بُعثتُ لأُتَمِّم مَکارمَ الأخلاق (پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله )
يکي از ابواب معارف شيعه دعاست. دُعا که خواندن خدا و ياري خواستن براي برآوردن نيازهاست از عبادتهاي مهم اسلامي، بلکه مُخ و مغز عبادت است که ريشه در قرآن دارد، مانند «وَ قَالَ رَبُّکُمُ اْدْعُوني اَسْتَجِبْ لَکُمْ إنَّ الَّذينَ يَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرينَ»؛ و پروردگارتان فرمود: «مرا بخوانيد تا شما را اجابت کنم. در حقيقت کساني که از پرستش من کِبر مي ورزند به زودي خوار در دوزخ درمي آيند»(2).
چنان که از آيه برمي آيد و در تفسيرها هم ذکر شده(3) مقصود از «عبادت» دعاست. امام علي بن حسين عليهماالسلام نيز به اين نکته اشاره مي فرمايند:
«پروردگارا! نيايش و دعا را عبادت و تَرکش را کِبر و خودخواهي ناميدي، و بر دعا نکردن به دخولِ دوزخ با خواري تهديد فرمودي»(4).
در دعا انسان نياز خود و بي نيازي و قدرت آفريدگار را با هم در دل دارد و بعد از او کمک مي طلبد، و اين حالْ روح عبادت است؛ يعني فقر و ناتواني بنده و غناي آفريننده را باور داشتن.
حال دعا
روحاني ترين و بهترين حال مؤمن موحّد است. شيرين ترين لحظات عمر در دعا حاصل مي شود. ارتباطي قلبي و يافتني نه گفتني، که در آن زمان بنده خود را از زندان خويش رها ساخته با تمام وجود معبود را مي خواند. در فضاي معنوي خاصّي قرار مي گيرد، که از همه گسسته و در ارتباط روحي شديد با آفريدگاري است که از رگ گردن به او نزديک تر است: «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ اِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريد»(5).
اين توجّه و حضور قلب حال خاصّ دعاست، که چون تکرار شود آثاري شگرف بر جان و روان آدمي دارد «و سطح اتکاء و توکل به خداي سبب ساز را بيشتر مي گرداند، و همه نيروهاي رواني را در نيل به آرمانهاي شايسته انساني بسيج مي نمايد، و نيکو مددکاري است در تقويت اراده و قدرت تصميم گيري در راه نيل به کمالات انساني و خدمات اجتماعي»(6).
شرايط حاجت روايي
پيدا شدن آن گونه حالات روانيِ خوشايند شرايط و مقدماتي دارد که بايد در به دست آوردنش کوشش کرد. افزون بر شرايطي که در کتب دعا نوشته اند، دو شرط مهم را بايد يادآور شد: نخست حلال بودن کسب، که از حضرت صادق عليه السلام روايت شده: کسي که مي خواهد از استجابت دعايش مسرور شود بايد کسب او حلال و طيب باشد(7). ديگر داشتن حضور قلب و اميد زياد (حتي يقين) به اجابت دعاست(8)، که لازمه اش يأس و نااميدي از توان مالي و قدرت اجتماعي و کسان و ياوران يعني همه چيز و همه کس مي باشد، و اين اساس يکتابيني و يکتاپرستي است. آري چنين دعايي است که در حديث نبوي از آن به «مغز عبادت» تعبير شده که با وجود آن کسي به هلاکت (در دين و دنيايش) نمي رسد(9). امام زين العابدين عليه السلام چه زيبا ما را از توجه به غير خدا باز داشته و علت آن را هم بيان کرده:
«هر که در نياز خود به يکي از آفريدگان تو رو کند، يا او را با جاي تو وسيله برآمدن حاجت قرار دهد بي شک خود را در معرض نوميدي قرار داده و از جانب تو سزاوار محروميت از احسان گشته»(10).
در چند جمله بعد از همين دعا مي فرمايد:
«پاک و منزّه است پروردگارم، چگونه نيازمندي از نيازمندي ديگر مانند خود طلب نياز کند؟ و چگونه تهيدستي از تهيدستي ديگر گدايي نمايد».
تنوع دعاها
اهميت زيادي که دعا در اسلام و مخصوصا شيعه دارد، موجب نقل ادعيه گوناگوني بر حسب زمانهاي خاص يا اماکن متبرکه شده که از پيامبر اکرم ما صلي الله عليه و آله و اميرالمؤمنين علي عليه السلام و ديگر معصومين رسيده است. در اين ميان مجموعه 54 دعا که از امام زين العابدين و سيد الساجدين علي بن حسين عليه السلام نقل شده و به نام صحيفه سجاديه موسوم است اهميت و شهرت بيشتري يافته؛ زيرا از بلاغت در معني و صحت در انتساب برخوردار است، و از ميان آنها دعاي بيستم که به عنوان «دعاي مکارم الأخلاق» شهرت يافته برجستگي و جذّابيت خاصي دارد. به اين جهت نگارنده به توضيح و شرح آن پرداخته تا بعضي از معارف و مفاهيم والايي که براي تهذيب نفس در آن آمده نشان دهد، و فضل تقدّم معصومين از عترت پيامبر اکرم را در مباحث عرفان عملي و خودسازي يادآور شود.
مکارم اخلاقي
پيش از پرداختن به اصل دعا بايد توضيح دهم که «مکارم اخلاق» در سير کمالي انسان آن قدر اهميت دارد که رسول معظّم ما صلي الله عليه و آله فرموده: من برانگيخته شدم تا مکارم اخلاقي را به حد نهايي و تماميت برسانم. مکارم اخلاقي فضيلتي برتر و مهم تر از حُسن خُلق است؛ زيرا خود حضرت در توضيح آن فرموده اند:
«عَليکم بمکارم الأخلاق، فإنّ اللّه َ عزّوجلّ بعَثني بها، و إنّ مِن مکارم الأخلاق أن يعفوَ الرجلُ عمَّن ظَلمه، و يُعطي مَن حَرمَه و يَصِلَ مَن قطَعه، و أنْ يَعودَ مَن لا يَعودُه»(11).
بر شما باد به تحصيل مکارم اخلاقي؛ زيرا خدا که عزيز و بزرگ است مرا به ابلاغ آن برانگيخته. از جمله مکارم اخلاقي آن است که شخص از کسي که به او ستم کرده درگذرد، و به کسي که محرومش کرده عطا کند، و با کسي که از او گسسته پيوند برقرار کند، و از کسي که عيادتش نکرده عيادت نمايد.
تأمل در آنچه از پايه گذار اسلام نقل شد، مي فهماند که در مسائل فردي و شخصي نه تضييع حقوق عمومي و ستم بر جامعه اسلامي مقابله به مِثل اگر جايز هم باشد، از مکارم اخلاقي و برخورد کريمانه مورد نظر پيامبر اکرم ما نمي باشد، و راستي که در اجتماع تا چنان رفتار محبت آميز و بزرگوارانه معمول نشود زندگي خشک و رنج آور خواهد بود، و بيماريهاي عصبي فراگير مي شود، چنان که در آيه شريفه خداوند نه تنها به «عدل» بلکه پس از آن به «احسان» هم امر فرموده است: «إنَّ اللّه َ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الاْءحْسان»(12).
اکنون به جملاتي از دعاي مکارم الاخلاق توجه مي کنيم:
بيان مسائل اعتقادي
حضرت در ابتداي دعا به بيان مسائل اعتقادي چون ايمان، يقين و نيّت پرداخته اند و به استوار کردن پايه هاي ايمان و اعتقاد توصيه مي فرمايند.
ايمان در لغت تصديق به قلب است(13) و در شرع اعتقاد به دل و اقرار به زبان(14). ايمان داراي مراتبي است. پايين ترين مرتبه آن ايمان به زبان است که آيه «يَآءَيُّهَا الَّذينَ امَنُوآ امِنُوا بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَالْکِتَابِ الَّذي نَزَّلَ عَلي رَسُولِهِ»(15) اشاره به آن دارد. مرتبه بالاتر، ايمان به تحقيق است که ابتدا بايد تصديق جازم حاصل شود، سپس اين تصديق مستلزم عمل صالح است: «اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ امَنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَ جَاهَدُوا بِاَمْوَالِهِمْ وَ اَنْفُسِهِمْ في سَبيلِ اللّهِ»(16).
مرتبه بعد ايمان به غيب است که «يؤمِنونَ بِالغَيبِ» نظر به آن دارد. در اين مرحله بصيرت باطني حاصل مي شود و از اين کامل تر ايمان آنهايي است که در حق ايشان فرمود: «اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ اِذَا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَاِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ ايَاتُهُ زَادَتْهُمْ اِيمَانًا * اُولآئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا»(17). اين مرتبه، مرتبه ايمان کامل است که مقارن است با يقين و حضرت هم بعد از ايمان کامل، برترين مرتبه يقين را مي طلبند(18).
از کتب عرفاني تنها خواجه نصير طوسي در اوصاف الأشراف به اين مرحله يعني ايمان اشاره نموده است و بقيه ظاهرا ايمان را مفروغٌ عنه فرض نموده اند. اما چنين به نظر مي رسد که قبل از شروع سير و سلوک بايد ايماني ثابت و استوار داشت تا بتوان در اين وادي طي طريق نمود، چنان که امام سجاد عليه السلام به ايمان و مراتب آن تصريح نموده اند:
«برخي از مردم تنها به زبان اقرار به ايمان دارند تا بدان وسيله جان خود را حفظ کرده و به آرمانشان دست يابند، امّا ما با زبان و دل و جان به تو ايمان آورديم»(19). «بار الها ايماني به من عطا نما که در قلبم جاي گيرد»(20) «و آن را به گونه اي گردان که به صورت کامل و اتم باشد»(21)، تا منشأ خيرات و برکات گردد.
يقين
مسئله بعدي که حضرت به دنبال ايمان بيان مي دارند يقين است. يقين در لغت علمي است که هيچ شکلي بدان راه نمي يابد(22) و در اصطلاح عبارت است از ظهور نور حقيقت و رؤيت آشکار با قوّه ايمان نه با حجت و برهان(23). مادام که اين نور از وراي حجاب باشد آن را نور ايمان خوانند و چون پرده ها برافتد و از حجاب مکشوف شود آن را نور يقين دانند. در حقيقت يک نور بيش نيست، همان نور ايمان وقتي بدون هيچ حجابي در دل جاي گيرد يقين ناميده شود(24).
برخي از عرفا گويند: «يقين از زيادت ايمان باشد و از تحقيق آن در دل».
و برخي ديگر گويند: «يقين قرار گرفتن علمي بود در دل که تغيّر بدان راه نيابد»(25).
براي يقين سه مرتبه شمرده اند: علم اليقين، عين اليقين و حق اليقين(26).
حضرت در اين دعا بالاترين مرتبه يقين را از پروردگار خواستارند و مي فرمايند:
«يقينم را برترين يقين قرار ده(27)، يقيني راسخ و استوار که بدان وسيله از رنج طلب آسوده شويم»(28).
و در دعايي ديگر از صحيفه مي فرمايند:
«پروردگارا نوري به من عطا نما که در پرتو آن در بين مردم زندگي کنم و با فروغش در هر ظلمتي راه يابم، و انوارش دلم را از شک و شبهه پاک سازد»(29).
نيّت
مطلبي که حضرت بعد از ايمان و يقين مطرح نموده اند نيّت است. نيّت در لغت به معني قصد است، و قصد واسطه است ميان علم و عمل؛ زيرا تا چيزي معلوم نباشد قصد آن نمي کنيم و تا قصد نکنيم به مرحله عمل در نمي آيد. نيّت به عنوان اولين گام در سير و سلوک مطرح است، چون در ابتداي راه بايد قصد هدف معيني کرد، بعد حرکت نمود. در اينجا مقصد حصول کمال است از کامل مطلق، پس نيّت مشتمل است بر طلب قرب به حق تعالي، چرا که تنها او کامل مطلق است(30).
در کتب عرفاني از اشاره به نيّت غفلت نموده اند، اما حضرت به آن عنايت داشته و به بهترين وجه بيان نموده اند:
«بار خدايا نيّت مرا به لطف خود بسيار گردان»(31)، «درست و استوار آن گونه که هيچ ترديدي به آن راه نيابد»(32). «پروردگارا نيّت مرا به نيکوترين نيّتها منتهي ساز»(33)؛ نيّتي که با قصد قربت آغاز شود و با عملي خالص و بدون هيچ شائبه خودنمايي و ريا پايان پذيرد.
«بارالها نيّتم را در طاعتت استوار کن»(34) «و به قدرت و توانايي ات کارهايي که از من فوت شده اصلاح نما و از مؤاخذه من درگذر»(35).
چنان که مي بينيم، امام علي بن الحسين عليه السلام در ابتداي دعا و نخستين جملات، پايه و اساس سلوک الي اللّه را بيان مي فرمايند: ايمان کامل که به حد يقين برسد و نيّتي خالص تا پايان عمل و عملي شايسته تر از اعمال ديگران. اين نکات فرق اصلي تعليمات خاندان رسالت را از ديگران نشان مي دهد، و مي فهماند که حتي اعمال قلبي بايد تنها براي خدا باشد و دور از هرگونه هوي يا خودنمايي و اغراض شخصي يا گروهي.
طلب هدايت الهي
طلب هدايت الهي نکته بسيار مهمي است که به مرحله ويژه اي اختصاص ندارد، بلکه در تمام مراحل بايد به آن عنايت داشته بي وقفه از پروردگار درخواست نمود؛ زيرا اگر بخواهيم در زمره موحدان مخلص به شمار آييم بايد از او بخواهيم تا راه را به ما بنماياند و «قلبمان را براي پذيرش هدايتهاي الهي گشاده سازد»(36). حضرت مي فرمايند:
«بار خدايا بر محمّد و آلش درود فرست و مرا از روشي شايسته بهره مند گردان که آن را با برنامه ديگري عوض نکنم و به راه حقي هدايت نما که از آن روي برنتابم»(37)، «چرا که تو به حقيقت بر هدايت من توانايي، پس مپسند که گمراه شوم»(38).
«بارالها هر که را تو هدايت نمايي اغواي گمراه کنندگان او را از راه به در نبرد»(39)؛ «زيرا ره يافتگان در پرتو نور ذات تو راه يابند»(40).
«الهي زبانم را به هدايت گويا ساز و پرهيزکاري را به من الهام نما و به پاکيزه ترين روش توفيقم ده و به کاري وادار که بيش از هر چيز به آن خشنودي، بهترين راه را پيش پايم بگذار و مرا بر آيين خود دار تا بر آن بميرم و زنده شوم»(41).
درخواست صفات پسنديده
در اين بخش، امام از پروردگار مي خواهند تا خويهاي نيکو و صفات پسنديده را به ايشان عطا کند، سپس به عنوان تکميل اين درخواست از خدا مسئلت دارند که قبل از اعطاي مکارم الاخلاق، قابليّت و ظرفيّت تحمّل اين مواهب در بنده به وجود آيد، سپس آراسته به اين صفات گردد، تا مبادا گرفتار صفات رذيله چون عجب، کبر، منّت گذاري و ساير رذايل شود.
حضرت مي فرمايند:
«ارجمندم ساز و عزيزم دار و مبتلايم به کبر مگردان... اما به همان مقدار که عزّت ظاهري برايم پيش مي آوري ذلّت و پستي در باطن برايم ايجاد کن تا مبادا گرفتار کبر و غرور شوم»(42). «بر بندگي ات رامم ساز، و عبادتم را به آلودگي خودپسندي تباه مکن»(43). «خير و نيکي را براي تمام مردم به دست من جاري ساز و آن را از کدورت منّت گذاري دور دار که پاداش احسان را از بين ببرد»(44). «خويهاي عالي را به من عطا فرما و از فخر فروشي محافظتم نما»(45)؛ صفاتي چون: «گستردن عدل و داد، فرو نشاندن خشم، خاموش کردن آتش فتنه و دشمني (اختلاف بين مردم)، گردآوردن دلهاي از هم رنجيده، اصلاح بين مردم، رواج دادن خير و نيکي و پنهان نمودن عيوب، نرم خويي، فروتني، خوش رفتاري و وقار، حسن معاشرت، پيشي گرفتن در نيکي، ايثار در نيکي و لطف، چشمپوشي از سرزنش ديگران، بخشش بر آن که استحقاق ندارد، گفتن سخن حق اگر چه سخت باشد، کم شمردن نيکي در گفتار و کردار اگر چه بسيار باشد، بسيار شمردن بدي در گفتار و کردار اگر چه کم باشد»(46).
حضرت در پي درخواست مکارم اخلاق، اصلاح و هدايت دشمنان را از پروردگار خواستارند. ايشان عملاً شيوه گذشت و بزرگواري را به ما مي آموزند که نه تنها پاسخ دشمني و عداوت مقابله به مثل نيست، بلکه بايد از آن هم فراتر رفته، اصلاح و هدايتشان را از پروردگار درخواست نمود.
حضرت مي فرمايند:
«پروردگارا شدّت کينه کينه توزان را به محبّت، حسد اهل تجاوز را به مودّت، بدگماني نيکان را به اطمينان، دشمني نزديکان را به دوستي، بدرفتاري خويشاوندان را به خوش رفتاري، خوار گردانيدن نزديکان را به ياري نمودن، دوستي ظاهرسازان را به دوستي حقيقي و اهانت مصاحبان را به حسن رفتار مبدّل ساز»(47).
حضرت در ادامه کرامت و بزرگواري را به بالاترين درجه رسانده، ظرايف اخلاقي را چنين بيان مي فرمايند:
«پروردگارا مرا توفيق ده تا با کسي که با من يکرنگي ننموده از سر اخلاص رفتار کنم»(48). «کسي را که از من دوري گزيده به خوبي پاداش دهم، و به کسي که محرومم ساخته بخشش نمايم، به آن که از من بريده بپيوندم، و از آن که از من غيبت نموده به نيکي ياد کنم، خوبي را سپاس گزارم و از بدي چشم بپوشم»(49).
ايشان در دعاي ديگري که درباره همسايگان و دوستان است مي فرمايند:
«پروردگارا مرا توفيق ده که بدکارشان را به احسان پاداش دهم و از ستمکارشان با عفو و بخشايش درگذرم، درباره همه آنان حسن ظن داشته باشم... و عفيفانه چشم از خطاي آنان بپوشم»(50)، «و در نبودشان دوستي و محبّت خود را براي آنان پنهان دارم»(51).
«آنچه براي خويشان خود واجب مي دانم براي آنان نيز واجب بدانم، و آنچه را براي خواص خود رعايت مي کنم براي آنان نيز رعايت نمايم»(52).
حال اگر با وجود همه اين کرامتهاي اخلاقي و گذشت و ايثار نسبت به دوست و دشمن، برخي دست از عداوت و دشمني برنداشتند چه بايد کرد و به که بايد پناه برد؟
حضرت مي فرمايند:
«پروردگارا مرا بر کسي که به من ستم کند چيرگي ده، و با آن که با من به مجادله برخيزد زباني گويا عطا نما، و با کسي که با من دشمني کند پيروزي عنايت فرما، و بر آن که درباره من مکر و حيله نمايد چاره سازي مرحمت کن، و بر آن که بر من مسلّط شود قدرت ده، و بر آن که مرا عيب گويد تواني ده تا دروغش را آشکار سازم، و از چنگ آن که مرا بيم دهد رهايم بخش»(53).
چنان که ملاحظه مي کنيم اين دعاها که بهترين يادآوري و تلقين رواني است، از نظر تربيتي و معرفت آموزي نکات ظريف و باريکي را دربر دارد که در سخنِ غير معصوم کمتر مي بينيم.
تجلي گاه خدمات پسنديده
نکته اي که در اينجا بايد به آن توجه داشت اين است که همه اين صفات وقتي معني پيدا مي کند که انسان پا به عرصه جامعه گذاشته با مردم زندگي کند، نه اينکه از آنان بريده، تمام اوقات را در مساجد به اعتکاف نشيند. برخي از عرفا در مورد زهد مي گويند بي رغبتي است نسبت به متاع دنيا و اِعراض قلب است از مظاهر آن. زاهد دنيا را به صورت زشت و گذرا مشاهده مي کند و آخرت را به صورت زيبا و ماندگار که البته درست است، امّا زهد صوفيانه روي گرداندن کلّي از دنيا و پرداختن به آخرت است؛ يعني گسستن از جامعه و گوشه عزلت گزيدن است، ولي در سنّت نبوي و تعليمات قرآني، کار دنيوي چون به قصد قربت و خيررساني به مردم انجام شود وجهه اخروي پيدا مي کند و عبادت محسوب مي شود.
شرح ادعيه
رَه توشه ای از دعای مکارم الأخلاق (1)
- بازدید: 25761
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا