده ‌اي از جوانان پرشور آن روزگار پس از تبادل نظر و بحث و مشاجره به اين نتيجه رسيده بوديم که چه دليلي وجود دارد که ما نماز را به عربي بخوانيم؟ چرا نماز را به زبان فارسي نخوانيم؟ و عاقبت تصميم گرفتيم که نماز را به فارسي بخوانيم و همين کار را هم کرديم.


والدين ما، کم کم از اين موضوع آگاهي يافتند و به فکر چاره افتادند. آنها هم پس از تبادل نظر با يکديگر تصميم گرفتند که اول خود با نصيحت کردن ما را از اين کار باز دارند و اگر مؤثر نبود راه ديگري برگزينند. چون پند دادن آنها مؤثر نيفتاد ما را نزد يکي از روحانيون آن زمان بردند. آن روحاني وقتي فهميد ما به زبان فارسي نماز مي خوانيم به طرز اهانت آميزى، ما را کافر و نجس خواند و اين عمل او ما را در کارمان راسخ تر ساخت.
عاقبت پدر يکي از ما پيشنهاد داد که ما را محضر آيت الله حاج آقا رحيم ارباب ببرند. اين فکر مورد تأييد قرار گرفت. روزي آنها نزد ايشان مي روند و موضوع را درميان مي گذارند. ايشان دستور مي دهد که در وقت معيني ما را خدمت ايشان راهنمائي کنند.
حکيم فرزانه، فقيه بزرگوار و معلم اخلاق، حضرت آيت الله العظمي حاج آقا رحيم ارباب از علماي بزرگ اصفهان و استادي مسلم در تمام علوم اسلامي متداول از جمله حکمت، ادبيات، تفسير، کلام، هيئت، رياضى، فقه و اصول بود. آن بزرگوار علاوه بر دانش سرشار، فردي عارف، پرکار، مؤدب، متواضع و در مجموع الگو و نمونه اي از يک انسان کامل بوده. همواره رفتار و برخوردهاي ايشان با مردم زبانزد خاص و عام است.
روز موعود ما را که تقريباً پانزده نفر بوديم، محضر مبارک ايشان بردند. در همان لحظه اول چهره نوراني و لبان خندان ايشان ما را مجذوب خود ساخت و آن بزرگمرد را غير از ديگران يافتيم و دانستيم که اکنون با شخصيتي استثنايي مواجه هستيم. ايشان در آغاز دستور پذيرايي از ما را صادر فرمود، سپس رو به والدين ما کرد و فرمود: شما که نماز را به فارسي نمي خوانيد فعلاً تشريف ببريد و ما را با فرزندانتان تنها بگذاريد. وقتي آنها رفتند حضرت آيت الله ارباب رو به ما کرد و فرمود: بهتر است شما يکي يکي خودتان را به من معرفي کنيد و هر کدام بگوئيد که در چه سطح تحصيلي هستيد و در چه رشته ‌اي درس مي خوانيد. پس از آن که امر ايشان را اطاعت کرديم، به تناسب رشته و کلاس هر کدام از ما، پرسش‌هاي علمي طرح کرده و از درس‌هايي از قبيل جبر و مثلثات و فيزيک و شيمي و علوم طبيعي مسائلي پرسيدند که پاسخ اغلب آنها از عهده درس‌هاي نيم بندي که ما خوانده بوديم خارج بود؛ اما هر يک از ما که از عهده پاسخ پرسش‌هاي ايشان برنمي آمد، با اظهار لطف ايشان مواجه مي شد که با لحن پدرانه ‌اي پاسخ درست آن پرسش‌ها را مي فرمود.
اکنون مي فهميم که ايشان با طرح اين سئوالات قصد داشت ما را خلع سلاح کند و به ما بفهماند که آن دروس جديدي که شما مي خوانيد، من بهترش را مي دانم ولي به آنها مغرور نشده ام. پس از اينکه همه ما را خلع سلاح کرد به موضوع اصلي پرداخت و فرمود: والدين شما نگران شده اند که شما نمازتان را به فارسي مي خوانيد آنها نمي دانند که من کساني را مي شناسم که نعوذبالله، اصلاً نماز نمي خوانند. شما جوانان پاک اعتقادي هستيد که هم اهل دين هستيد و هم اهل همت. من در جواني مي خواستم مثل شما نماز را به فارسي بخوانم اما مشکلاتي پيش آمد که نتوانستم به اين خواسته جامه عمل بپوشم، اکنون شما به خواسته دوران جواني من لباس عمل پوشانيده ايد، آفرين به همت شما! اما من در آن روزگار به اولين مشکلي که برخوردم ترجمه صحيح سوره حمد بود که لابد شما آن مشکل را حل کرده ايد. اکنون يک نفر از شما که از ديگران بيشر مسلط است به من جواب دهد که بسم الله الرحمن الرحيم را چگونه ترجمه کرده است؟ يکي از ما به عادت محصلين دستش را بالا گرفت و داوطلب پاسخ شد. ايشان، با لبخند فرمود: خوب شد که طرف مباحثه ما يک نفر است، زيرا من از عهده پانزده جوان نيرومند برنمي آمدم. بعد رو به آن جوان کرد و فرمود: بفرمائيد که بسم الله را چگونه ترجمه کرده ايد؟ آن جوان گفت: بسم الله الرحمن الرحيم را طبق عادت جاري ترجمه کرده ايم: به نام خداوند بخشنده مهربان.
حضرت ارباب با لبخندي فرمود: گمان نکنم که ترجمه درست بسم الله اين باشد. در مورد «بسم» ترجمه «به نام» عيبي ندارد. اما «الله» قابل ترجمه نيست زيرا اسم عَلَم (=خاص) است براي خدا و اسم عَلَم را نمي توان ترجمه کرد. مثلاً اگر اسم کسي «حسن» باشد نمي توان به او گفت «زيبا». درست است که ترجمه «حسن» زيباست اما اگر به آقاي حسن بگوئيم آقاي زيبا، حتماً خوشش نمي آيد. کلمه الله اسم خاص است که مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق مي کنند، همان گونه که يهود خداي متعال را «يهوه» و زردشتيان «اهورامزدا» مي گويند. بنابراين نمي توان «الله» را ترجمه کرد بلکه بايد همان لفظ جلاله را به کار برد.
«رحمان» را چگونه ترجمه کرده ايد؟ رفيق ما پاسخ داد: رحمان را بخشنده معنا کرده ايم. حضرت ارباب فرمود: اين ترجمه بد نيست ولي کامل هم نيست زيرا رحمان يکي از صفات خداست که شمول رحمت و بخشندگي او را مي رساند و اين شمول در کلمه بخشنده نيست. يعني در حقيقت رحمان يعني خدايي که در اين دنيا هم بر مؤمن و هم بر کافر رحم مي کند و همه را در کنف لطف و بخشندگي خود قرار مي دهد؛ از جمله آن که نعمت رزق و سلامت جسم و امثال آن عطا مي فرمايد. در هر حال ترجمه بخشنده براي رحمان در حد کمال ترجمه نيست.
«رحيم» را چطور ترجمه کرده ايد؟ رفيق ما جواب داد رحيم را به «مهربان» ترجمه کرده ايم. حضرت آيت الله ارباب فرمود: اگر مقصودتان از رحيم من بودم (چون نام مبارک ايشان رحيم بود) بدم نمي آمد که اسم مرا به «مهربان» برگردانيد؛ اما چون رحيم کلمه ‌اي قرآني و نام پروردگار است نبايد آن را غلط معنا کنيم. باز هم اگر آن را به «بخشاينده» ترجمه کرده بوديد، راهي به دهي مي برد، زيرا رحيم يعني خدايي که در آن دنيا گناهان مؤمنان را عفو مي کند و صفت «بخشايندگي» تا حدودي اين معنا را مي رساند.
بنابر آنچه گفته شد معلوم شد که آنچه در ترجمه «بسم الله» آورده ايد بد نيست ولي کامل نيست و از جهتي نيز در آن اشتباهاتي هست و من هم در دوران جواني که چنين قصدي داشتم به همين مشکلات برخورد کردم و از خواندن نماز به فارسي منصرف شدم؛ تازه اين فقط آيه اول سوره حمد بود اگر به بقيه آيات بپردازيم، موضوع خيلي مشکل‌تر از اين خواهد شد. اما من عقيده دارم شما اگر باز هم به اين امر اصرار داريد، دست از نماز خواندن به فارسي بر نداريد، زيرا خواندنش بهتر از نخواندن نماز به طور کلي است!
در اينجا، همگي شرمنده و منفعل و شکست خورده به حال عجز و التماس از ايشان عذرخواهي کرديم و قول داديم که ديگر نمازمان را به فارسي نخوانيم و نمازهاي گذشته را نيز اعاده کنيم، اما ايشان فرمود: من نگفتم نماز به عربي بخوانيد، هرطور دلتان مي خواهد بخوانيد، من فقط مشکلات اين کار را براي شما شرح دادم.
ولي ما همه عاجزانه از پيشگاه ايشان طلب بخشايش کرديم و از کار خود اظهار پشيماني نموديم. حضرت آيت الله ارباب با تعارف ميوه و شيريني مجلس را به پايان برد و ما همگي دست مبارک ايشان را بوسيديم و در حاليکه ايشان تا دم در ما را بدرقه مي کرد از ايشان خداحافظي کرديم و در دل به عظمت شخصيت ايشان آفرين گفتيم و خوشحال بوديم که چنين افتخاري نصيب ما شد که با شخصيتي اينگونه ملاقات کنيم. نمازها را اعاده کرديم و دست از کار جاهلانه خود برداشتيم. بنده از آن پس گاه گاهي به حضور آن جناب مي رسيدم و از خرمن علم و فضيلت ايشان خوشه برمي چيدم.
وقتي در دوره دکتري زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تهران به تحصيل مشغول بودم گاهي حامل نامه ‌ها و پيغام‌هاي استاد فقيد مرحوم بديع الزمان فروزانفر براي ايشان مي شدم و پاسخ‌هاي کتبي و شفاهي حضرت آيت الله را براي آن استاد فقيد مي بردم و اين خود افتخاري براي بنده بود. گاهي نيز ورقه ‌هاي استفتائي که به محضر آن حضرت رسيده بود و روي هم انباشته مي شد، آن جناب دستور مي داد که آنها را بخوانم و پاسخش طبق نظر آن حضرت بنويسم و پس از خواندن پاسخ اگر اشتباهي نداشت آن را مهر مي کردند که در اين مرحله با بزرگواري‌هاي زياد از سوي ايشان مواجه شدم که اکنون مجال بيان آنها نيست. خدايش بيامرزدش و او را غريق درياي رحمت خويش گرداند.

معارف :: تير 1388 - شماره 67