اثرجهاني شدن بر خانواده

(زمان خواندن: 14 - 28 دقیقه)

گفت و گو با دکتر سيد سعيدرضا عاملى
دکتر سيد سعيد رضا عاملى، دکتراي ارتباطات و رئيس مؤسسه مطالعات امريکاي شمالي و اروپا و رئيس دانشکده مطالعات جهان است. از ايشان مقالات و کتب مختلفي به زبان‌هاي فارسي و انگليسي به چاپ رسيده است.


اثرات جهاني شدن يا جهاني سازي بر خانواده و زندگي زنان اجتناب ناپذيراست، پس طبيعي است که گام اول بحث، با کندوکاو در مفهوم و ماهيت جهاني شدن يا جهاني‌سازي آغاز شود. لذا بفرماييد برداشت جنابعالي از مقوله جهاني‌سازي چيست؟
- در بحث‌هاي متدلوژيک، موضوعات متنوعي وجود دارد و گاهي پيش‌فرض‌ها مانع فهم مي‌شوند و زماني که در فهم برخي مسائل، دانش‌هاي پيشيني دخالت مي‌کنند ممکن است فهم مسئله با مشکل مواجه شود. جهاني‌شدن افکتي دارد که موجب شده به عنوان‌ جهاني‌سازي مطرح شود. من با واژه جهاني‌سازي در همه زمينه‌ها موافق نيستم زيرا جهاني‌سازي توليد مارکسيسم است. توليد جريان چپ دنيا و تظاهراتي است که در دنيا برعليه جهاني‌سازي و عليه سلطه اقتصادي غرب رخ مي‌دهد و بيشتر بر عليه سلطه اقتصادي برخي شرکت‌ها مثلwto –world bank ,nafta, است که از آن به عنوان GLOBAL BoDY GOVERNMENT تعبير مي‌شود (بدنه حکومت جهاني). اين جريان مرده چپ در حال بازسازي کردن خود است و متأسفانه مذهبي‌ها هم همان جريان چپ و همان ادبيات را ادامه مي‌دهند، با اين تفاوت که اين حرف‌ها از زبان يک فرد مذهبي گفته مي‌شود. جهاني شدن امر جديدي نيست، بدين معنا که با بازگشت به تاريخ، درمي‌يابيد که عواملي وجود داشته‌اند که روي همه جهان اثر گذاشته‌اند؛ مثل اديان بزرگ که نگاهي جهاني داشته‌اند مثلاً در انجيل انگليسي در بسياري موارد به واژه (اي مردم جهان) برخورد مي‌کنيم. در قرآن هم 80 بار کلمه ناس تکرار شده است. (يا ايها الناس) هم کلمه ناس عام است و هم ال آن، ناس همه مردم جهان ر شامل مي‌شود و محدود به جغرافيا نيست. حتي دين و نژاد و قوم هم ندارد و همه مردم دنيا را مورد خطاب قرار مي‌دهد. همين نگاه عام باعث گسترش اسلام و مسيحيت شده است، اسلام در 100 سال اول به افريقا و اسپانيا و ايران رفت. منبع اين جهاني شدن اوليه، دين و امپراتوري‌هاي روم و ايران بود که قلمرو اداره آن‌ها خارج از جايگاه و حکومتشان بود، يعني جهاني بودند. جهاني‌شدن سنتي بدين معناست که کار فيزيکي انجام مي‌شود؛ اما اثر آن خارج از بدن است. اين جهاني‌شدن با صنعت چاپ شروع شد. بعد از آن صنعت ريسندگي در انگلستان به وجود ‌آمد و اين صنعت باعث شد که تکرار اتفاق بيفتد. اساساً جهاني‌شدن به يک معنا، تکرار يک ارزش و استاندارد خاص است. وقتي از جهاني‌شدن دين صحبت به ميان مي‌آيد، بدين معناست که ايده‌اي در همه جا گسترش مي‌يابد و اعتقاد مشترکي را ايجاد مي‌کند. ماشين ريسندگي و ماشين چاپ چنين کاري را کرد. ماشين ريسندگي يک نقشه را در صدها هزار متر تکرار مي‌کرد ولي اين صنعت صرفاً امکان تکثير را به صورت گسترده فراهم نکرد؛ بلکه سنت‌هاي مدني و اجتماعي را نيز به همراه آورد. به نظر من بخشي از مدرنيته، صنعت است و بخش ديگر، اخلاق و ارزش‌هاي مدني است که به وجود آورده، نظام مدني در قالب نظام دموکراسى، نظام مدرسه‌اى، قوانين و مقررات شهري يا پارلمان بود که در همه جهان تکرار شد. کلمه استاندارد، توليد کلمه مدرنيته است. استاندارد نسخه‌اي است که در همه دنيا بايد تکرار شود. رياضيات استانداردي دارد که در همه جا بايد تکرار شود. شيمي هم به همين ترتيب و... استاندارد به کمک اين عنصر آمد. لذا ما مفهومي داريم به نام جهاني‌شدن مدرن که مرز اين دوره تا زماني است که صنعت ارتباطات همزمان به وجود آمد. در سال 1889 مورس انگليسي علايمي را ايجاد کرد که به وسيله آن با دادن علامت‌هايى، ارتباط با آن سو برقرار شد و پيام‌ها و علايم ارسال شد. براي اولين بار بود که ارتباط همزمان با شخص غايب، اتفاق افتاد. قبل از اين، ارتباطات به صورت فيزيکي يا نامه بود.
چيزي که درست درک نمي‌شود، بحث صنعت همزمان ارتباطات است. اگر جهاني‌سازي ايدئولوژيک شود و ما در مقابل آن بايستيم، ممکن است بتوانيم چند صباحي در مقابل آن مقاومت کنيد؛ اما از بسياري از مزاياي اين صنعت محروم خواهيم شد؛ مثلاً از امکاني که مي‌شود به همه مردم شهر خدمت رساند يا از آن جهت که مي‌توان بقيه دنيا را هم به لحاظ ايدئولوژيک تحت پوشش قرار داد.
تفاوت صنعت همزمان ارتباطات با جهاني‌شدن و مدرنيته، سرعت است. مفهومBY PERMEDEACY (فوري)، از اصطلاحاتي است که در دنياي مجازي استفاده مي‌شود. يعني پنجره‌هاي قابل دسترسي فورى. اين پنجره‌ها براي همه باز هستند. تفاوت آن هم در بسياري جاها مشخص مي‌شود؛ مثلاً تفاوت جهاني‌شدن جديد اين است که زيرساختي به نام DIGITALIZATION دارد. تفاوت صنعت ديجيتال با صنعت آنالوگ اين است که صنعت آنالوگ در درجه اول فرايندي خطي و فيزيکي است. صداي آنالوگ با صداي ديجيتال تفاوت دارد، در صداي آنالوگ، طراحي تعداد دکمه‌ها در دستگاه پخش صوت، در تغيير کيفيت صدا تأثير دارد؛ زيرا براي تغيير صدا از دکمه استفاده مي‌شود، اما صداي ديجيتال، صداي رياضي است و داراي ترکيب عددي است يعني دقيقاً چهار عمل اصلي پشت صفحه ديجيتال وجود دارد، ما تصاوير را مي‌بينيم؛ اما پشت اين تصاوير، جهان اعداد است و به راحتي مي‌توان تصاوير را قطع کرد، کما اينکه در رياضي راحت مي‌توان تقسيم کرد يا تصوير را ضرب هندسي کرد. به راحتي مي‌‌‌توان بخشي از تصوير را منها کرد، يعني بخشي را به جاي ديگر منتقل کرد. منطق رياضي بر تمام منطق ديجيتال حاکم است. اين منطق يک تغيير بنيادين در مسير تاريخ است. تفاوتي که در جهاني‌شدن موسوم که از آن به جهاني شدن ارتباطات تعبير مي‌شود، با جهانى‌شدن مدرن و دوره سنتى، اين است که سرعت در دنياي ارتباطات، نقش اساسي دارد و يکي از ويژگي‌هاي مهم آن وصل شدن به شبکه‌هاي مختلف جهاني است. ويژگي ديگر آن، شبکه‌اي شدن تعاملات در سطح جهاني است. اين جهان، جهاني مجازي است. بر خلاف جهان واقعي که مثلاً فردي در خانه نشسته است و در آن حال تنها با خانه و خانواده است ؛ اما جهان مدرن، جهان کليک است، با زدن لينک‌هاي مختلف مي‌توان وارد دنياي جديدي شد.
کاستلز مي‌گويد: تغييراتي که ظرف 200 سال، دوره مدرنيته اتفاق افتاد، در دوره جهاني‌شدن ظرف 20 سال اتفاق مي‌افتد. به نظر من سرعت خيلي بيشتر از اين است.
امروز از فضاي مجازي به واقعيت مجازي تعبير مي‌کنند؛ مثلاً بر خلاف سينما که فضايي آرماني توليد مي‌کند و انسان را به جهان خيال مي‌برد، فضاي مجازي چنين ويژگي‌اي ندارد.
- آيا براي شما سرعت ارتباطات در جهانى‌سازى، مؤلفه اصلي است و به يک معنا شما جهاني‌شدن را يک سير طبيعي مي‌دانيد؟
- نه، به نظر من جهاني‌شدن، سخت افزاري و نرم افزاري دارد. دو نوع سخت‌افزار دارد که در واقع بايد گفت دو نوع جهاني‌شدن وجود دارد: يکي مربوط به صنعت حمل و نقل است که در 100 سال اخير بسيار سريع پيشرفت کرده است. منشأ اين نوع جهاني‌شدن، حمل ‌و ‌نقل است. نوع ديگر آن مربوط به صنعت همزمان اطلاعات است؛ مثل تلفن و تلگراف و .... اما اطلاعات نرم افزاري هم در جريان است که اين نرم افزار ممکن است نوعي ايدئولوژى، به عنوان مثال امريکايي ‌شدن باشد و ايدئولوژي هم واقعيت دارد. مثلاً در اسلامي که توليد غرب است، يک ايدئولوژي وجود دارد و هدف آن توليد ايران و اسلام وحشت در جهان است.

گفت و گو با دکتر سيد سعيدرضا عاملى
دکتر سيد سعيد رضا عاملى، دکتراي ارتباطات و رئيس مؤسسه مطالعات امريکاي شمالي و اروپا و رئيس دانشکده مطالعات جهان است. از ايشان مقالات و کتب مختلفي به زبان‌هاي فارسي و انگليسي به چاپ رسيده است.


اثرات جهاني شدن يا جهاني سازي بر خانواده و زندگي زنان اجتناب ناپذيراست، پس طبيعي است که گام اول بحث، با کندوکاو در مفهوم و ماهيت جهاني شدن يا جهاني‌سازي آغاز شود. لذا بفرماييد برداشت جنابعالي از مقوله جهاني‌سازي چيست؟
- در بحث‌هاي متدلوژيک، موضوعات متنوعي وجود دارد و گاهي پيش‌فرض‌ها مانع فهم مي‌شوند و زماني که در فهم برخي مسائل، دانش‌هاي پيشيني دخالت مي‌کنند ممکن است فهم مسئله با مشکل مواجه شود. جهاني‌شدن افکتي دارد که موجب شده به عنوان‌ جهاني‌سازي مطرح شود. من با واژه جهاني‌سازي در همه زمينه‌ها موافق نيستم زيرا جهاني‌سازي توليد مارکسيسم است. توليد جريان چپ دنيا و تظاهراتي است که در دنيا برعليه جهاني‌سازي و عليه سلطه اقتصادي غرب رخ مي‌دهد و بيشتر بر عليه سلطه اقتصادي برخي شرکت‌ها مثلwto –world bank ,nafta, است که از آن به عنوان GLOBAL BoDY GOVERNMENT تعبير مي‌شود (بدنه حکومت جهاني). اين جريان مرده چپ در حال بازسازي کردن خود است و متأسفانه مذهبي‌ها هم همان جريان چپ و همان ادبيات را ادامه مي‌دهند، با اين تفاوت که اين حرف‌ها از زبان يک فرد مذهبي گفته مي‌شود. جهاني شدن امر جديدي نيست، بدين معنا که با بازگشت به تاريخ، درمي‌يابيد که عواملي وجود داشته‌اند که روي همه جهان اثر گذاشته‌اند؛ مثل اديان بزرگ که نگاهي جهاني داشته‌اند مثلاً در انجيل انگليسي در بسياري موارد به واژه (اي مردم جهان) برخورد مي‌کنيم. در قرآن هم 80 بار کلمه ناس تکرار شده است. (يا ايها الناس) هم کلمه ناس عام است و هم ال آن، ناس همه مردم جهان ر شامل مي‌شود و محدود به جغرافيا نيست. حتي دين و نژاد و قوم هم ندارد و همه مردم دنيا را مورد خطاب قرار مي‌دهد. همين نگاه عام باعث گسترش اسلام و مسيحيت شده است، اسلام در 100 سال اول به افريقا و اسپانيا و ايران رفت. منبع اين جهاني شدن اوليه، دين و امپراتوري‌هاي روم و ايران بود که قلمرو اداره آن‌ها خارج از جايگاه و حکومتشان بود، يعني جهاني بودند. جهاني‌شدن سنتي بدين معناست که کار فيزيکي انجام مي‌شود؛ اما اثر آن خارج از بدن است. اين جهاني‌شدن با صنعت چاپ شروع شد. بعد از آن صنعت ريسندگي در انگلستان به وجود ‌آمد و اين صنعت باعث شد که تکرار اتفاق بيفتد. اساساً جهاني‌شدن به يک معنا، تکرار يک ارزش و استاندارد خاص است. وقتي از جهاني‌شدن دين صحبت به ميان مي‌آيد، بدين معناست که ايده‌اي در همه جا گسترش مي‌يابد و اعتقاد مشترکي را ايجاد مي‌کند. ماشين ريسندگي و ماشين چاپ چنين کاري را کرد. ماشين ريسندگي يک نقشه را در صدها هزار متر تکرار مي‌کرد ولي اين صنعت صرفاً امکان تکثير را به صورت گسترده فراهم نکرد؛ بلکه سنت‌هاي مدني و اجتماعي را نيز به همراه آورد. به نظر من بخشي از مدرنيته، صنعت است و بخش ديگر، اخلاق و ارزش‌هاي مدني است که به وجود آورده، نظام مدني در قالب نظام دموکراسى، نظام مدرسه‌اى، قوانين و مقررات شهري يا پارلمان بود که در همه جهان تکرار شد. کلمه استاندارد، توليد کلمه مدرنيته است. استاندارد نسخه‌اي است که در همه دنيا بايد تکرار شود. رياضيات استانداردي دارد که در همه جا بايد تکرار شود. شيمي هم به همين ترتيب و... استاندارد به کمک اين عنصر آمد. لذا ما مفهومي داريم به نام جهاني‌شدن مدرن که مرز اين دوره تا زماني است که صنعت ارتباطات همزمان به وجود آمد. در سال 1889 مورس انگليسي علايمي را ايجاد کرد که به وسيله آن با دادن علامت‌هايى، ارتباط با آن سو برقرار شد و پيام‌ها و علايم ارسال شد. براي اولين بار بود که ارتباط همزمان با شخص غايب، اتفاق افتاد. قبل از اين، ارتباطات به صورت فيزيکي يا نامه بود.
چيزي که درست درک نمي‌شود، بحث صنعت همزمان ارتباطات است. اگر جهاني‌سازي ايدئولوژيک شود و ما در مقابل آن بايستيم، ممکن است بتوانيم چند صباحي در مقابل آن مقاومت کنيد؛ اما از بسياري از مزاياي اين صنعت محروم خواهيم شد؛ مثلاً از امکاني که مي‌شود به همه مردم شهر خدمت رساند يا از آن جهت که مي‌توان بقيه دنيا را هم به لحاظ ايدئولوژيک تحت پوشش قرار داد.
تفاوت صنعت همزمان ارتباطات با جهاني‌شدن و مدرنيته، سرعت است. مفهومBY PERMEDEACY (فوري)، از اصطلاحاتي است که در دنياي مجازي استفاده مي‌شود. يعني پنجره‌هاي قابل دسترسي فورى. اين پنجره‌ها براي همه باز هستند. تفاوت آن هم در بسياري جاها مشخص مي‌شود؛ مثلاً تفاوت جهاني‌شدن جديد اين است که زيرساختي به نام DIGITALIZATION دارد. تفاوت صنعت ديجيتال با صنعت آنالوگ اين است که صنعت آنالوگ در درجه اول فرايندي خطي و فيزيکي است. صداي آنالوگ با صداي ديجيتال تفاوت دارد، در صداي آنالوگ، طراحي تعداد دکمه‌ها در دستگاه پخش صوت، در تغيير کيفيت صدا تأثير دارد؛ زيرا براي تغيير صدا از دکمه استفاده مي‌شود، اما صداي ديجيتال، صداي رياضي است و داراي ترکيب عددي است يعني دقيقاً چهار عمل اصلي پشت صفحه ديجيتال وجود دارد، ما تصاوير را مي‌بينيم؛ اما پشت اين تصاوير، جهان اعداد است و به راحتي مي‌توان تصاوير را قطع کرد، کما اينکه در رياضي راحت مي‌توان تقسيم کرد يا تصوير را ضرب هندسي کرد. به راحتي مي‌‌‌توان بخشي از تصوير را منها کرد، يعني بخشي را به جاي ديگر منتقل کرد. منطق رياضي بر تمام منطق ديجيتال حاکم است. اين منطق يک تغيير بنيادين در مسير تاريخ است. تفاوتي که در جهاني‌شدن موسوم که از آن به جهاني شدن ارتباطات تعبير مي‌شود، با جهانى‌شدن مدرن و دوره سنتى، اين است که سرعت در دنياي ارتباطات، نقش اساسي دارد و يکي از ويژگي‌هاي مهم آن وصل شدن به شبکه‌هاي مختلف جهاني است. ويژگي ديگر آن، شبکه‌اي شدن تعاملات در سطح جهاني است. اين جهان، جهاني مجازي است. بر خلاف جهان واقعي که مثلاً فردي در خانه نشسته است و در آن حال تنها با خانه و خانواده است ؛ اما جهان مدرن، جهان کليک است، با زدن لينک‌هاي مختلف مي‌توان وارد دنياي جديدي شد.
کاستلز مي‌گويد: تغييراتي که ظرف 200 سال، دوره مدرنيته اتفاق افتاد، در دوره جهاني‌شدن ظرف 20 سال اتفاق مي‌افتد. به نظر من سرعت خيلي بيشتر از اين است.
امروز از فضاي مجازي به واقعيت مجازي تعبير مي‌کنند؛ مثلاً بر خلاف سينما که فضايي آرماني توليد مي‌کند و انسان را به جهان خيال مي‌برد، فضاي مجازي چنين ويژگي‌اي ندارد.
- آيا براي شما سرعت ارتباطات در جهانى‌سازى، مؤلفه اصلي است و به يک معنا شما جهاني‌شدن را يک سير طبيعي مي‌دانيد؟
- نه، به نظر من جهاني‌شدن، سخت افزاري و نرم افزاري دارد. دو نوع سخت‌افزار دارد که در واقع بايد گفت دو نوع جهاني‌شدن وجود دارد: يکي مربوط به صنعت حمل و نقل است که در 100 سال اخير بسيار سريع پيشرفت کرده است. منشأ اين نوع جهاني‌شدن، حمل ‌و ‌نقل است. نوع ديگر آن مربوط به صنعت همزمان اطلاعات است؛ مثل تلفن و تلگراف و .... اما اطلاعات نرم افزاري هم در جريان است که اين نرم افزار ممکن است نوعي ايدئولوژى، به عنوان مثال امريکايي ‌شدن باشد و ايدئولوژي هم واقعيت دارد. مثلاً در اسلامي که توليد غرب است، يک ايدئولوژي وجود دارد و هدف آن توليد ايران و اسلام وحشت در جهان است.

اکبر‌ احمد يک فيلم با عنوان «اسلام در جهان» براي bbcساخته است.

اين فيلم از جهت هنر رسانه‌اي قابل ديدن است. براي معرفي اسلام در ايران، کردستان را به نمايش مي‌گذارد، کردهايي که سيخ در چشمشان يا کارد به بدنشان فرو مي‌کنند و نماي مسجد را نشان مي‌دهد و اين حرکات با عنوان «اسلام در ايران» به مخاطب معرفي مي‌کند. در پاکستان، ديگ بزرگي را نشان مي‌دهد که به وسيله نردبان و سطل بايد از آن غذا برداشت و به اين شکل اسلام را در ميان مسلمانان پاکستان معرفي مي‌کند يا آفريقايي‌هاي فقيري را نشان مي‌دهد که اسلام آورده‌اند و پس از اسلام آوردن با يک تيغ خشک موهاي سرشان را مي‌تراشند، موهاي آلوده به اطراف بدن مي‌ريزد و به اين شکل مسلمانان آفريقايي را نشان مي‌دهد و مي‌گويد: اسلام در افريقا اين‌گونه توسعه يافته ‌است که کدخداي ده را مسلمان مي‌کنند و بعد به دنبال او مردم هم مثل گله گوسفند مسلمان مي‌شوند. قطعاً در پشت چنين صحنه‌‌هايي ايدئولوژي قرار دارد.
در مقابل جهاني‌شدن ايدئولوژيک، جهاني‌شدن طبيعي وجود ‌دارد، مثلاً فرآيندي طبيعي است که شما به وسيله تلفن به دوست خود زنگ مي‌زنيد. به اين وسيله از صنعت جهاني شدن استفاده مي‌کنيد.
يک نوع جهاني ‌شدن، جهاني شدن از بالاست. يک جهاني‌شدن ديگر هم اتفاق مي‌افتد که اتفاقاً از پايين رخ مي‌دهد.
- منتقدان مي‌گويند ما نه با موبايل مشکل داريم نه با تلويزيون، ما با جهاني‌شدن ايدئولوژيک يعني جهاني‌شدني که سعي مي‌کند الزامات خود را در قالب کنوانسيون‌هاي جهاني يا توليدات فرهنگي بر کشورهاي ديگر تحميل کند، مشکل داريم.
- بله، برخي از منتقدان چنين تعبيري دارند. آن‌ها جهاني‌شدن را خيلي متافيزيک مي‌کنند و به آن بدن مي‌دهند و در مرحله بعد به آن ارباب مي‌دهند و زماني مي‌گويند جهاني‌شدن در يک موضوع تأثير مي‌گذارد، فرض ‌آنها حکومت تک‌قدرتي است که بوش ايجاد کرده است. من با اين ترادف مخالفم زيرا جهاني شدن با تک‌قدرتي مرادف نيست. در امريکا مثنوي مولوي در يک سال پرفروش‌ترين کتاب سال شده است و اين نمونه و نمونه‌هاي بسيار زياد ديگري که وجود دارد، اين فرض را خدشه‌دار مي‌کند.
خود انقلاب‌ اسلامي ايران، يک منبع جهاني‌شدن است؛ زيرا مفاهيم ناب و ارزش‌هاي ما به بسياري از نقاط دنيا وارد شده است. منشي پاپ که با يکي از دوستان من در انگلستان همسفر بود، مي‌‌گفت: آيا شما مي‌دانيد انقلاب شما تا چه حد بر مراجعه به پاپ تأثير داشته ‌است؟ دين‌گرايي در جهان تقويت شده. انقلاب ‌اسلامي در شرايطي ظهور کرد که همه جامعه‌شناسان معتقد بودند که جهان بايد به سمت سکولار شدن حرکت کند.
- آيا مي‌توان گفت اين تحولات مقاومت‌هايي در برابر جهاني‌شدن است!
- من نام تحولات را «جهاني‌شدن معکوس» مي‌نامم. نمي‌توان نام آن را مقاومت گذاشت، فرهنگ امام مقاومت نبود، مقاومت امري پسيني و انفعالي است، در حالي‌که آنکه عملي را انجام مي‌دهد، فعال است.
- منظور من انقلاب‌اسلامي نيست، دکتر شايگان کتابي دارد با عنوان «هويت چهل‌تکه». ايشان در اين کتاب، مواردي را ذکر مي‌کند که مثلاً مي‌توان رقص سماء صوفيان يا رقص هوي‌متال و.. را در يک خيابان امريکا شاهد بود بدين معنا که مي‌توان هويت‌هاي طولي و عرضي را با هم در يک‌جا ديد. آيِا اين بدان معناست که جهاني‌شدن در حال وقوع است يا اينکه افراد با بعد نرم افزاري جهاني‌شدن مقاومت مي‌کنند؟
- به نظر من جهاني‌شدن در خود تهران نيز فعال است. اگر جهاني ‌شدن به مفهوم سنتي مد‌نظر باشد من با اين صحبت‌ها موافقم، اگر جهاني‌شدن حتي در معناي مدرن هم در نظر گرفته ‌شود، من موافقم؛ اما اين ذهنيت که ما بگوييم اين آستانه اداره جديد جهان است و همه ادبيات جهان هم در مورد آن نوشته ‌شده و اين ادبيات متعلق به آن حوزه است به نظر من درست نيست. منظور من از جهاني شدن فرا محلي ‌شدن است، صنعتي است که امکان ارتباط با غايب را نه در سطح محل؛ بلکه در سطح دنيا فراهم ‌کرده ‌است.
- يعني شما اين وضعيت را ذاتاً خنثي مي‌بينيد؟
- بله، اين صنعت خنثي است اگر اين صنعت معنا داشته ‌باشد حرف مارکس است که از دهان مسلمانان بيرون مي‌آيد. حرف مارکس اين‌ بود که تکنولوژى، عامل تغيير اجتماعي است؛ بنابراين جامعه سرواژي به جامعه فئوداليته و جامعه فئوداليته به جامعه بورژوازي و جامعه بورژوازي به جامعه سوسياليست، تبديل مي‌شود بدين معني که ابزار توليد آن عوض شده است. هگل هم قبل از همه، چنين حرفي را زده بود. هراکليوس نيز قايل به چنين تفکري بود. تکنولوژي در مقطعي فرهنگ دارد ولي به مرور زمان فرهنگ خود را از دست مي‌دهد. قبلاً اگر کسي تلفن دست مي‌گرفت، احساس بريتانيايي بودن مي‌کرد؛ چون آن دوره تلفن در انحصار انگلستان بود و جغرافياي خاص خود را داشت، اما بعدها وقتي جزيي از زندگي طبيعي مردم شد، فرهنگ خود را از دست داد.
امام، مانند يک جامعه‌شناس، مفاهيم را مي‌فهميد، يکي از آن مفاهيم اين بود که مي‌گفت ما با تلويزيون مخالف نيستيم، ‌تلويزيون فرهنگ ندارد که ما با آن مخالف باشيم.
عامل ديگري که به تکنولوژي فرهنگ داد، مطالعات مکتب فرانکفورت بود. مکتب فرانکفورت در دوران نازيسم ظهور کرد(1920) که بعد از آن هم پنج نفر در مکتب فرانکفورت ظهور يافتند و زماني وارد ميدان شدند که با تبليغات نازيسم روبه‌رو شدند و تفکر نازيسم باعث مهاجرت آنها به امريکا و انگلستان شد. در سال1922، راديو عمومي شده بود. در سال1950 تلويزيون‌ به وجود آمد و اين افراد در اين دوران از اين صنعت استفاده کردند. زماني که پيچ راديو باز مي‌شد، جمعيتي جمع مي‌شدند و گوش مي‌دادند. بدين ترتيب ادبيات مکتب فرانکفورت نفوذ پيدا مي‌کند مبني بر اينکه راديو و تلويزيون صنعتي است که جامعه توده وار را مثل بره توليد مي‌کند. اين مربوط به چه دوره‌اي است؟
گاهي جامعه‌اي تک انتخابي است؛ اما برخي مواقع قدرت انتخاب، توسعه پيدا مي‌کند، جامعه تک انتخابي همان تعابير جامعه‌شناسي قديم است. به نظر من بايد فاتحه دورکهيم را خواند. يکي از حرف‌هايي که دورکهيم مي‌زد اين بود که فرد چيزي جز جامعه نيست، زيرا معتقد بود هنجار جمع، فرد را نيز در خود محو مي‌کند. نگاه هنجاري دورکهيم در مکتب فرانکفورت هم وجود داشت.
برخي از افراد در دانشکده علوم اجتماعي تحت تأثير مکتب فرانکفورت قرار دارند و دليل آن هم اين است که نگاه آنان به صنعت جديد، دقيق نيست. اگر کسي صنعت دقيق را خوب درک کرده ‌باشد، اين سخنان را مطرح نمي‌کند.
در جامعه تک انتخابى، ناخودآگاه انسان قوي است؛ زيرا کسي که يک انتخاب بيشتر ندارد به چه چيز فکر مي‌کند؟ گيدنز، جامعه‌شناس آمريکايى، قبلاً به نوعي کارکرد‌گرا بود؛ اما خود را تغيير داد. ويرايش چهار گيدنز با ويرايش يک او تفاوت دارد. نکته کليدي که او دريافت، اين بود که «فرديت» به معناي قوي شدن انديشيدن، در مردم بيشتر شده ‌است. در ادبيات مهدويت هم ما معتقديم که حضرت سخن مي‌گويند و مردم مي‌شنوند و اين شنيدن غير از استماع کردن است. اين شنيدن به معناي پذيرش است؛ زيرا امام کلام حق مي‌‌گويد و چون ناخودآگاه مردم تقويت شده، کلام امام را مي‌پذيرند. تاکنون سابقه نداشته که مذهبي مثل مسيحيت به حمايت از مذهب ديگري بپاخيزد. هميشه در ميان مذاهب عصبيت‌هايي وجود‌ داشته که مذاهب از يکديگر دفاع نمي‌کردند، در بين مسلمانان هم چنين عصبيتي وجود داشته است. در ايتاليا، مردم 20 کيلومتر به حمايت از مردم عراق راه رفتند. تظاهرات مختلف، توسط مذاهب مختلف، بر عليه امريکا و در حمايت از مردم عراق، استثنايي بود. امروز برخي معتقدند 40 درصد فرهنگ غرب فرهنگ مخالفت است. اين فرهنگ مخالفت از تقويت حوزه خودآگاه، ناشي شده ‌است؛ زيرا حوزه ناخودآگاه مخالفتي ندارد. چنين جامعه منفعلي پذيراي هر خوراکي است و هيچ اعتراضي هم ندارد.
- آيا شما اين سير را خطي مي‌دانيد و معتقديد که بشريت به سمت تفاهم پيش مي‌رود و آينده آن هم بهتر از گذشته است؟
- براي جهان بايد 2 سطح قايل شد:
1- سطح جهان قدرت
2- سطح جهان مردم
منظور من توده مردم است. جهان قدرت به سمت فلاکت حرکت مي‌کند، جهان قدرت جهان ظالمي است، مبارزه امام هم که با ادبيات مهدويت شروع شد، مبارزه با نظام قدرت بود. امام با مردم مبارزه نمي‌کرد. جهان مردم به سمت خودآگاه شدن، حرکت مي‌کند. به نظر من جامعه ايران هم از اين قاعده مستثني نيست. حرکت مردم، به سمت حوزه خودآگاه است به شرط آنکه ما آن را خراب نکنيم. بهترين چيزها در دنيا وقتي در فضاي زور داده مي‌شود، پس زده ‌مي‌شود.
- به نظر شما در فضاي جهاني‌شدن، روند سرعت ارتباطات و صنعت تکنولوژي ارتباطات در مجموع به سمت تقويت مؤلفه‌هاي نظام‌هاي گذشته مثل خانواده حرکت مي‌کند يا خير؟ آيا جهانى شدن تأثير مثبت دارد يا منفى؟ آيا اعتقاد داريد که به انتخاب خودآگاهانه برمي‌گردد؟
- با نگاهي که ما به خانواده داريم، مثلاً به گونه‌اي باشد که در خانواده گناه کم شود و توجه اصلي فرد به نهاد خانواده معطوف شود، روابط سالم باشد، خيانت وجود نداشته ‌باشد، ارزش‌هاي اخلاقي حکمفرما باشد و ... جهاني‌ شدن مي‌تواند کارآيي قايل بود.
- آيا منظورتان اين ‌است که جهاني ‌شدن مي‌تواند آثار مخربي بر خانواده بر جاي بگذارد؛ اما اين وضعيت تغيير پيدا مي‌کند و پايان مي‌يابد؟
- اجازه بدهيد اين مطلب در چارچوب بزرگتري مطرح شود. ما در جهان کوچکي زندگي مي‌کرديم که فيزيکال بود؛ اما به موازات آن جهان، جهان ديگري به وجود آمده که قصد خالي کردن زير پاي جهان واقعي را دارد. الآن داد و ستد اقتصادي جهان مجازى، با دهه نود، قابل مقايسه نيست، شديداً بالا رفته، فقط در بازار بزرگ نيويورک به اندازه يک قرن، داد و ستد مالي صورت مي‌گيرد. ولي در جاهايي هم اثر مثبت دارد؛ مثلاً 14 ميليون سفر بين شهري در تهران صورت مي‌‌گيرد که اگر اين سفرها به 7 يا 8 ميليون کاهش يابد، آلودگي محيط زيست صورت نمي‌گيرد و مردم آرامش بيشتري دارند. ولي آثار منفي هم دارد. خانواده هسته‌اي زن و شوهر و فرزندان به لحاظ تغييراتي که ايجاد شده، به پايان خود رسيده ‌است. وقتي خانواده فيزيکال توصيف شود، به شکل هسته‌اي است؛ يعني زن و شوهر و فرزندان؛ آيا الآن در خانه فقط اين‌ها زندگي مي‌کنند؟ وقتي تلويزيون و راديو وارد زندگي شدند، اعضاي خانواده هم گسترش پيدا کردند؛ اما چون انديشه ما فيزيکال است، خانواده را به شکل هسته‌اي تعريف مي‌کنيم در صورتي که خانواده، هسته‌اي نيست و اين امکان وجود دارد که برگردد. در فضاي تنوع، اولين اتفاق، به روز شدن هويت است. هويت در درجه اول محصول تمايز در درجه دوم محصول استمرار و در درجه سوم نتيجه شفافيت است. اين سه عنصر را براي هويت مهم مي‌دانم. يک ايراني وقتي به امريکا مي‌رود، تازه مي‌فهمد ايراني است، سنتي‌ترين رفتار ايراني در آن فضا ديده مي‌شود. بنابراين فضاي متنوع مي‌تواند موجب تقويت هويت‌هاي سالم شود؛ اما يک شرط بزرگ دارد و آن قدرتمند بودن هويت خودي است که اگر هويت خودي قدرتمند نباشد، همه آن‌ها را پرواز مي‌دهد و مهاجرت مجازي صورت مي‌گيرد. قبل از مهاجرت مجازى، مهاجرت، واقعي بود. دافعه‌هاي مبدأ و جاذبه‌هاي مقصد، انسان را به مهاجرت ترغيب مي‌کرد؛ ولي با خلق فضاي مجازى، انسان‌ها در عين اينکه در خانواده خود زندگي مي‌کنند؛ اما مهاجرت کرده‌اند. تغييرات ظاهري بعضي از جوانان ما ناشي از چيست؟ جواب اين سؤال تهاجم فرهنگي نيست. پاسخ اين سؤال را نبايد در بيرون از خانواده جستجو کرد؛ زيرا اگر خانواده، خانواده درستي باشد، هنوز کارآمد است.
- برخي معتقدند، در اين عصر،‌ خانواده هسته‌اي از بين رفته يا در معرض از بين رفتن است. آيا به نظر شما خانواده هسته‌اي از بين رفته است؟
- من در بيان دو فضايي شدن جهان معتقدم که خانواده هم دو فضايي شده، ما خانواده را در يک فضا نمي‌توانيم تحليل کنيم (فضاي پدر و مادر و فرزندان) البته اگر بخواهيم در فضاي واقعي خانواده را تحليل کنيم با خانواده هسته‌اي مواجه هستيم؛ اما اگر بخواهيم اين دو فضا را در محيط خانواده بنگريم، خانواده واقعاً هسته‌اي نيست؛ بلکه عناصر متکثر زيادي دارد که از طريق فضاي مجازي به بوجود آمده‌اند.
اين عناصر به قدري زياد شده‌اند که عوام هم به اين تحليل‌ها رسيده‌اند که مثلاً مي‌گويند فلاني با ماهواره و.. خوش است.
تأثراتي که وجود دارد ما را به يک جهان متکثر وصل مي‌کند. اگر ما آمادگي مواجهه با آن را نداشته ‌باشيم و مباني محکم و روشني نداشته ‌باشيم و به لحاظ تمدنى، کار قابل عرضه‌اي ارائه نکنيم، شکست خواهيم ‌خورد و اين گريز ناپذير است. پايين آوردن سرعت اينترنت مشکلي را حل نمي‌کند، سرعت اينترنت بايد بالا باشد.
ايراني به لحاظ تاريخي دو خصلت بنيادين دارد که اگر اين خصلت‌ها مورد توجه قرار نگيرد، سياست‌هايي اتخاذ کنيم که باعث لطمه زدن مي‌شود. آن دو خصلت، يکي گرايش به سنت و ديگري گرايش به پيشرفت است و اين منحصر در خانواده‌هاي طبقه پايين، بالا يا متوسط به لحاظ مالي هم نيست. همان‌طور که گرايش به سنت در خانواده‌هاي ما وجود ‌دارد، گرايش به پيشرفت هم در جامعه بسيار قوي است. اين مسئله يک حسن و يک خطر بزرگ دارد. حسن آن اين است که او را به حرکت وا مي‌دارد و خطر آن اين است که اگر به آن نرسد، دايماً احساس فقر خواهد‌ داشت و دچار عقده مي‌شود. اين مقوله‌ها در جامعه، در حال پررنگ شدن هستند. هم در مهاجرت و هم در فقر اين مسئله را مي‌توان‌ ديد.

فقر، تنها نداشتن و نخوردن است

؛ اما احساس فقر ممکن است در ثروتمندترين افراد هم وجود داشته ‌باشد. مقاله‌اي را در اسپانيا منتشر کردم تحت عنوان «فضاي بومى- جهانى، قدرت و بي قدرتي فرهنگ‌ها»، در اين مقاله بحث شده که در فضاي بومى- جهانى جديد چه فرهنگي قدرتمند و چه فرهنگي بي‌قدرت است. مارکسيسم اين طراحي را کرد که اگر دو عشق در يک فرهنگ وجود داشته‌ باشد، آن فرهنگ اصلاً لطمه نمي‌خورد، عشق به نظام سياسي و عشق به تمدن. اگر فرد اين دو عشق را داشته ‌باشد، لزومي ندارد که تحت تأثير فرهنگ‌هاي ديگر قرار بگيرد و برعکس اگر دو نفرت وجود داشته باشد، نفرت از فضاي سياسي و نفرت از تمدن ايرانى، قطعاً شخص مهاجرت مي‌کند. البته مصاديقي هم وجود‌ دارد که مثلاً عشق به تمدن هست؛ اما عشق به دولت نيست يا برعکس. منظورم از فعال و منفعل هم همان است. اگر مي‌خواهيم فرهنگ فعال قدرتمندي داشته ‌باشيم، قطعاً بايد به عنصر پيشرفت توجه کنيم. خانواده، مؤلفه‌اي جدا از خانواده و نظام سياسي و صدا و سيما نيست. ما در شرايط بومى، بايد خانواده قدرتمند را در آن‌ فضاي کوچک ايجاد کنيم. اگر خانواده قدرتمند باشد، فرزند هرجا که مي‌رود نهايتاً خانواده را انتخاب مي‌کند؛ اما وقتي واحد خانواده ضعيف است، فرد از خانه گريزان است، من شديداً به تقويت سنت معتقدم. ما در جهان فيزيکى، بايد هويت خود را تقويت کنيم.
- شما در بحث خانواده گفتيد عصر خانواده هسته‌اي تمام شده‌ است. آيا اين به خاطر جهانى ‌شدن است، يا به خاطر عدم باز تعريف هويت‌هايي است که به خانواده استمرار مي‌دهد؟
- هردو.
- پس شما آثار منفي جهانى ‌شدن روي خانواده را مي‌پذيريد؟
- نه، لزوماً آثار مثبت يا منفي نيستند. اگر معناي جهانى شدن دسترسي خانواده به شبکه‌هاي ماهواره‌اي فارسي زبان است، بله قطعاً خانواده را ويران مي‌کند؛ اما اگر به معناي برقراري ارتباط پيشرفت گرايانه باشد، يعني بستري باشد براي فراهم ساختن راحت‌تر رفاه براي شهر و دسترسي به علم و دانش، خوب است.
- بر اين اساس آيا جهانى ‌شدن مي‌تواند در خدمت تحکيم خانواده باشد؟
- بله، جهانى ‌شدن دسترسي‌ها را سريع کرده است. هم دسترسي به خير و هم دسترسي به شر. مثلاً سايت تبيان امکان دسترسي به خير را فراهم مي‌کند؛ اما کسي هم ممکن است از کامپيوتر استفاده بد بکند. ارزش‌هاي متصل به زمينه خانواده هسته‌اى، بايد تقويت شود تا شر در فضاي مجازى، جهان فيزيکي را از بين نبرد. مثلاً يکي از ارزش‌هاي چسبيده به زمين، تقويت معماري است. شهر ايرانى، بايد بوي ايران را بدهد. ايران شش دوره کليدي داشته است. از دوره پارتي‌ها شروع شده تا دوره اصفهاني‌ها؛ اما اين روند منقطع شده است، با اين وضع 100 سال بعد ديگر تاريخي وجود نخواهد داشت.
ممکن است در مورد ديدگاه‌هاي شما نظر مخالفي هم بيان شود. مثلاً يکي از ويژگي‌هاي انسان مدرن، اضطراب و مخالفت است، براي همين وقتي ايراني به امريکا مي‌رود، شروع مي‌کند به زيارت ‌عاشورا خواندن و وقتي مي‌آيد ايران پارتي راه مي‌اندازد. اين تمايز نيست که مخالفت ايجاد مي‌کند؛ بلکه ويژگي انسان مدرن، مخالفت کردن است. آيا در فضاي سيطره فرهنگ جهانى ‌شدن جايي براي بازسازي هويت هست يا نه؟
البته شايد اين پاسخ خيلي کلي باشد؛ ولي ما دين را هم مدرن کرده‌ايم و اين يکي از خطاهايي است که اتفاق افتاده است. متن دين امري تغيير پذير نيست و ما چنين قدرتي نداريم که در وحي تصرف کنيم. شواهد ادبيات مهدويت نشان مي‌دهد که ما اين تصرف را انجام داده‌ايم. ما بعد از انقلاب فقط به دنبال پاسخ گفتن بوده‌ايم و براي اين پاسخ‌ گويي به دنبال هرمنوتيک و معرفت‌شناسي و فلسفه و هزار و يک مقوله ديگر رفته‌ايم، براي اينکه بگوييم که ما هستيم و... اين همان چرخش اسلامي است که صورت‌گرفته. پاسخ روشن است. سنت الهي وجود دارد و خانواده مي‌بايست اين سنت الهي را در خود پياده کند و ما مي‌توانيم در اين زمينه کمک کنيم.
- ما در بحث زنان صحبتمان اين است «للرجال نصيب مما اکتسبوا و للنساء نصيب مما اکتسبن» شما چگونه مي‌توانيد در عصر جهانى‌شدن اين را باز تعريف کنيد؟ چگونه در عصر جهانى شدن، مي‌توان از آيات الهي در باب ارث، حجاب يا تفاوت‌هاي حقوقي زن و مرد دفاع کرد و آن را بازتعريف کرد؟
- اساساً حظ دين به اختياري بودن آن است. اگر دين اجباري شود، نه عمل مثبت آن ثواب دارد و نه عمل منفي آن عقاب. اين عمل مختار است که ثواب و عقاب بر آن مترتب مي‌شود. بنابراين روي اصل وجود خدا مي‌تواند هر سؤالي بپرسد؛ ولي اگر خدا را پذيرفت، توجيه‌ کردن احکام درست نيست.
- يعني بر اساس صحبت‌هاي شما، باز‌تعريف خانواده ايراني بازتعريف تمام آن چيزي است که اسلام درباره خانواده مي‌گويد و تلاشي است براي ارايه الگويي زمان‌مند از اين هويت، در درون جهانى‌شدن؟
- بله، اشکالي ندارد.
- آيا معتقديد که اين‌گونه بازتعريف خانواده ايرانى، هيچ چالشي را با جهانى شدن ايجاد نمي‌کند؟
- شما جهانى شدن را فرد واحد مي‌گيريد، مگر اين امکان وجود دارد که ما در داخل جهان و جهانى‌شدن نباشيم؟
- من از فرمايشات شما اينگونه استنباط مي‌کنم که جهانى شدن لزوماً تأثير منفي يا مثبتي بر خانواده ندارد. در واقع آنچه که خانواده هسته‌اي را به پايان رسانده، فاصله‌گرفتن از سنت است.
- شما خانواده هسته‌اي را با خانواده سنتي مساوي مي‌گيريد. من منظورم نه خانواه هسته‌اي و نه خانواده گسترده و نه هر شکل ديگر خانواده بود.
- ما در سئوالاتي که براي شما ارسال کرديم يکي از سؤالاتمان اين بود که آيا مي‌توان شکلي از خانواده را به دين نسبت داد يا خير؟
- قطعاً مي‌توان. دين براي خانواده يک الگو دارد. من قبلاً تفکيکي انجام دادم که اگر آن را لحاظ مي‌کرديم، اين بحث مطرح نمي‌شد. جهانى‌شدن اثر مثبت يا منفي دارد. من مي‌گويم مثبت يا منفي تابع عوامل زيادي است. زماني شما از «هست» خانواده صحبت مي‌کنيد و زماني از «بايد» آن. «هست» خانواده اين است که ما خانواده هسته‌اي را در شکل فيزيکال آن داريم؛ اما در فضاي مجازي چنين خانواده‌اي نداريم. خانواده امروز، خانواده واقعى- مجازي است؛ به همين دليل عناصر ديگري وارد خانواده شده و کار مي‌کنند. انسان‌ها فکر مي‌کنند خانواده‌اي هسته‌اي دارند؛ اما ناخودآگاه بعد از ديدن برنامه‌هاي مختلف، رفتارها عوض مي‌شود. البته به لحاظ «بايد»، يعني آن‌طور که خداوند خواسته، حوزه عمل ما نيست. ممکن است خيلي از افراد نظر بدهند که اين حرف‌ها مربوط به 1400 سال پيش است؛ اما امروز اين حکم، کاربرد ندارد. من به شخصه علاقه‌مند به دين هستم و نظرم اين است که يک اصول پيشيني وجو‌د دارد که اگر کسي آن را پذيرفت، بايد ملتزم به احکام و مباني آن‌ نيز باشد.
- من از صحبت‌هاي شما اين‌گونه استفاده مي‌کنم که شما معتقديد اگر بتوان مدل خانواده کاملاً سنتي را بازتعريف کرد، جهانى‌سازي لزوماً آن را تضعيف نخواهد ‌کرد (سنتي هم به معناي ديني)
- بله، اصول و بايد‌هاي جهانى‌سازي، لزوماً بر خانواده تأثير مستقيم ندارد. آنچه که ما را دچار مشکل مي‌کند، اين است که وقتي عقبه درست نشده ‌باشد، جهانى‌سازي نيز به عنوان يک مقتضي مي‌تواند روي خانواده اثر منفي بگذارد.
تلويزيون هم نوعي جهانى ‌شدن است؛ زيرا افرادي که ايراني هستند، در کشورهاي مختلف از اين شبکه استفاده مي‌کنند و آن هم مي‌تواند باعث وصل‌ شدن خانواده دور ‌افتاده از فضاي ديني و فرهنگي به فرهنگ ديني شود. آيا چادر، واقعاً حجاب تعريف شده اسلام است يا اينکه يک سنتي بوده و ما ايراني‌ها هم آن را به شکلي باز تعريف کرده‌ايم و آن را الگوي حجاب زن مسلمان قرار داده‌ايم؟ اين‌ها، شکل‌هايي است که ما به اين مفهوم مي‌دهيم. نگاه اسلام اين است که اندام زن، غير از صورت و کفين پوشيده ‌باشد. اگر اين را بتوان به نوع ديگري اعمال کرد، باز اصرار مي‌کنيم که خانواده مذهبي مسلماً خانواده‌اي است که چادر را حجاب برتر بداند و بعد هزار نوع حجاب غير برتر پيدا مي‌شود. اين‌ها دين نيست. برخي امور ديني است و برخي فرهنگي است؛ مثلاً صدا و سيما الگوي خانواده است. براي مثال در فيلم‌هاي ماه رمضان، استثنايي‌ترين خانواده‌ها را به عنوان الگوي خانواده ايراني مطرح مي‌کند در صورتي که متوسط خانواده در ايران چيزي نيست که در صدا و سيما نمايش داده مي‌شود. عناصر طبيعي زندگي مردم در صدا و سيما به تصوير کشيده نمي‌شود. ارزش‌هايي که نهادي مثل صدا و سيما مي‌تواند ايجاد کند (مثل برخورد صحيح با اعضاي خانواده، حرف مثبت زدن و ...) بسيار مي‌تواند در ميان خانواده‌ها نقش داشته ‌باشد. اگر صدا و سيما استثنائات بسيار بد و بسيار خوب را نمايش دهد، از آن سو خانواده‌ها به سمت فضاي شاد خانواده‌هايي که در فيلم‌هاي هاليوود به نمايش درمي‌آيد، کشيده مي‌شوند. مشکل ما با تلخي سنت ديني نيست که مرد دو سهم دارد و زن يکى. ما در برابر احکام، بايد به اين باور برسيم که از جانب خداوند است. اگر فقط بر مبناي ديده‌ها خدا را بشناسيم، نسبت به او کافر مي‌شويم.
- يکي از موضوعات مهم در حوزه خانواده، بحث کارکرد‌هاي خانواده است آيا در عصر جهانى‌شدن به نظر شما برخي از کارکردهاي خانواده کاهش پيدا نمي‌کند؟ مثلاً در بعد تربيتى، اگر برخي از کارکردهاي خانواده وارد نظام سريع ارتباطات شود، روابط خانواده سست نمي‌شود؟ زيرا يکي از عواملي که خانواده را حفظ مي‌کند، نياز اعضاي خانواده به يکديگر و کارکردهاي آن است.
- بله، اين نگراني وجود دارد؛ زيرا ارتباط با غايب، ارتباط را تضعيف مي‌کند؛ اما کوتاه مدت است. خداوند به بشر طبيعتي داده که آن طبيعت باعث تعادل مي‌شود و اضطراب ناشي از خارج شدن از نظام تعادل است. خود اين اضطراب‌ها که به خاطر خروج از طبيعيات فطري انسان است، براي متعادل کردن افراد است. به نظر من در کوتاه مدت چنين اتفاقي مي‌افتد، اما افراد به هم نياز دارند و نمي‌توانند تنها باشند. اين عناصر گاهي انسان را خسته مي‌کند. من گاهي با دوستانم که بعضاً خارج هم هستند، صحبت مي‌کنم و مي‌بينم آن‌ها هم از اين عناصر خسته شده‌اند و فقط دوست دارند قدم بزنند و با همسر خود صحبت کنند.
نگراني زندگي موجود، اين است که کاملاً ماشيني مي‌شود. ما از دوره صنعت بزرگ به سمت صنعت کوچک حرکت مي‌کنيم. وقتي فرآيندها با يک «کليک موس» انجام مي‌شود، اتفاقي که مي‌افتد آن است که ساعت کار از هشت ساعت به دو ساعت تقليل مي‌يابد. مگر اينکه کارهاي جديدي تعريف شود؛ لذا اگر دوره صنعتى، دوره صنعتي ‌شدن شديد جهان است، دوره پسا صنعتى، دوره بازگشت به طبيعت است. در ادبيات مهدويت هم همين است. مقاله‌اي هم در اين رابطه نوشته‌ام و در سوئيس ارايه شده که در آنجا ادبيات عصر امام به اين‌گونه توصيف مي‌شود؛ يعني دوره بازگشت به دوره پيغمبر(ص)، جامعه‌اي که توضيح داده ‌مي‌شود، جامعه‌اي است که به خويشتن بازگشت داده مي‌شود. بنابراين ادبيات مهدويت بايد طبيعي تحليل شود.
حوراء :: فروردين و ارديبهشت 1387 - شماره 27 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
ادعیه ماه رمضان
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 رمضان

مرگ مروان بن حکم در اول رمضان سال ۶۵ هـ .ق. مروان در ۸۱ سالگی در شام به...


ادامه ...

4 رمضان

مرگ زیاد بن ابیه عامل معاویه در بصره در چهارم رمضان سال ۵۳ هـ .ق. زیاد در کوفه...


ادامه ...

6 رمضان

تحمیل ولایت عهدی به حضرت امام رضا علیه السلام توسط مأمون عباسی بعد از آنکه مأمون عباسی با...


ادامه ...

10 رمضان

١ ـ وفات حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) همسر گرامی پیامبر(صلی الله علیه و آله و...


ادامه ...

12 رمضان

برقراری عقد اخوت بین مسلمانان توسط رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگامی که...


ادامه ...

13 رمضان

مرگ حجاج بن یوسف ثقفی،‌ حاکم خونخوار بنی امیه در سیزدهم رمضان سال ۹۵ هـ .ق حاکم خونخوار...


ادامه ...

14 رمضان

شهادت مختار بن ابی عبیده ثقفی در چهاردهم رمضان سال ۶۷ هـ .ق مختار بن ابی عبیده ثقفی...


ادامه ...

15 رمضان

١ ـ ولادت با سعادت سبط اکبر، حضرت امام مجتبی(علیه السلام)٢ ـ حرکت حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

16 رمضان

ورود محمد بن ابی بکر به مصر در شانزدهم رمضان سال ۳۷ هـ .ق محمد بن ابی بکر...


ادامه ...

17 رمضان

١ ـ معراج پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم)٢...


ادامه ...

19 رمضان

ضربت خوردن امیرمؤمنان حضرت امام علی (علیه السلام) در محراب مسجد کوفه در نوزدهم ماه مبارک رمضان سال...


ادامه ...

20 رمضان

فتح مکه توسط سپاهیان اسلام در روز بیستم رمضان سال هشتم هـ .ق سپاهیان اسلام به فرماندهی رسول...


ادامه ...

21 رمضان

١ ـ شهادت مظلومانه امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام٢ ـ بیعت مردم با امام حسن مجتبی علیه...


ادامه ...

23 رمضان

نزول قرآن کریم در شب بیست و سوم رمضان کتاب آسمانی مسلمانان، قرآن مجید نازل گردید. برخی چنین...


ادامه ...

29 رمضان

وقوع غزوه حنین در بیست و نهم رمضان سال هشتم هـ .ق غزوه حنین به فرماندهی رسول گرامی...


ادامه ...

30 رمضان

درگذشت ناصر بالله عباسی در سی ام رمضان سال ۶۲۲ هـ .ق احمد بن مستضیء ناصر بالله درگذشت....


ادامه ...
0123456789101112131415

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page