1. مفهوم معادباورى
واژه «معاد» از ماده «عود»، به معنای رجوع و بازگشت است، چنانکه در قرآن کریم میخوانیم:
مِنْهَا خَلَقْنَاکُمْ وَ فِیهَا نُعِیدُکُمْ وَ مِنْهَا نُخْرِجُکُمْ تَارَةً اُخْرَى. (طه: 55)
از این ]زمین[ شما را آفریدهایم و در آن شما را باز میگردانیم و بار دیگر شما را از آن بیرون میآوریم.
واژه معاد، اسم زمان و مکان و به معنای زمان و مکان بازگشت است.[1]
اعتقاد به معاد، از اصول سهگانه دین مقدس اسلام و از ضروریترین مسائل این دینِ پاک است. صدها آیه از آیات قرآن کریم و هزاران روایت از پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصوم(ع) بر وجود معاد و برانگیختن همه انسانها پس از مرگ در یک روز معین اشاره و تأکید میکنند؛ روزی که در آن خداوند، نیکوکاران را نعمت و لذتی ابدی میبخشد و بدکاران را به سزای کردار و رفتارشان، گرفتار عذابی ابدی میکند.
معادباوری نیز به این معناست که انسان در اعماق وجود خود به حیات ابدی ایمان آورده و اعتقاد به معاد را محور زندگی خود قرار دهد. در این رابطه بیشتر انسانها براساس فطرت خود، با زبان یا نوع برخورد با مردگان، به وجود این اصل اقرار میکنند، با این تفاوت که برخی بهطور قلبی و برخی در عمل، به آن یقین پیدا نکردهاند.
به عبارت دیگر، گرچه همه میدانند روزی مرگ به سراغ آنان میآید، ولی در عمل بهگونهای رفتار میکنند که گویی به مردن و برانگیخته شدن خود شک دارند و مرگ را باور ندارند. اسلام این نوع ایمان را نفی کرده و ایمان و اطمینان قلبی و به عبارت دیگر باور قلبی و ظهور عینی و عملی آن را در زندگی، مفهوم معادباورى معرفی میکند.[2]
2. اهمیت و ضرورت معادباورى
الف) معادباورى، از ارکان دین
پس از مسئله توحید، مسئله معاد را از نظر اهمیت، میتوان مهمترین مسئله دینی و اسلامی برشمرد. افزون بر آنکه مسئله معاد و قیامت از ضرورتهای دین اسلام و پذیرش آن بر هر مسلمانی واجب است. در آموزههای وحیانی چنان اهمیتی دارد که در آیات قرآن، کلمه ایمان به خدا بارها همراه با ایمان به قیامت آمده است. همنشینی این دو کلمه، دربردارنده این پیام برای مسلمانان است که باید به آخرت نیز همانند توحید، ایمان و اعتقاد داشت. به عبارت دیگر همچنان که خداباوری از نشانههای ایمان است، معادباورى نیز نشانهایمان است.
خداوند در قرآن کریم، ایمان به معاد و روز قیامت را در کنار ایمان به خدا موجب رسیدن به رستگاری و فیض ابدی معرفی میکند و میفرماید:
...مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الاخِرِ وَ عَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ اَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لاخَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاهُمْ یَحْزَنُونَ. (بقره: 62)
هر کس به خدا و روز بازپسین ایمان داشت و کار شایسته کرد، پس اجرشان را پیش پروردگارشان خواهند داشت و نه بیمی بر آنان است و نه اندوهناک خواهند شد.
ب) معادباورى، ثمره خداباورى
در جهانبینی اسلامى، معاد از مبدأ جدا نیست. گرچه در نگاه نخست، مبدأ و معاد در دو قوس قرار گرفته است و از معاد با عنوان «جهان پس از مرگ» یاد میکنیم، ولی با نگرشی دقیق، به حقیقتی شکوهمند میرسیم و آن اینکه هر دو قوس به یک نقطه میرسد، چنانکه از یک نقطه آغاز شده و هر دو، جلوه یک حقیقت است:
هُوَ الاوَّلُ وَ الاخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ. (حدید: )
اوست اول و آخر و ظاهر و باطن، و او به هر چیز داناست.
ذکر و یاد مبدأ، ذکر و یاد معاد است و در برابر، فراموشی خداوند سبب فراموشی معاد، بلکه موجب فراموشی خود انسان میشود، چنانکه در آیهای از قرآن میخوانیم:
وَ لاتَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوااللَّهَ فَأنْسَاهُمْ أنْفُسَهُمْ أولَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ. (حشر: 19)
و چون کسانی مباشید که خدا را فراموش کردند و او ]نیز[ آنان را دچار خودفراموشی کرد،آنان همان نافرمانانند.
ج) معادباورى، از هدفهای رسالت پیامبران
در قرآن کریم درباره رسالت پیامبران الهی و هدف بعثت آنان، بیش از همه بر دو موضوع تأکید شده است که عبارتند از:
یک دعوت به توحید
وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ. (نحل: 36)
و در حقیقت، در میان هر امتی فرستادهای برانگیختیم ]تا بگوید:[ خدا را بپرستید و از طاغوت ]فریبگر[ بپرهیزید!
دو دعوت به معادباورى
...یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أمْرِهِ عَلَى مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ لِیُنْذِرَ یَوْمَ التَّلاقِ. (مؤمن: 15)
خداوند عرش، به هر کس از بندگانش که بخواهد، آن روح ]فرشته[ را به فرمان خویش میفرستد، تا ]مردم را[ از روز ملاقات ]با خدا[ بترساند.
نکته جالب این است که مسئله «معاد» همانند مسئله «توحید»، امری فطری است و همانگونه که کشش درونى، هر انسانی را بهسوی «معبود» خود میکشاند، نهاد آدمی نیز وی را بهسوی میل به جاودانگى و جاودانه شدن سوق میدهد.
هر چند معاد و اعتقاد به زندگی اخروی مانند توحید از امور فطری انسان است، گاه عوامل و شرایطی موجب میشوند انسان از این مسئله به کلی غافل شود و اینجاست که حکمت الهی اقتضا میکند مصلحانی بهسوی مردم فرستاده شوند و آنان را متوجه مسئلهای کنند که در نهاد آنان جای دارد، ولی غبار غفلت آن را فرا گرفته است.
3. معادباورى در ملل و آیینهای گوناگون
آنچه با بررسی تاریخ و مطالعه شرح حال اقوام و ملل پیشین بر ما ثابت میشود، باور انسان به زندگی پس از مرگ است، با این تفاوت که برخی از آنها به دلیل نداشتن رشد عقلی و فکری و نیز قرار نگرفتن در مسیر هدایت، زندگی پس از مرگ را همانند زندگانی این عالم میپنداشتند.
با نگاهی به برخی مقبرههای پادشاهان تمدنهای پیشین و انسانهای نخستین در دورههای گذشته، حتی دوران پارینه سنگى، میبینیم ابزارآلات شکار و وسایل شخصی افراد به امید استفاده دوباره از آنها، با مردگان دفن میشد. این امر نشاندهنده باور انسان به زندگی پس از مرگ در آن دوران است. اگرچه بنا بر گواهی تاریخ، با پیشرفت تمدنها، این باور دستخوش تغییر شده،ولی در ملل و جوامع بشری وجود داشته است که برخی از این جوامع عبارتند از:
الف) مصریها
شاید از نظر تاریخى، مردم مصر نخستین مردمی باشند که از هزاران سال پیش، به عالم پس از مرگ عقیده روشنی داشتهاند. مصریها حدود 2600 سال پیش از میلاد، عقیده داشتند زندگی انسان با مرگ پایان نمیپذیرد، بلکه پس از مرگ جهان دیگری وجود دارد که هر فردی پاداش و کیفر کردار نیک و بد خود را در آنجا خواهد دید.
باور به زندگی پس از مرگ در میان مصریها بهگونهای بود که گاه به همراه مردگان، همسران و خادمان آنان را نیز دفن میکردند تا مردگان پس از زندگی دوباره تنها نباشند.[3]
ب) یونانیها
مردم یونان نیز حدود سه هزار سال پیش از میلاد، مانند مصریها عقیده داشتند آدمی با مرگ از بین نمیرود و نابود نمیشود، بلکه اهل قبور نیز مانند زندهها زندگی مخصوص و نیازمندیهایی مثل زندگی دنیا خواهند داشت. ازاینرو، بازماندگان مرده وظیفه خود میدانستند در زمانهای معیّن غذاهایی فراهم کنند و کنار قبر مرده بگذارند و خیال میکردند وی از قبر بیرون میآید و غذا را خواهد خورد. [4]
ج) رومیها
در میان رومیها نیز باور به جاودانگی روح پس از مرگ و نیز اعتقاد به رستاخیز و چشیدن تلخ و شیرین کارها در جهانی دیگر وجود داشته است. برای مثال، در برخی اشعار حماسی «انیاده»، شرح سفر قهرمان داستان، اینیاس به جهان دیگر برای دیدار با روح پدرش آمده است. از عبارات و اشعار این شاعر بدست میآید که رومیها مانند مصریها و یونانیها معتقد به زندگی پس از مرگ و بهشت و جهنم بودهاند.[5]
د) بابلیها
مردم بابل نیز به زندگی پس از مرگ ایمان داشتند و معتقد بودند هرگاه بازماندگان مرده، او را فراموش کنند، مرده از قبر بیرون میآید و انتقام خود را از بازماندگانش میگیرد. [6]
ه) زندگی پس از مرگ در آیین برهما
آیین برهما نیز زندگی انسان پس از مرگ را پایان یافته نمیدانست، بلکه معتقد بود آدمی پس از مرگ همچنان به سیر کمالی خود ادامه میدهد تا خویشتن را به بهشت برهما برساند که همان سر منزل ابدیت است. [7]
در میان ادیان باستانی و بیش از همه در آیین زرتشت، از زندگی پس از مرگ و تأثیر کارهای نیک و زشت در سرنوشت بعدی انسان، بهشت و دوزخ، پل صراط و پاداش و کیفر کارها به صراحت سخن به میان آمده، هرچند مانند دیگر آیینهای باستانی با اموری سطحی و خرافی آمیخته شده است.[8]
ساموئل کینگ، جامعهشناس معروف، مینویسد:
امروز در سراسر جهان نه تنها مذهب وجود دارد، بلکه تحقیقات دقیق نشان میدهد طوایف نخستین بشر نیز دارای نوعی مذهب بودهاند، چنانکه اسلاف انسان امروزى، «فیندارتالها» نیز دارای نوعی مذهب بودهاند؛ زیرا مردههای خودشان را به وضع مخصوصی به خاک میسپردند و ابزار کارشان را کنار مردهها مینهادند و بدین طریق، عقیده خود را به وجود دنیای دیگر به ثبوت میرسانیدند.[9]
اندیشمند دیگری میگوید:
حقیقت این است که این ایمان و اعتقاد فطری به زندگی پس از مرگ، بهترین و نیرومندترین دلیل برای تحقق و واقعیتیک چنین زندگی و عالَمی است. هرگاه خداوند بخواهد بشر را نسبت به موضوعی قانع سازد، عوامل و اسباب ایمان و باور را در غریزه و فطرت او قرار میدهد و همین انگیزه درونی و فطری است که از دیرباز اعتقاد به زندگی پس از مرگ را در افراد بشر زنده نگه داشته است... .[10]
اگرچه انسان بر اثر محروم بودن از فراگیری و دست نیافتن به پلههای بلند خردورزى، هنوز از درک حقیقت و چگونگی زندگی پس از مرگ ناتوان است، ولی در همین اعتقاد به امور خرافی و بیاساس در ادیان و مذاهب گوناگون یا آمیخته شدن باورهای درست با باورهای همراه با خرافه، حقیقتی روشن به چشم میخورد و آن، اصل اعتقاد به زندگی پس از مرگ است.
حقیقت این است که انسان در اعماق وجودش به جاودانگی پس از مرگ معتقد است، گرچه کردارها و رفتارهای ناشایست بر روی این حقیقت سایه افکنده باشد و زبانش به دلایلی این حقیقت را انکار کند. روان ناخودآگاه انسان به وی میگوید که پس از این دنیای مادی و چهارچوب تن و پس از این جهان به ظاهر زیبا، فریبنده و بزرگ، جهانی است فرامادى، بیکران و بیپایان... .
ز) معاد در عهد عتیق
هر چند در تورات جملههای صریحی درباره روز قیامت بیان نشده است، ولی در عهد عتیق جملههای روشنی درباره زندگی پس از مرگ وجود دارد. برای نمونه، صریحترین سخنانی که در عهد عتیق درباره معاد بیان شده، عبارتند از:
«میراننده و زندهکننده و زیرآورنده به قبر و بیرون آورنده، خداوند است».[11]
«در روز حدّتِ خداوند، نه نقره و نه طلای ایشان به رهانیدن ایشان قادر خواهد بود، آن روز که تمامی زمین از آتش غیرت او خواهد سوخت؛ زیرا که به زودی زود، تمامی ساکنان زمین را به انجام خواهد رسانید».[12]
«مردگان تو زنده خواهند شد و اموات خواهند برخاست. ای شما که ساکنان در خاک هستید!بیدار شده ترنم نمایید و زمین، اموات را بیرون خواهد انداخت».[13]
ح) معاد در عهد جدید
بررسی اناجیل چهارگانه، اصل مهمی را به ما مینمایاند و آن اینکه، نه تنها حضرت مسیح وجود رستاخیز را بهطور زبانی تبلیغ کرده، بلکه با زنده کردن مردگان، نمونهای از رستاخیز انسان را به صورت عملی به امت خود نشان داده است. در فرازهایی از اناجیل میخوانیم:
آیا مطالعه نمودهاید آنچه از خدا درباره برخاستن مردگان به شما گفته شده است که خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب(ع) منم و خدا، خدای مردگان نیست، بلکه خدای زندگان است.[14]
تمام گناهان بنیآدم آمرزیده خواهد شد، مگر آنکه به روحالقدس کفر گویند که هرگز آمرزیده نخواهند شد، بلکه مستوجب عذاب ابدی است.[15]
پس هرگاه که دست، تو را بلغزاند، قطعش بنما که برای تو بهتر است که بیدست داخل حیات شوى، از آنکه دو دست داشته باشی و در جهنم وارد شوى.[16]
خواهش پدر که مرا فرستاد، این است که هر چه به من بخشید، من هیچ چیز آن را تباه نکنم و خواهش آنکه مرا فرستاده این است که هر کس پسر را ببیند و بر او ایمان آورد، مالک زندگی جاودانی شود و من او را در روز بازپسین خواهم برخیزانم.[17]
4. میل به جاودانگى، نشانه فطری بودن معادباورى
معاد در فطرت هر انسانی ریشه دارد. از کجا آمدهایم، به کجا خواهیم رفت و آغاز و انجام هستی کجاست، از جمله پرسشهایی است که ذهن همه را به خود مشغول میسازد. کیست که از خود نپرسد چرا با احساس کردن مرگ، در وجودش میل به ماندگاری و جاودانگی احساس میکند؟
از آغاز آفرینش، در مظاهر تمدنهای پیشین و انسانهای نخستین، علاقه شدید به جاودانگی و تلاش برای دستیابی به آب حیات، اکسیر جوانی و مانند آن دیده میشود. ازاینرو، دانشمندان، «حب بقا» را لازمه طبیعی «حب ذات» میدانند و ازآنجاکه حب ذات، از غرایز اصلی و امیال مسلّم انسان است و هر کسی به یقین، خودش را دوست دارد، جاودانگی خود را نیز دوست خواهد داشت.
اگر انسان خود را به درستی بشناسد و حقیقت هستى، آفرینش و زندگی خود را به خوبی دریابد، این گرایش، جهت درست خود را مییابد. در غیر این صورت، گرفتار اشتباه در مصداق میشود و از روی نادانى، میل به بقا را به راه نادرست هدایت میکند و گرفتار انحرافهای اخلاقی فراوان میشود.
اگر انسان دریابد حقیقت او حقیقتی غیرمادی است و زندگیاش به زندگی دنیوی منحصر نیست، حب بقا و میل به جاودانگى، او را متوجه زندگی ابدی خواهد کرد. در مقابل، اگر گمان کند وجود او همین وجود مادی و زندگی او منحصر به همین زندگی دنیوی است، این گرایش فطری و میل به جاودانگى در انسان، از راه طبیعی و مسیر فطری خود منحرف میشود و در همین مرحله کوتاه از وجود مادی و زندگی دنیوی انسان متوقف میشود. بیشک، کسی که اساس جهانبینی او بر ماده استوار باشد در عرصه عمل، به هر رفتار و عملی دست میزند و اخلاق را بر مبنای امیال خویش معنا میکند.[18]
میل به بقا، میلی است فطری و تکوینی که در نهاد و سرشت انسان قرار داده شده و آنچه در ارتباط با این میل، در اختیار انسان است، جهت دادن به آن، تعیین مصداق برای آن، آثار و پیآمدهای آن و رفتاری است که انسان به تأثیر از آن انتخاب میکند. این موارد بهدلیل ویژگی اختیاری بودنشان، در حوزه اخلاق قرار میگیرند و بار ارزشی مثبت یا منفی دارند.[19]
در آیاتی از قرآن کریم به وجود میل فطری انسان، به بقا اشاره میشود. در آیه 120 سوره طه میخوانیم:
فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ قَالَ یَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَی شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْکٍ لایَبْلَى.
پس شیطان او را وسوسه کرد و گفت: ای آدم! آیا تو را به درخت جاودانگی و ملکی که زایل نمیشود، راه نمایم؟
همچنین خداوند در آیهای دیگر میفرماید:
فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ لِیُبْدِیَ لَهُمَا مَا وُرِیَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْآتِهِمَا وَ قَالَ مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلّا اَنْ تَکُونَا مَلَکَیْنِ اَوْ تَکُونَا مِنَ الْخَالِدِینَ. (اعراف: 20)
پس شیطان آن دو (آدم و حوا) را وسوسه کرد تا آنچه را از عورتهایشان بر ایشان پوشیده مانده بود، برای آنان نمایان گرداند و گفت: پروردگارتان شما را از این درخت منع نکرد جز برای آنکه ]مبادا[ دو فرشته گردید یا از ]زمره[ جاودانان شوید.
این آیات بیانکننده آگاهی شیطان از میل آدم و حوا به جاودانگی است و با توجه به آنها درمییابیم چنین میلى، از آغاز آفرینش در نهاد آدم و فرزندانش وجود داشت.
همچنین، خداوند با این هدف که انسان را بهسوی خود و آخرت متمایل کند، میفرماید:
إِنَّمَا عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ مَا عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ مَا عِنْدَاللَّهِ بَاقٍ. (نحل: 95 و 96)
زیرا آنچه را نزد خداست اگر بدانید، برای شما بهتر است. آنچه پیش شماست تمام میشود و آنچه پیش خداست پایدار است.
چنین بقایی برای کسی مفید است و او را به آخرت سوق خواهد داد که بهطور فطری جویای ماندگاری ابدی باشد و ازآنجاکه انسان بهصورت فطری در جستوجوی شیء بادوامتر و ماندگارتر است، خداوند با جمله «مَا عِنْدَاللَّهِ بَاقٍ»، مصداق آن شیء را به او نشان میدهد تا کشش درونی و میل فطریاش را بهسوی آن جذب کند.[20]
[1]. علیاکبر دهخدا، لغتنامه دهخدا، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1377، چ 2، ج 13، ص 21086.
[2]. «مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ اْلآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحًا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ؛ هر کس به خدا و روز بازپسین ایمان آورد و کار نیکو کند، پس نه بیمی بر ایشان است و نه اندوهگین خواهند شد». (مائده: 69)
[3]. زینالعابدین قربانی لاهیجى، بهسوی جهان ابدى، نشر طباطبایى، 1387 ه . ق، چ 2، صص 21 و 22 .
[4]. همان، ص 29.
[5] . همان، ص 33: حدود نیم قرن پیش از میلاد مسیح شاعری به نام قرچیل اشعار حماسی «انیاده» را که مشتمل بر 12 فصل است میسراید. وی در یکی از فصلهای ششگانهای که مربوط به اینیاس قهرمان داستان است شرح مسافرت او را به عالم دیگر برای ملاقات با روح پدرش انشیز نقل کرده است.
[6]. همان، ص 34.
[7]. همان، ص 37.
[8]. همان، صص 53 و 54.
[9]. جامعهشناسی ساموئل کینگ، ص 192، به نقل از: مبانی اعتقادات در اسلام، واحد آموزشی عقیدتی سیاسی سپاه پاسدارن، 1363، چ 3، ص 55.
[10]. بهسوی جهان ابدى، صص 87 و 88 .
[11]. کتاب اول سموئیل، فصل دوم، جمله 6، به نقل از: جعفر سبحانى، خدا و معاد، تهران، کتابخانه مدرسه چهل ستون جامع، ص 31.
[12]. کتاب اصفیاء نبى، فصل اول، جمله 18، به نقل از: خدا و معاد، ص 32.
[13]. کتاب اسقیاء، باب 26، جمله 19، به نقل از: خدا و معاد، ص 32.
[14]. انجیل متى، باب 29، جملههای 31 و 32، به نقل از: خدا و معاد، ص 32.
[15]. انجیل مرقس، باب 3، جمله28، به نقل از: خدا و معاد، ص 32.
[16]. همان، باب 9، جملههای 43 و 50، به نقل از: خدا و معاد، ص 32.
[17]. انجیل یوحنا، فصل 6، جملههای 39 و 40، به نقل از: خدا و معاد، ص 32.
[18]. محمدتقی مصباح یزدى، اخلاق در قرآن، تحقیق و نگارش: محمدحسین اسکندرى، قم، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره)، 1380، صص 153 و 154.
[19]. همان، ص 155.
[20] . همان، صص 156 158.