فصل دوم: خداشناسی و خداباوری از دیدگاه آموزه‌های اسلامى

(زمان خواندن: 29 - 58 دقیقه)

1. خداشناسی و خداباوری در قرآن
الف) نقش خداباوری در زندگی انسان¬ها[1]
در بسیاری از آیه‌های قرآن، درباره نتایج و آثار ذکر خداوند، مطالبی بیان شده است که به چندین مورد اشاره می¬کنیم.
یک ـ آرامش و اطمینان قلب
الّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللّهِ أَلا بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنّ الْقُلُوبُ. (رعد: 28)
همانا کسانی که ایمان آورده¬اند و دل¬هایشان به یاد خدا آرام می¬گیرد، آگاه باش که با یاد خدا دل¬ها آرامش می¬یابد.
رسیدن به اطمینان، خواست همه انسان¬هاست. انسانی که مطمئن است، هیچ¬نگرانی‌ای ندارد، به نوع بینش انسان از خدا بستگی دارد. هر چه میزان بینش و آگاهی انسان به خدا بیشتر و دامنه¬دارتر باشد، درجه‌های اطمینان بالاتر خواهد بود.
از دیدگاه وحی الهی و آموزه¬های پیامبران بزرگ انسان نباید خود را اسیر خدایان، قدرتمندان و بت¬های دروغین کند؛ چرا که هر قدر این بت¬های ضعیف بیشتر باشد. نگرانی در وجود آدمی بیشتر شکل خواهد گرفت. خدایان ذهنی و دروغین، هیچ¬کدام نتوانستند انسان را به آرامش درونی برسانند، بلکه نگرانی و پریشانی خاطر را برای انسان به ارمغان آورده¬اند. بنابراین، انسان برای رسیدن به اطمینان خاطر، باید از کفر و شرک و نفاق دوری کند و به خدای یکتا و توانا ایمان آورد و به او متکی باشد، وگرنه گرایش به قدرت¬های ناپایدار، نه تنها رهایی¬بخش نیست، بلکه پدید آورنده ترس و نگرانی است.
دو ـ ترس در دل
الّذینَ إِذا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ الصّابِرینَ عَلى ما أَصابَهُمْ وَ الْمُقیمِی الصّلاهِ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ. (حج: 35)
همانان که چون [نام] خدا یاد شود، دل¬هایشان خشیت یابد و [آنان که] بر هر چه بر سرشان آید، صبر پیشه¬گانند و برپا دارندگان نمازند و از آنچه روزی‌شان داده¬ایم، انفاق می¬کنند.
إِنّمَا الْمُؤْمِنُونَ الّذینَ إِذا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیمانًا وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکّلُونَ. (انفال: 2)
مؤمنان، همان کسانی¬اند که چون خدا یاد شود، دل¬هایشان بترسد و چون آیات او بر آنان خوانده شود، بر ایمانشان بیفزاید و بر پروردگار خود توکل می¬کنند.
هنگامی که انسان به دیدن شخص شایسته¬ای می¬رود، شخص دیدارکننده گاهی چنان تحت¬تأثیر مقام دیدارشونده قرار می-گیرد که ترس بر او چیره می¬شود، به‌گونه¬ای که ممکن است هنگام سخن گفتن دچار لکنت زبان شود یا حرفش را از یاد ببرد. هر چند آن شخص شایسته، نهایت محبت و علاقه را به او و همه داشته باشد، این ترس و نگرانی درونى، بازتاب درک عظمت است. بر این مبنا، نوعی پیوند میان ترس و آگاهی است و هر چه میزان این درک و آگاهی بیشتر باشد، ترس هم بیشتر خواهد بود.
سه ـ خشوع قلب
أَ لَمْ یَأْنِ لِلّذینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقّ ِ وَ لا یَکُونُوا کَالّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ اْلأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ. (حدید: 16)
آیا برای کسانی که ایمان آورده¬اند هنگام آن نرسیده که دل¬هایشان به یاد خدا و آن حقیقتی که نازل شده نرم [و فروتن] گردد و مانند کسانی نباشند که از پیش بدان‌ها کتاب داده شد و [عمر و] انتظار بر آنان به درازا کشید و دل¬هایشان سخت گردید و بسیاری از آنها فاسق بودند.
خشوع قلب هنگام ذکر و یاد حضرت حق، نشانه شناخت خداست و سنگ‌دلى، نشانه نشناختن پروردگار یکتا و تواناست و چون انسان سنگ‌دل به آگاهی و معرفت دست‌ نیافته است، در برابر پروردگار نیز سر تعظیم فرود نمی¬آورد. بر این اساس، هر چه شناخت کمتر باشد، آدمی سرکش‌تر است و چون از حد خود فراتر رفت، آدمی خودپرست‌تر می‌شود و هر چه از این نردبان خودپرستی بالاتر رود، خطر سرنگونى، او را بیشتر تهدید می¬کند.
چهار ـ دوری شیطان از انسان
وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطانًا فَهُوَ لَهُ قَرینٌ وَ إِنّهُمْ لَیَصُدّونَهُمْ عَنِ السّبیلِ وَ یَحْسَبُونَ أَنّهُمْ مُهْتَدُونَ حَتّى إِذا جاءَنا قالَ یا لَیْتَ بَیْنی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرینُ. (زخرف: 36 ـ 38)
و هر کس از یاد [خداى] رحمان دل بگرداند، بر او شیطانی می¬گماریم تا برای وی دمساز می¬باشد و مسلماً آنها ایشان را از راه بازمی¬دارند و [آنها] می¬پندارند که راه یافتگانند. تا آن‌گاه که او [با دمسازش] به حضور ما آید، [خطاب به شیطان] گوید: ای کاش میان من و تو، فاصله خاور و باختر بود، که چه بد دمسازی هستى!
تا زمانی که انسان در قلب خویش به حقیقت ذکر توجه داشته باشد، شیطان نمی¬تواند به قلب او راه یابد و چنین فردی از شر خواهش¬های نفسانی و وسوسه¬های شیطانی در امان خواهد بود، ولی به محض اینکه خداى رحمان را از یاد ببرد، شیطان به قلب او راه می¬یابد و هم¬نشین وی می¬شود. آن¬گاه برای گمراهی او می¬کوشد و او تصور می¬کند که همچنان در راه راست گام برمی‌دارد، غافل از اینکه این راه پایان روشنی ندارد.
پنج ـ خداوند، یادآور یادآوران است
فَاذْکُرُونی أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لی وَ لا تَکْفُرُونِ. (بقره: 152)
پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و شکرانه¬ام را به جای آرید و با من ناسپاسی نکنید... .
کسی که توفیق یاد خدا دارد، خدا نیز به یاد او خواهد بود. کسی که توفیق دعا دارد، توفیق اجابت دعا هم دارد: «ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ؛ مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را.» (غافر: 60) کسی که توفیق شکرگزاری دارد، توفیق زیادی نعمت هم دارد: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ َلأَزیدَنّکُمْ ؛ اگر شکرم بگذارید، حتماً نعمت شما را زیاد می‌کنم.» (نساء: 147) و کسی که توفیق استغفار دارد، توفیق آمرزش هم دارد: «اسْتَغْفِرُوا رَبّکُمْ إِنّهُ کانَ غَفّارًا؛ از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او آمرزگار است». (نوح: 10)
شش ـ پیدایش بصیرت
إِنّ الّذینَ اتّقَوْا إِذا مَسّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشّیْطانِ تَذَکّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ. (اعراف: 201)
در حقیقت کسانی که [از خدا] پروا دارند، چون وسوسه¬ای از جانب شیطان بدیشان رسد، [خدا را] به یاد آورند و به ناگاه بینا شوند.
انسان به محض اینکه به یاد خداوند می¬افتد، این ذکر، برای او مانند چراغی است که ناگهان در ظلمت روشن شود و همه جا را روشن می‌کند. این ذکر به او فرصت رویارویی و توان پیکار با هوای نفس را می¬دهد و می¬تواند خودش را کنترل کند و به بینایی و بصیرت دست یابد تا به وسوسه¬های شیطانی پی ببرد.
هفت ـ آگاهی بخش و مانع غفلت
وَ اذْکُرْ رَبّکَ فی نَفْسِکَ تَضَرّعًا وَ خیفَهً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ اْلآصالِ وَ لا تَکُنْ مِنَ الْغافِلینَ . (اعراف: 205)
و در دل خویش، پروردگارت را بامدادان و شامگاهان با تضرع و ترس، بی¬صدا یاد کن و از غافلان مباش.
ذکر شایسته، آن است که انسان لحظه به لحظه به یاد پروردگار خویش باشد و از یاد خدا غافل نشود، مراقب خویش باشد و نگذارد شیطان به دلش راه یابد و او را از راه راست دور کند.
هشت ـ رشد و تکامل انسان
وَ لا تَقُولَنّ لِشَیْ ءٍ إِنّی فاعِلٌ ذلِکَ غَدًا* إِلاّ أَنْ یَشاءَ اللّهُ وَ اذْکُرْ رَبّکَ إِذا نَسیتَ وَ قُلْ عَسى أَنْ یَهْدِیَنِ رَبّی ِلأَقْرَبَ مِنْ هذا رَشَدًا. (کهف: 23 و 24)
و زنهار در مورد چیزی مگوی که من آن را فردا انجام خواهم داد.
مگر آنکه خدا بخواهد، و چون فراموش کردی پروردگارت را یاد کن و بگو: امید که پروردگارم مرا به راهی که نزدیک¬تر از این به صواب است، هدایت کند. (کهف: 24)
اینکه خود را فاعل مختار بپنداریم، نوعی نسیان الهی است؛ زیرا این نسیان، نشانه غفلت است و باید همواره یاد خداوند باشیم. در این صورت می¬توانیم به آینده¬مان امیدوار باشیم. آن‌که می¬گوید فردا این کار را خواهم کرد، آیا یقین دارد که پس از امروز، فردایی باشد و آیا می¬تواند امیدوار باشد که فردا زنده خواهد بود و آیا می¬تواند توان جسمی و روحی خود را مبنی بر انجام کاری که به فردا موکول می¬کند، ضمانت کند؟
نه ـ فلاح و رستگارى
یا أَیّهَا الّذینَ آمَنُوا إِذا لَقیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَ اذْکُرُوا اللّهَ کَثیرًا لَعَلّکُمْ تُفْلِحُونَ . (انفال: 45)
ای کسانی که ایمان آورده¬اید، چون با گروهی برخورد می¬کنید، پایداری ورزید و خدا را بسیار یاد کنید. باشد که رستگار شوید.
ایمانی ارزش دارد که ثبات داشته باشد و انسان باید ایستادگی خود را با مداومت بر ذکر، تقویت و تثبیت کند و بدین وسیله، زمینه رستگاری خود را فراهم سازد. در این آیه، خدا برای تحقق رستگارى، خواهان ثبات ایمان است و در آیه¬ای دیگر، پروردگار می¬فرماید:
یا أَیّهَا الّذینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ . (محمد: 7)
ای کسانی که ایمان آورده¬اید، اگر خدا را یاری کنید، یاری‌تان می¬کند و گام¬هایتان را استوار می¬دارد.
حضرت علی(ع) نیز در این باره می¬فرماید:
آن کس که با یاد دائمی خداوند دل خود را آباد نگاه دارد، همه اعمالش در پنهان و آشکار پسندیده و نیکو خواهد بود.[2]
خداوند، لحظه به لحظه همراه ماست و ما نباید به این سو و آن سو، برای یافتن خدا نظر کنیم. باید به خدا نظر افکنیم و چشم دل بگشاییم تا خدا را بیابیم.
بی‌دلی در همه احوال خدا با او بود
او نمی¬دیدش و از دور خداىا می¬کرد
ده ـ محبت خداوند
معرفت درست و شایسته‌باری‌تعالی سبب داشتن او و محبت ورزیدن به وی می‌شود. خداوند می‌فرماید:
وَ الّذینَ آمَنُوا أَشَدّ حُبّا. (بقره: 165)
اهل ایمان، محبتشان به خداوند بیشتر است.
هم‌چنین امیرالمؤمنین علی(ع) در مناجات با خداوند می‌گوید:
یا غایهَ آمالِ الْعارِفِینَ، یا غِیاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ، یا حَبِیبَ قُلُوبِ الصّادِقِینَ.[3]
ای پایان همه آرزوهای عارفان و ای فریادرس فریادخواهان و ای محبوب دل‌های راست‌گویان.
امام مجتبی(ع) نیز می‌فرماید:
مَنْ عَرَفَ اللهَ أَحَبَّهُ.[4]
هر کس خدا را بشناسد، دوستدارش خواهد شد.
أَلْعارِفُ وَجْهُهُ مُسْتَبْشِرٌ، وَ قَلْبُهُ وَ جِلٌ مَحْزُونٌ.[5]
خداشناس، ظاهری شادان و متبسم و قلبی ترسان محزون دارد.
یازده ـ برخورداری از حمایت الهی
خداباور، پیوسته در حمایت الهی است و آنچه بخواهد، خداوند متعال در دنیا و آخرت به او می‌بخشد. رسول الله(ص) در این زمینه می‌فرماید: خداوند فرمود:
هر که به دوستی از من اهانت کند،‌به تحقیق برای جنگ با منه کمین کرده است و هیچ بنده‌ای به چیزی به من نزدیکی بجوید که نزد من دوست‌داشتنی‌تر از آنچه بر او باشد و همانان او به وسیله نماز مستحبی به من نزدیک شود تا آنجا که من او را دوست بدارم، و هنگامی که او را دوست بدارم، گوش او شوم، همان گوشی که با من می‌شنود و چشم او گردم، همان چشمی که با آن می‌بیند و زبانش شوم همان زبانی که با آن سخن گوید، و دست او گردم، همان دتس که با آن بگیرد،‌اگر مرا بخواند اجابتش کنم و اگر از من درخواستی کند به او بدهم.
دوازده ـ نزول برکات الهی
چنانچه روح خداباوری بر جامعه حاکم باشد، خداوند برکات خویش را بر مردم فرو می‌بارد. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید:
وَ لَوْ أَنّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السّماءِ وَ اْلأَرْضِ وَ لکِنْ کَذّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ. (اعراف: 96)
اگر اهل آبادی‌ها ایمان می‌آوردند و تقوا می‌داشتند، برکاتی از آسمان و زمین برایشان می‌گشودیم، ولی تکذیب کردند. پس به اعمالشان بازخواست و گرفتارشان کردیم.
ب) پی‌آمدهای غفلت از خدا[6]
اگر کسی از خدا و یاد او غفلت بورزد و او را فراموش کند یا از ذکر او سرباز زند، چه نتایجی به بار خواهد آورد؟
در این باره با در نظر داشتن آیه‌ها و روایت‌ها به نکته¬هایی اشاره می¬کنیم.
یک ـ خودفراموشی و بیگانگی از خود
وَ لا تَکُونُوا کَالّذینَ نَسُوا اللّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ. (حشر: 19)
و چون کسانی مباشید که خدا را فراموش کردند و او [نیز] آنان را دچار خودفراموشی کرد. آنان همان نافرمانانند.
اگر چیزی برای انسان ارزش و بهایی والا داشته باشد، هیچ¬گاه فراموش نمی¬شود. پس اگر چیزی مهم باشد، ولی در عین حال به دست فراموشی سپرده شود، خود دلالت دارد بر اینکه شخص فراموش‌کار، به آن امر مهم، هیچ¬گونه احساسی نداشته و آن را از روی عمد انجام داده و برای آن ارزش و اهمیتی قائل نبوده است. قرآن کریم از این نوع نسیان که ارادی صورت می¬گیرد، به بدی یاد می¬کند و پی¬آمدهای منفی آن را برمی¬شمارد.
دو ـ پیروی از هوای نفس
وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الّذینَ یَدْعُونَ رَبّهُمْ بِالْغَداهِ وَ الْعَشِیّ ِ یُریدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَیْناکَ عَنْهُمْ تُریدُ زینَهَ الْحَیاهِ الدّنْیا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا وَ اتّبَعَ هَواهُ وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطًا. (کهف: 28)
و با کسانی که پروردگارشان را صبح و شام می¬خوانند [و] خشنودی او را می¬خواهند، شکیبایی پیشه کن و دو دیده¬ات را از آنان برمگیر که زیور زندگی دنیا را بخواهی و از آن کس که قلبش را از یاد خدا غافل ساخته¬ایم و از هوس خود پیروی کرده و [اساس] کارش بر زیاده¬روی است، پیروی مکن. (کهف: 28)
قلب، جایگاه ذکر خداست و اگر ذکر الهی کنار رود، اهریمن بر قلب انسان حاکم می‌شود و چون غفلت بر قلب چیره شد، آدمی از هوای نفس پیروی می¬کند و آشکار است که نفس، آدمی را از انسانیت دور و به مرتبه حیوانیت نزدیک می¬کند و او را به پستی و رذالت می¬کشاند و حتی به تعبیر زیبای خداوند در قرآن، گاهی آدمی را از چهارپایان و حىوانات نیز پست¬تر می-کند:
أُوْلَـئِکَ کَالاَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ. (اعراف: 179)
سه ـ کوری دل
خداوند در قرآن می¬فرماید:
أَ فَلَمْ یَسیرُوا فِی اْلأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِها أَوْ آذانٌ یَسْمَعُونَ بِها فَإِنّها لا تَعْمَى اْلأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الّتی فِی الصّدُورِ. (حج: 46)
آیا در زمین گردش نکرده¬اند، تا دل¬هایی داشته باشند که با آن بیندیشند یا گوش¬هایی که با آن بشنوند؟ در حقیقت، چشم¬ها کور نیست، لیکن دل¬هایی که در سینه¬هاست، کور است.
حضرت علی(ع) می¬فرماید:
مَن نَسِیَ الله سُبْحانَهُ أَنساه الله نَفسَه وَ أَعمی قَلبه.[7]
کسی که خدا را فراموش کند، خدا هم او را دچار خودفراموشی می¬کند و چشم بصیرتش را نابینا می¬سازد.
کسانی که چشمانشان هیچ¬گونه عیب و ایرادی ندارد، نمی¬توانند نشانه¬های پروردگار را ببینند. اینها کسانی هستند که چشم دلشان نابیناست. قرآن، نابینایی قلب را نشانه بی¬توجهی به ذکر حق می¬داند. گویی ذکر حق، عامل بینایی دل است و تا هنگامی که انسان از حضرت حق یاد می¬کند، دلش متجلی از انوار حق است و به وسیله آن، حقایقی را در این جهان می¬بیند که دیگران نمی¬توانند ببینند.
چهار ـ سنگ‌دلى
أَ فَمَنْ شَرَحَ اللّهُ صَدْرَهُ لِْلإِسْلامِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَهِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللّهِ أُولئِکَ فی ضَلالٍ مُبینٍ. (زمر: 22)
پس آیا کسی که خدا سینه¬اش را برای [پذیرش] اسلام گشاده و [در نتیجه] برخوردار از نوری از جانب پروردگارش است [همانند فرد تاریک‌دل است]؟ پس وای بر آنان که از سخت‌دلی یاد خدا نمی¬کنند. اینان در گمراهی آشکارند.
مرحوم ملا احمد نراقى، در کتاب اخلاقی خود، معراج السعاده، درباره قساوت قلب چنین می¬نویسد:
قساوت قلب، آن حالتی است که آدمی به سبب آن از آلامی که به دیگران می‌رسد و به مصایبی که به ایشان رو می¬دهد، متأثر نمی‌گردد و شکی نیست که منشأ این صفت، غلبه حیوانیت بر نفس است و بسیاری از افعال مذموم چون ظلم و اذیت کردن و به فریاد مظلومان نرسیدن و دستگیری نکردن از فقرا و محتاجان، از این صفت ناشی می¬شود.[8]
قلب انسان سنگ¬دل، از سنگ خارا هم سخت¬تر می¬شود و امکان جوشش را می¬ستاند. علت اساسی سنگ¬دلى، تکرار و فراوانی گناه است.
هر چه دامنه گناه و آلودگی بیشتر شود، سیر انسان را به سمت پایین فراهم می¬سازد تا جایی که از حق و حقیقت دور و به حیوان مبدل می¬شود.
پنج ـ عصیان و گناه
امام علی(ع) فرمود:
کسی که از خداوند غافل است، عاصی و گناه¬کار است و گناه نشانه گمراهی است و منشأ و اصل آن، غافل شدن از خداست.[9]
از نظر صاحبان معرفت، گناه عملی ضد اخلاقی است و به نوعی ضد تکامل معنوی به شمار می¬آید. کسی که از او گناه سر می¬زند، خداوند را از خانه دل خویش بیرون رانده و شیطان و وسوسه¬های وی را ترجیح و دل خویش را در اختیار اهریمن قرار داده است. آشکار است که چنین کسی در لحظه گناه، به خدا باور ندارد و در همان دم، غرق در برهوت کفر و شرک شده است.
مبنای اخلاق که در حقیقت نظارت بر خود و مراقبت از عمل خویش است، چیزی جز این نیست که انسان به قدرتی برتر و والاتر ایمان داشته باشد. اگر انسان به این قدرت ایمان آورد و نیز یقین حاصل کند که خدا حاضر و ناظر بر اعمال اوست و نه تنها شاهد است، بلکه کیفر می¬کند و پاداش می¬دهد، از گناه دوری می¬کند. از این رو، هر چه به حضور چنین ناظری آگاه¬تر باشد، بیشتر خود را کنترل می‌کند و هر چه این باور و آگاهی کمتر باشد، کنترل عمل کمتر و گرایش به گناه که در حقیقت نفی اراده انسانی است، بیشتر می‌شود و نفس اماره که به بدی امر می¬کند بر وی چیره می‌شود.
شش ـ سختی زندگی و کوری در آخرت
وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنّ لَهُ مَعیشَهً ضَنْکًا وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى. قالَ رَبّ ِ لِمَ حَشَرْتَنی أَعْمى وَ قَدْ کُنْتُ بَصیرًا قالَ کَذلِکَ أَتَتْکَ آیاتُنا فَنَسیتَها وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسى وَ کَذلِکَ نَجْزی مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ یُؤْمِنْ بِآیاتِ رَبِّهِ وَ لَعَذابُ اْلآخِرَهِ أَشَدّ وَ أَبْقى . (طه: 124 ـ 127)
و هر کس از یاد من دل بگرداند، در حقیقت، زندگی تنگ [و سختى] خواهد داشت و روز رستاخیز او را نابینا محشور می‌کنیم. می¬گوید: پروردگارا! چرا مرا نابینا محشور کردی با آنکه بینا بودم؟ می‌فرماید: همان‌گونه که نشانه¬های ما بر تو آمد و آن را به فراموشی سپردى، امروز همان گونه فراموش می¬شوی و این‌گونه هر که را به افراط گراییده و به نشانه¬های پروردگارش نگرویده است، سزا می¬دهیم و قطعاً شکنجه آخرت سخت و پایدارتر است.
اگر انسان خدا را نداشته باشد و بی‌ذکر و یاد او بخواهد زندگی کند، دنیا با همه گستردگی و بزرگی¬اش، برای انسان تنگ خواهد بود، ولی اگر خدا را داشته و همواره به یاد خدا باشد، حتی اگر در تنگ¬ترین زندان¬ها هم به سر ببرد، احساس بدی نخواهد داشت؛ زیرا خداىی یکتا و بی¬همتا دارد و هیچ‌کس و هیچ چیز بزرگ¬تر از او نیست.
امام حسین(ع) در نیایش عارفانه خود می¬فرماید:
«ماذا وَجَدَ مَنْ فَقَدَکَ و ما الَّذی فَقَدْ مَنْ وَجَدَکَ؛ چه یافت آن کس که تو را گم کرد و چه گم کرد، آن‌که تو را یافت؟»[10]
به راستی کسی که خدا را دارد، همه چیز دارد؛ چرا که خدا حاکم و مالک و خالق کل شیء است. او قدرتی بی¬حد و اندازه دارد و او را مرگی نخواهد بود. او صاحب مقام ازلی و ابدی است و مالک اسمای حسنی است. اوست که دارای اسم اعظم است. هر کس به او بپیوندد، قدرت و بزرگی می¬یابد و از مرگ و فنا در امان می¬ماند و واجد کمالات و صفات مطلوب می¬شود و به راستی زندگی کردن با خدا بسیار زیباست.
هفت ـ فراهم آمدن عذاب الهى
لِنَفْتِنَهُمْ فیهِ وَ مَنْ یُعْرِضْ عَنْ ذِکْرِ رَبِّهِ یَسْلُکْهُ عَذابًا صَعَدًا. (جن: 17)
... و هر کس از یاد پروردگار خود دل بگرداند، وی را در قید عذابی [روز] افزون درآورد.
کسی که از ذکر و یاد خدا غفلت ورزد و دوری کند، وارد جهنمی سرشار از گناه می¬شود؛ چراکه گناه کردن به خودی خود برای صاحبان خرد و دل، بزرگ¬ترین و سخت¬ترین عذاب است. هنگامی که خدا از یاد برود، به خودی‌خود انسان در عذاب خواهد بود و هرچه این فراموشی و دوری بیشتر شود، فاصله معنوی انسان با خدا بیشتر و این سختی و عذاب روحی هم افزون می‌گردد. پس همین که خدا در قلب انسان جایی نداشته باشد، خود، عذابی بسیار بزرگ است. بنابراین، غافل از یاد خدا، دو عذاب خواهد داشت، یکی عذاب بی¬خدا بودن که شاید بزرگ¬ترین عذاب برای کسی است که می¬فهمد و دیگرى، عذابی که خداوند به سبب غفلت بر او نازل می‌کند.

1. خداشناسی و خداباوری در قرآن
الف) نقش خداباوری در زندگی انسان¬ها[1]
در بسیاری از آیه‌های قرآن، درباره نتایج و آثار ذکر خداوند، مطالبی بیان شده است که به چندین مورد اشاره می¬کنیم.
یک ـ آرامش و اطمینان قلب
الّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللّهِ أَلا بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنّ الْقُلُوبُ. (رعد: 28)
همانا کسانی که ایمان آورده¬اند و دل¬هایشان به یاد خدا آرام می¬گیرد، آگاه باش که با یاد خدا دل¬ها آرامش می¬یابد.
رسیدن به اطمینان، خواست همه انسان¬هاست. انسانی که مطمئن است، هیچ¬نگرانی‌ای ندارد، به نوع بینش انسان از خدا بستگی دارد. هر چه میزان بینش و آگاهی انسان به خدا بیشتر و دامنه¬دارتر باشد، درجه‌های اطمینان بالاتر خواهد بود.
از دیدگاه وحی الهی و آموزه¬های پیامبران بزرگ انسان نباید خود را اسیر خدایان، قدرتمندان و بت¬های دروغین کند؛ چرا که هر قدر این بت¬های ضعیف بیشتر باشد. نگرانی در وجود آدمی بیشتر شکل خواهد گرفت. خدایان ذهنی و دروغین، هیچ¬کدام نتوانستند انسان را به آرامش درونی برسانند، بلکه نگرانی و پریشانی خاطر را برای انسان به ارمغان آورده¬اند. بنابراین، انسان برای رسیدن به اطمینان خاطر، باید از کفر و شرک و نفاق دوری کند و به خدای یکتا و توانا ایمان آورد و به او متکی باشد، وگرنه گرایش به قدرت¬های ناپایدار، نه تنها رهایی¬بخش نیست، بلکه پدید آورنده ترس و نگرانی است.
دو ـ ترس در دل
الّذینَ إِذا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ الصّابِرینَ عَلى ما أَصابَهُمْ وَ الْمُقیمِی الصّلاهِ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ. (حج: 35)
همانان که چون [نام] خدا یاد شود، دل¬هایشان خشیت یابد و [آنان که] بر هر چه بر سرشان آید، صبر پیشه¬گانند و برپا دارندگان نمازند و از آنچه روزی‌شان داده¬ایم، انفاق می¬کنند.
إِنّمَا الْمُؤْمِنُونَ الّذینَ إِذا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیمانًا وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکّلُونَ. (انفال: 2)
مؤمنان، همان کسانی¬اند که چون خدا یاد شود، دل¬هایشان بترسد و چون آیات او بر آنان خوانده شود، بر ایمانشان بیفزاید و بر پروردگار خود توکل می¬کنند.
هنگامی که انسان به دیدن شخص شایسته¬ای می¬رود، شخص دیدارکننده گاهی چنان تحت¬تأثیر مقام دیدارشونده قرار می-گیرد که ترس بر او چیره می¬شود، به‌گونه¬ای که ممکن است هنگام سخن گفتن دچار لکنت زبان شود یا حرفش را از یاد ببرد. هر چند آن شخص شایسته، نهایت محبت و علاقه را به او و همه داشته باشد، این ترس و نگرانی درونى، بازتاب درک عظمت است. بر این مبنا، نوعی پیوند میان ترس و آگاهی است و هر چه میزان این درک و آگاهی بیشتر باشد، ترس هم بیشتر خواهد بود.
سه ـ خشوع قلب
أَ لَمْ یَأْنِ لِلّذینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقّ ِ وَ لا یَکُونُوا کَالّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ اْلأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ. (حدید: 16)
آیا برای کسانی که ایمان آورده¬اند هنگام آن نرسیده که دل¬هایشان به یاد خدا و آن حقیقتی که نازل شده نرم [و فروتن] گردد و مانند کسانی نباشند که از پیش بدان‌ها کتاب داده شد و [عمر و] انتظار بر آنان به درازا کشید و دل¬هایشان سخت گردید و بسیاری از آنها فاسق بودند.
خشوع قلب هنگام ذکر و یاد حضرت حق، نشانه شناخت خداست و سنگ‌دلى، نشانه نشناختن پروردگار یکتا و تواناست و چون انسان سنگ‌دل به آگاهی و معرفت دست‌ نیافته است، در برابر پروردگار نیز سر تعظیم فرود نمی¬آورد. بر این اساس، هر چه شناخت کمتر باشد، آدمی سرکش‌تر است و چون از حد خود فراتر رفت، آدمی خودپرست‌تر می‌شود و هر چه از این نردبان خودپرستی بالاتر رود، خطر سرنگونى، او را بیشتر تهدید می¬کند.
چهار ـ دوری شیطان از انسان
وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطانًا فَهُوَ لَهُ قَرینٌ وَ إِنّهُمْ لَیَصُدّونَهُمْ عَنِ السّبیلِ وَ یَحْسَبُونَ أَنّهُمْ مُهْتَدُونَ حَتّى إِذا جاءَنا قالَ یا لَیْتَ بَیْنی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرینُ. (زخرف: 36 ـ 38)
و هر کس از یاد [خداى] رحمان دل بگرداند، بر او شیطانی می¬گماریم تا برای وی دمساز می¬باشد و مسلماً آنها ایشان را از راه بازمی¬دارند و [آنها] می¬پندارند که راه یافتگانند. تا آن‌گاه که او [با دمسازش] به حضور ما آید، [خطاب به شیطان] گوید: ای کاش میان من و تو، فاصله خاور و باختر بود، که چه بد دمسازی هستى!
تا زمانی که انسان در قلب خویش به حقیقت ذکر توجه داشته باشد، شیطان نمی¬تواند به قلب او راه یابد و چنین فردی از شر خواهش¬های نفسانی و وسوسه¬های شیطانی در امان خواهد بود، ولی به محض اینکه خداى رحمان را از یاد ببرد، شیطان به قلب او راه می¬یابد و هم¬نشین وی می¬شود. آن¬گاه برای گمراهی او می¬کوشد و او تصور می¬کند که همچنان در راه راست گام برمی‌دارد، غافل از اینکه این راه پایان روشنی ندارد.
پنج ـ خداوند، یادآور یادآوران است
فَاذْکُرُونی أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لی وَ لا تَکْفُرُونِ. (بقره: 152)
پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و شکرانه¬ام را به جای آرید و با من ناسپاسی نکنید... .
کسی که توفیق یاد خدا دارد، خدا نیز به یاد او خواهد بود. کسی که توفیق دعا دارد، توفیق اجابت دعا هم دارد: «ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ؛ مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را.» (غافر: 60) کسی که توفیق شکرگزاری دارد، توفیق زیادی نعمت هم دارد: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ َلأَزیدَنّکُمْ ؛ اگر شکرم بگذارید، حتماً نعمت شما را زیاد می‌کنم.» (نساء: 147) و کسی که توفیق استغفار دارد، توفیق آمرزش هم دارد: «اسْتَغْفِرُوا رَبّکُمْ إِنّهُ کانَ غَفّارًا؛ از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او آمرزگار است». (نوح: 10)
شش ـ پیدایش بصیرت
إِنّ الّذینَ اتّقَوْا إِذا مَسّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشّیْطانِ تَذَکّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ. (اعراف: 201)
در حقیقت کسانی که [از خدا] پروا دارند، چون وسوسه¬ای از جانب شیطان بدیشان رسد، [خدا را] به یاد آورند و به ناگاه بینا شوند.
انسان به محض اینکه به یاد خداوند می¬افتد، این ذکر، برای او مانند چراغی است که ناگهان در ظلمت روشن شود و همه جا را روشن می‌کند. این ذکر به او فرصت رویارویی و توان پیکار با هوای نفس را می¬دهد و می¬تواند خودش را کنترل کند و به بینایی و بصیرت دست یابد تا به وسوسه¬های شیطانی پی ببرد.
هفت ـ آگاهی بخش و مانع غفلت
وَ اذْکُرْ رَبّکَ فی نَفْسِکَ تَضَرّعًا وَ خیفَهً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ اْلآصالِ وَ لا تَکُنْ مِنَ الْغافِلینَ . (اعراف: 205)
و در دل خویش، پروردگارت را بامدادان و شامگاهان با تضرع و ترس، بی¬صدا یاد کن و از غافلان مباش.
ذکر شایسته، آن است که انسان لحظه به لحظه به یاد پروردگار خویش باشد و از یاد خدا غافل نشود، مراقب خویش باشد و نگذارد شیطان به دلش راه یابد و او را از راه راست دور کند.
هشت ـ رشد و تکامل انسان
وَ لا تَقُولَنّ لِشَیْ ءٍ إِنّی فاعِلٌ ذلِکَ غَدًا* إِلاّ أَنْ یَشاءَ اللّهُ وَ اذْکُرْ رَبّکَ إِذا نَسیتَ وَ قُلْ عَسى أَنْ یَهْدِیَنِ رَبّی ِلأَقْرَبَ مِنْ هذا رَشَدًا. (کهف: 23 و 24)
و زنهار در مورد چیزی مگوی که من آن را فردا انجام خواهم داد.
مگر آنکه خدا بخواهد، و چون فراموش کردی پروردگارت را یاد کن و بگو: امید که پروردگارم مرا به راهی که نزدیک¬تر از این به صواب است، هدایت کند. (کهف: 24)
اینکه خود را فاعل مختار بپنداریم، نوعی نسیان الهی است؛ زیرا این نسیان، نشانه غفلت است و باید همواره یاد خداوند باشیم. در این صورت می¬توانیم به آینده¬مان امیدوار باشیم. آن‌که می¬گوید فردا این کار را خواهم کرد، آیا یقین دارد که پس از امروز، فردایی باشد و آیا می¬تواند امیدوار باشد که فردا زنده خواهد بود و آیا می¬تواند توان جسمی و روحی خود را مبنی بر انجام کاری که به فردا موکول می¬کند، ضمانت کند؟
نه ـ فلاح و رستگارى
یا أَیّهَا الّذینَ آمَنُوا إِذا لَقیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَ اذْکُرُوا اللّهَ کَثیرًا لَعَلّکُمْ تُفْلِحُونَ . (انفال: 45)
ای کسانی که ایمان آورده¬اید، چون با گروهی برخورد می¬کنید، پایداری ورزید و خدا را بسیار یاد کنید. باشد که رستگار شوید.
ایمانی ارزش دارد که ثبات داشته باشد و انسان باید ایستادگی خود را با مداومت بر ذکر، تقویت و تثبیت کند و بدین وسیله، زمینه رستگاری خود را فراهم سازد. در این آیه، خدا برای تحقق رستگارى، خواهان ثبات ایمان است و در آیه¬ای دیگر، پروردگار می¬فرماید:
یا أَیّهَا الّذینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ . (محمد: 7)
ای کسانی که ایمان آورده¬اید، اگر خدا را یاری کنید، یاری‌تان می¬کند و گام¬هایتان را استوار می¬دارد.
حضرت علی(ع) نیز در این باره می¬فرماید:
آن کس که با یاد دائمی خداوند دل خود را آباد نگاه دارد، همه اعمالش در پنهان و آشکار پسندیده و نیکو خواهد بود.[2]
خداوند، لحظه به لحظه همراه ماست و ما نباید به این سو و آن سو، برای یافتن خدا نظر کنیم. باید به خدا نظر افکنیم و چشم دل بگشاییم تا خدا را بیابیم.
بی‌دلی در همه احوال خدا با او بود
او نمی¬دیدش و از دور خداىا می¬کرد
ده ـ محبت خداوند
معرفت درست و شایسته‌باری‌تعالی سبب داشتن او و محبت ورزیدن به وی می‌شود. خداوند می‌فرماید:
وَ الّذینَ آمَنُوا أَشَدّ حُبّا. (بقره: 165)
اهل ایمان، محبتشان به خداوند بیشتر است.
هم‌چنین امیرالمؤمنین علی(ع) در مناجات با خداوند می‌گوید:
یا غایهَ آمالِ الْعارِفِینَ، یا غِیاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ، یا حَبِیبَ قُلُوبِ الصّادِقِینَ.[3]
ای پایان همه آرزوهای عارفان و ای فریادرس فریادخواهان و ای محبوب دل‌های راست‌گویان.
امام مجتبی(ع) نیز می‌فرماید:
مَنْ عَرَفَ اللهَ أَحَبَّهُ.[4]
هر کس خدا را بشناسد، دوستدارش خواهد شد.
أَلْعارِفُ وَجْهُهُ مُسْتَبْشِرٌ، وَ قَلْبُهُ وَ جِلٌ مَحْزُونٌ.[5]
خداشناس، ظاهری شادان و متبسم و قلبی ترسان محزون دارد.
یازده ـ برخورداری از حمایت الهی
خداباور، پیوسته در حمایت الهی است و آنچه بخواهد، خداوند متعال در دنیا و آخرت به او می‌بخشد. رسول الله(ص) در این زمینه می‌فرماید: خداوند فرمود:
هر که به دوستی از من اهانت کند،‌به تحقیق برای جنگ با منه کمین کرده است و هیچ بنده‌ای به چیزی به من نزدیکی بجوید که نزد من دوست‌داشتنی‌تر از آنچه بر او باشد و همانان او به وسیله نماز مستحبی به من نزدیک شود تا آنجا که من او را دوست بدارم، و هنگامی که او را دوست بدارم، گوش او شوم، همان گوشی که با من می‌شنود و چشم او گردم، همان چشمی که با آن می‌بیند و زبانش شوم همان زبانی که با آن سخن گوید، و دست او گردم، همان دتس که با آن بگیرد،‌اگر مرا بخواند اجابتش کنم و اگر از من درخواستی کند به او بدهم.
دوازده ـ نزول برکات الهی
چنانچه روح خداباوری بر جامعه حاکم باشد، خداوند برکات خویش را بر مردم فرو می‌بارد. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید:
وَ لَوْ أَنّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السّماءِ وَ اْلأَرْضِ وَ لکِنْ کَذّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ. (اعراف: 96)
اگر اهل آبادی‌ها ایمان می‌آوردند و تقوا می‌داشتند، برکاتی از آسمان و زمین برایشان می‌گشودیم، ولی تکذیب کردند. پس به اعمالشان بازخواست و گرفتارشان کردیم.
ب) پی‌آمدهای غفلت از خدا[6]
اگر کسی از خدا و یاد او غفلت بورزد و او را فراموش کند یا از ذکر او سرباز زند، چه نتایجی به بار خواهد آورد؟
در این باره با در نظر داشتن آیه‌ها و روایت‌ها به نکته¬هایی اشاره می¬کنیم.
یک ـ خودفراموشی و بیگانگی از خود
وَ لا تَکُونُوا کَالّذینَ نَسُوا اللّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ. (حشر: 19)
و چون کسانی مباشید که خدا را فراموش کردند و او [نیز] آنان را دچار خودفراموشی کرد. آنان همان نافرمانانند.
اگر چیزی برای انسان ارزش و بهایی والا داشته باشد، هیچ¬گاه فراموش نمی¬شود. پس اگر چیزی مهم باشد، ولی در عین حال به دست فراموشی سپرده شود، خود دلالت دارد بر اینکه شخص فراموش‌کار، به آن امر مهم، هیچ¬گونه احساسی نداشته و آن را از روی عمد انجام داده و برای آن ارزش و اهمیتی قائل نبوده است. قرآن کریم از این نوع نسیان که ارادی صورت می¬گیرد، به بدی یاد می¬کند و پی¬آمدهای منفی آن را برمی¬شمارد.
دو ـ پیروی از هوای نفس
وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الّذینَ یَدْعُونَ رَبّهُمْ بِالْغَداهِ وَ الْعَشِیّ ِ یُریدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَیْناکَ عَنْهُمْ تُریدُ زینَهَ الْحَیاهِ الدّنْیا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا وَ اتّبَعَ هَواهُ وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطًا. (کهف: 28)
و با کسانی که پروردگارشان را صبح و شام می¬خوانند [و] خشنودی او را می¬خواهند، شکیبایی پیشه کن و دو دیده¬ات را از آنان برمگیر که زیور زندگی دنیا را بخواهی و از آن کس که قلبش را از یاد خدا غافل ساخته¬ایم و از هوس خود پیروی کرده و [اساس] کارش بر زیاده¬روی است، پیروی مکن. (کهف: 28)
قلب، جایگاه ذکر خداست و اگر ذکر الهی کنار رود، اهریمن بر قلب انسان حاکم می‌شود و چون غفلت بر قلب چیره شد، آدمی از هوای نفس پیروی می¬کند و آشکار است که نفس، آدمی را از انسانیت دور و به مرتبه حیوانیت نزدیک می¬کند و او را به پستی و رذالت می¬کشاند و حتی به تعبیر زیبای خداوند در قرآن، گاهی آدمی را از چهارپایان و حىوانات نیز پست¬تر می-کند:
أُوْلَـئِکَ کَالاَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ. (اعراف: 179)
سه ـ کوری دل
خداوند در قرآن می¬فرماید:
أَ فَلَمْ یَسیرُوا فِی اْلأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِها أَوْ آذانٌ یَسْمَعُونَ بِها فَإِنّها لا تَعْمَى اْلأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الّتی فِی الصّدُورِ. (حج: 46)
آیا در زمین گردش نکرده¬اند، تا دل¬هایی داشته باشند که با آن بیندیشند یا گوش¬هایی که با آن بشنوند؟ در حقیقت، چشم¬ها کور نیست، لیکن دل¬هایی که در سینه¬هاست، کور است.
حضرت علی(ع) می¬فرماید:
مَن نَسِیَ الله سُبْحانَهُ أَنساه الله نَفسَه وَ أَعمی قَلبه.[7]
کسی که خدا را فراموش کند، خدا هم او را دچار خودفراموشی می¬کند و چشم بصیرتش را نابینا می¬سازد.
کسانی که چشمانشان هیچ¬گونه عیب و ایرادی ندارد، نمی¬توانند نشانه¬های پروردگار را ببینند. اینها کسانی هستند که چشم دلشان نابیناست. قرآن، نابینایی قلب را نشانه بی¬توجهی به ذکر حق می¬داند. گویی ذکر حق، عامل بینایی دل است و تا هنگامی که انسان از حضرت حق یاد می¬کند، دلش متجلی از انوار حق است و به وسیله آن، حقایقی را در این جهان می¬بیند که دیگران نمی¬توانند ببینند.
چهار ـ سنگ‌دلى
أَ فَمَنْ شَرَحَ اللّهُ صَدْرَهُ لِْلإِسْلامِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَهِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللّهِ أُولئِکَ فی ضَلالٍ مُبینٍ. (زمر: 22)
پس آیا کسی که خدا سینه¬اش را برای [پذیرش] اسلام گشاده و [در نتیجه] برخوردار از نوری از جانب پروردگارش است [همانند فرد تاریک‌دل است]؟ پس وای بر آنان که از سخت‌دلی یاد خدا نمی¬کنند. اینان در گمراهی آشکارند.
مرحوم ملا احمد نراقى، در کتاب اخلاقی خود، معراج السعاده، درباره قساوت قلب چنین می¬نویسد:
قساوت قلب، آن حالتی است که آدمی به سبب آن از آلامی که به دیگران می‌رسد و به مصایبی که به ایشان رو می¬دهد، متأثر نمی‌گردد و شکی نیست که منشأ این صفت، غلبه حیوانیت بر نفس است و بسیاری از افعال مذموم چون ظلم و اذیت کردن و به فریاد مظلومان نرسیدن و دستگیری نکردن از فقرا و محتاجان، از این صفت ناشی می¬شود.[8]
قلب انسان سنگ¬دل، از سنگ خارا هم سخت¬تر می¬شود و امکان جوشش را می¬ستاند. علت اساسی سنگ¬دلى، تکرار و فراوانی گناه است.
هر چه دامنه گناه و آلودگی بیشتر شود، سیر انسان را به سمت پایین فراهم می¬سازد تا جایی که از حق و حقیقت دور و به حیوان مبدل می¬شود.
پنج ـ عصیان و گناه
امام علی(ع) فرمود:
کسی که از خداوند غافل است، عاصی و گناه¬کار است و گناه نشانه گمراهی است و منشأ و اصل آن، غافل شدن از خداست.[9]
از نظر صاحبان معرفت، گناه عملی ضد اخلاقی است و به نوعی ضد تکامل معنوی به شمار می¬آید. کسی که از او گناه سر می¬زند، خداوند را از خانه دل خویش بیرون رانده و شیطان و وسوسه¬های وی را ترجیح و دل خویش را در اختیار اهریمن قرار داده است. آشکار است که چنین کسی در لحظه گناه، به خدا باور ندارد و در همان دم، غرق در برهوت کفر و شرک شده است.
مبنای اخلاق که در حقیقت نظارت بر خود و مراقبت از عمل خویش است، چیزی جز این نیست که انسان به قدرتی برتر و والاتر ایمان داشته باشد. اگر انسان به این قدرت ایمان آورد و نیز یقین حاصل کند که خدا حاضر و ناظر بر اعمال اوست و نه تنها شاهد است، بلکه کیفر می¬کند و پاداش می¬دهد، از گناه دوری می¬کند. از این رو، هر چه به حضور چنین ناظری آگاه¬تر باشد، بیشتر خود را کنترل می‌کند و هر چه این باور و آگاهی کمتر باشد، کنترل عمل کمتر و گرایش به گناه که در حقیقت نفی اراده انسانی است، بیشتر می‌شود و نفس اماره که به بدی امر می¬کند بر وی چیره می‌شود.
شش ـ سختی زندگی و کوری در آخرت
وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنّ لَهُ مَعیشَهً ضَنْکًا وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى. قالَ رَبّ ِ لِمَ حَشَرْتَنی أَعْمى وَ قَدْ کُنْتُ بَصیرًا قالَ کَذلِکَ أَتَتْکَ آیاتُنا فَنَسیتَها وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسى وَ کَذلِکَ نَجْزی مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ یُؤْمِنْ بِآیاتِ رَبِّهِ وَ لَعَذابُ اْلآخِرَهِ أَشَدّ وَ أَبْقى . (طه: 124 ـ 127)
و هر کس از یاد من دل بگرداند، در حقیقت، زندگی تنگ [و سختى] خواهد داشت و روز رستاخیز او را نابینا محشور می‌کنیم. می¬گوید: پروردگارا! چرا مرا نابینا محشور کردی با آنکه بینا بودم؟ می‌فرماید: همان‌گونه که نشانه¬های ما بر تو آمد و آن را به فراموشی سپردى، امروز همان گونه فراموش می¬شوی و این‌گونه هر که را به افراط گراییده و به نشانه¬های پروردگارش نگرویده است، سزا می¬دهیم و قطعاً شکنجه آخرت سخت و پایدارتر است.
اگر انسان خدا را نداشته باشد و بی‌ذکر و یاد او بخواهد زندگی کند، دنیا با همه گستردگی و بزرگی¬اش، برای انسان تنگ خواهد بود، ولی اگر خدا را داشته و همواره به یاد خدا باشد، حتی اگر در تنگ¬ترین زندان¬ها هم به سر ببرد، احساس بدی نخواهد داشت؛ زیرا خداىی یکتا و بی¬همتا دارد و هیچ‌کس و هیچ چیز بزرگ¬تر از او نیست.
امام حسین(ع) در نیایش عارفانه خود می¬فرماید:
«ماذا وَجَدَ مَنْ فَقَدَکَ و ما الَّذی فَقَدْ مَنْ وَجَدَکَ؛ چه یافت آن کس که تو را گم کرد و چه گم کرد، آن‌که تو را یافت؟»[10]
به راستی کسی که خدا را دارد، همه چیز دارد؛ چرا که خدا حاکم و مالک و خالق کل شیء است. او قدرتی بی¬حد و اندازه دارد و او را مرگی نخواهد بود. او صاحب مقام ازلی و ابدی است و مالک اسمای حسنی است. اوست که دارای اسم اعظم است. هر کس به او بپیوندد، قدرت و بزرگی می¬یابد و از مرگ و فنا در امان می¬ماند و واجد کمالات و صفات مطلوب می¬شود و به راستی زندگی کردن با خدا بسیار زیباست.
هفت ـ فراهم آمدن عذاب الهى
لِنَفْتِنَهُمْ فیهِ وَ مَنْ یُعْرِضْ عَنْ ذِکْرِ رَبِّهِ یَسْلُکْهُ عَذابًا صَعَدًا. (جن: 17)
... و هر کس از یاد پروردگار خود دل بگرداند، وی را در قید عذابی [روز] افزون درآورد.
کسی که از ذکر و یاد خدا غفلت ورزد و دوری کند، وارد جهنمی سرشار از گناه می¬شود؛ چراکه گناه کردن به خودی خود برای صاحبان خرد و دل، بزرگ¬ترین و سخت¬ترین عذاب است. هنگامی که خدا از یاد برود، به خودی‌خود انسان در عذاب خواهد بود و هرچه این فراموشی و دوری بیشتر شود، فاصله معنوی انسان با خدا بیشتر و این سختی و عذاب روحی هم افزون می‌گردد. پس همین که خدا در قلب انسان جایی نداشته باشد، خود، عذابی بسیار بزرگ است. بنابراین، غافل از یاد خدا، دو عذاب خواهد داشت، یکی عذاب بی¬خدا بودن که شاید بزرگ¬ترین عذاب برای کسی است که می¬فهمد و دیگرى، عذابی که خداوند به سبب غفلت بر او نازل می‌کند.

2. خداشناسی و خداباوری در نهج‌البلاغه[11]

امام علی(ع) در خطبه‌های بسیاری به بیان باور به خدا، آثار آن و پی‌آمدهای غفلت از خدا پرداخته است و اگر بخواهیم همه آنچه را درباره باور به خدا در نهج‌البلاغه آمده است، بیان کنیم، نوشتارمان طولانی می‌شود. ازاین‌رو، در این بخش فرازهایی از نهج‌البلاغه ترجمه فیض‌الاسلام را برگزیده‌ایم که به بخشی از این موضوع اشاره دارد.
الف) بایسته‌های خداشناسى
یک ـ اذعان به پایان‌ناپذیری راه
امام علی(ع) در نخستین خطبه نهج‌البلاغه درباره بی‌نهایت بودن اوصاف خداوند چنین می‌فرماید:
حمد و سپاس خداوندی را سزاست که همه گویندگان از مدح و ثنای او عاجزند و شمارندگان و حساب‌گران ¬از شمارش نعمت¬ها و بخشش¬های او درمانده و کوشش‌‌کنندگان نمی¬توانند حق نعمت او را ادا کنند. خداوندی که حقیقت او را صاحبان همت بلند درک نمی¬کنند و زیرکی¬ها و هوش¬ها به او دست نیابند. خداوندی که صفتش را نهایتی نیست. موجود و ثابت است و او را وقت و زمانی نیست.[12]
دو ـ نارسایی ابزار حسی
حضرت علی(ع) درباره ناتوانی بشر از فهم ویژگی¬های پروردگار می¬فرماید:
سپاس مخصوص خداوندی است که دانای به امور پنهانی است و نشانه¬های ظاهر و هویدا بر وجود و هستی او دلالت دارد و دیدن او با چشم محال است. پس چشم کسی او را ندیده و بودنش را انکار نمی¬کند و دل کسی که هستی او را دانسته، به کُنه ذاتش پی نمی‌برد.[13]
وهم‌ها به هیچ‌یک از صفات او نمی¬رسند. او را به کیفیت و چگونگی تصدیق نمی‌نمایند و تجزیه و تبعیض برای او روا نیست و چشم¬ها و دل¬ها به او احاطه ندارد.[14]
سپاس خداوندی را سزاست که بدون دیده شدن به چشم شناخته شده است.[15]
اوست مانعِ اینکه مردمک¬های چشم¬ها به او برسند.[16]
و به حواس درک نمی‌شود و به مردم قیاس نمی‌شود.[17]
سپاس خداوندی را سزاست که حواس و مشاعر او را درنمی‌یابد و مکان¬ها او را فرا‌نمی‌گیرد، و دیده¬ها او را نمی¬بیند و پرده-ها او را نمی¬پوشاند.[18]
وهم¬ها و اندیشه¬ها به او نمی¬رسد تا محدود و موجودش گرداند و فهم¬ها و زیرکی¬ها او را به اندیشه درنمی¬آورد تا تصورش کند و حواس او را درک نمی¬کند تا به وجود حسی موجودش گرداند و دست¬ها او را لمس نمی¬کند تا دست‌رسی به او پیدا کند.[19]
سه ـ خدا در وصف نمی¬گنجد
حضرت علی(ع) درباره توصیف¬ناپذیری خداوند می¬فرماید:
چگونه خداى خود را وصف کند، کسی که توانایی ندارد از اینکه مخلوقی را که مانند خود است، وصف کند؟[20]
اندیشه¬ها او را با حدود و حرکات و اعضا و ابزارها نمی¬تواند تعیین کند. برای او گفته نمی¬شود در چه زمانی بوده و تعیین نمی¬شود تا چه زمانی خواهد بود.[21]
تنها آشکاری است که نمی¬توان گفت از چیست و تنها چیز مخفی است که گفته نمی¬شود در چه چیز پنهان گردیده. جسمی نیست که از دور جلوه¬گری کرده، بعد از بین برود و زیر پرده نیست تا چیزی بر او احاطه داشته باشد. نزدیک بودن او به اشیا، به معنای چسبیدن نیست و دوری او از آنها به معنای جدایی نیست.[22]
چگونه زیرکی¬های ژرف و عمیق چگونگی آفرینش این موجود را درمی¬یابد یا چگونه اندیشه عقل¬ها آن را درک می¬کند یا سخنان وصف¬کنندگان چگونگی آن را به نظر می‌آورد، حال آنکه آن موجود وهم‌ها را از درک کردن و زبان‌ها را از وصفش عاجز و ناتوان گردانیده است.[23]
سپاس خداىی را سزاست که از نشانه¬های سلطنت و بزرگی بزرگواری خود شگفتی‌های قدرت و توانایی¬اش را آشکار ساخت و چشم¬ها را حىران کرد و اندیشه¬هایی که در مردم خطور می¬کند، از شناختن حقیقت خویش بازداشت.[24]
چهار ـ لزوم استناد به وحی در باب شناخت خدا
حضرت علی(ع) درباره لزوم بهره¬گیری از آموزه¬های گهربار وحى، درباره شناخت خدا و پرهیز از مسائلی که نه در قرآن راه دارد و نه در سنت پیامبر خدا(ص)، چنین سفارش می¬کند:
ای سؤال‌کننده! بنگر و از هر صفتی از صفات او که قرآن به تو راهنمایی کرده، پیروی نما و به نور هدایت قرآن روشنایی را به دست آور و آن صفاتی را که شیطان به آموختن آن، تو را واداشته و در کتاب دانستن آن بر تو واجب نیست و در راه پیغمبر اکرم(ص) و ائمه هدی اثری از آن نیست، علم و دانستن آن را به خداوند سبحان واگذار.[25]
پنج ـ قیاس¬ناپذیری خداوند
حضرت در خطبه دیگرى، درباره اینکه خداوند با هیچ چیز قیاس¬پذیر نیست، می¬فرماید:
خداوند فاعل است و فعل از او صادر می¬شود، نه به معنای حرکت و انتقال از حالی به حالى.[26]
و هر شنونده¬ای غیر او را آوازهای بسیار بلند کر می‌گرداند و آوازهای آهسته و دور را نمی‌شنود و هر بینایی غیر او از رنگ‌های پنهان و از اجسام لطیف نابیناست و غیر او هر آشکاری پنهان نیست و هر پنهانی آشکار نیست.[27]
ب) عظمت خدا
یک ـ بزرگی فقط از آن خداست
علی(ع) درباره عظمت خداوند چنین می‌فرماید:
سزاوار نیست کسی که عظمت و بزرگی خدا را شناخت، خود را بزرگ شمارد؛ زیرا بلندی مقام و شایستگی اشخاصی که می‌دانند بزرگی خداوند متعال را حدی نیست، به این است که در مقابل او فروتن باشند و سلامتی کسانی که می‌دانند قدرت و توانایی او برتر از هر توانایی است، به این است که فرمان او برند.[28]
به قدرت و توانایی خود موجودات را آفریده است، و به بزرگی و برترى، از گردنکشان اطاعت و بندگی طلبید و با بخشش خویش بر بزرگان سرور و مهتر است.[29]
سپاس سزاوار خداوندی است که توانگری و بزرگواری را به خود اختصاص داده، نه برای آفریدگانش و آنها را بر غیر خود ممنوع و حرام گردانید و آنها را برای خویش برگزید و لعنت را قرار داد برای هر که از بندگانش در این دو صفت با او منازعه نماید. پس به سبب اختصاص این دو صفت به خود فرشتگان را که مقرب درگاه او بودند، آزمایش کرد تا فروتنان ایشان را از گردنکشان ممتاز و جدا سازد.[30]
دو ـ بندگی حق و خاکسارى، در ارتباطی تنگاتنگ
حضرت در سخنی دیگر ارتباط میان بندگی حق و خاکساری را چنین تبیین می‌کند:
اگر خداوند به کسی از بندگانش خودپسندی و سربلندی را رخصت و اذن می‌داد، به پیغمبران و دوستان خود اجازه می‌داد، ولیکن آنها را از خودخواهی و سربلندی منع کرده و تواضع و فروتنی‌شان را پسندیده داشت. پس رخسارهای خود به زمین نهاده، چهره¬هاشان را به خاک مالیدند، و بال¬های خویش را برای مؤمنان و خداپرستان به زیر افکندند.[31]
سه ـ عظمت خد¬اوند، مهر بطلان بر چاپلوسی و تملق
حضرت علی(ع) عظمت و کبریایی حضرت حق را محوکننده چاپلوسی¬ها می¬داند و می¬فرماید:
کسی را که جلالت خدا در نزد او بااهمیت و مرتبه¬اش در دل او بلند است، سزاوار است که هر چه غیر از خداست، نزد او کوچک باشد. از پست¬ترین حالات حکم¬فرمایان نزد مردم نیکوکار آن است که گمان دوستداری فخر و خودستایی به آنها برده شود و کردارشان حمل بر کبر و خودخواهی گردد و من کراهت دارم از اینکه گمان شما راه یابد که ستودن و شنیدن ستایش را دوست دارم و سپاس خدا را که چنین نیستم، و اگر هم دوست داشتم که درباره من مدح و ثنا گفته شود، این میل را از جهت فروتنی برای خداوند سبحان که او به شمول عظمت و بزرگواری سزاوارتر است، رها و از خود دور می‌کردم و بسا که مردم مدح و ستایش را بعد از کوشش در کاری شیرین می¬دانند. پس مرا برای اطاعت کردنم از خدا و خوش‌رفتاری‌ام با شما به ستودن نیکو ستایش نکنید و از حقوقی که ¬مانده و از ادای آنها فراغ نگشته¬ام و واجباتی که ناچار به اجرای آنها هستم. و با من سخنانی که با گردنکشان گفته می¬شود نگویید و آنچه را از مردم خشمگین پنهان می‌کنید، از من پنهان نسازید و به مدارا و چاپلوسی و رشوه دادن با من آمیزش نکنید و درباره من چنین گمان مبرید.[32]
ج) آثار خداباورى
یک ـ مسئولیت¬پذیری انسان
حضرت علی(ع) درباره مسئولیت‌پذیری انسان به عنوان یکی از آثار خداباوری چنین می‌فرماید:
آنچه را بندگان در شب و روزشان به جا می¬آورند، بر خداوند سبحان پوشیده نیست. به کوچک¬ترین کارشان آگاه و به کردارشان دانا و محیط است. اعضای شما گواهان و اندامتان، لشکرها و فرمانبران و اندیشه¬هاتان، دیده¬بانان او هستند و نهان¬های شما نزد او آشکار است.[33]
دو ـ پرهیزکارى
امام علی(ع) همچنین درباره تقوا که یکی دیگر از آثار خداباوری است می¬فرماید:
تقوا داشته باشید؛ چرا که شما در برابر نظر او هستید و موهای پیشانی و خفت‌وخیز و نشست و برخاست شما در دست اوست. اگر پنهان کنید و با کس نگویید، می¬داند و اگر آشکار سازید، می¬نویسد. نگهبانان گرامی را بر شما واداشته که حقی از قلم نمی‌اندازند و بی¬جا و ناکرده را نمی¬نویسند.[34]
نزد کسی که (خدا) رازهای شما را می‌داند، پرده‌های خود را مدرید.[35]
کارگزاران خود را در اندیشه¬ها و کردار به پرهیزکاری و ترس از خدا دستور می¬دهم؛ جایی که غیر از خدا حاضر و ناظر نیست و به جز او نگهبان و کسی که کار به او واگذار می¬شود نمی¬باشد.[36]
سه ـ مقاومت و آرامش
از دیدگاه حضرت علی(ع) انس با نام و یاد خدا، انسان را در برابر سختی¬ها و رسیدن به آرامش یاری می¬کند.ایشان در این باره می‌فرماید:
هر موجودی برای خداوند، خاضع و فروتن و هر چیزی به او قائم است. بی¬نیازکننده هر درویش و ارجمند گرداننده هر خوار و توانایی‌دهنده هر ناتوان و گریزگاه هر ستم‌رسیده است. گفتار هر گوینده را می¬شنود و به سرّ و نهان هر خموشی داناست و روزیِ هر زنده¬ای را متکفل است و مرجع و بازگشت هر که بمیرد، به سوی اوست.[37]
اگر آسمان¬ها و زمین¬ها بر بنده¬ای بسته شود، پس آن بنده خداترس و پرهیزکار باشد. خداوند برای او راه خلاصی قرار دهد و با او انس نمی¬گیرد مگر حق و از او نمی‌میرد، مگر باطل.[38]
چهار ـ جلب خشنودی خدا
خشنودی از خداوند یکی دیگر از آثار خداباوری است. حضرت خطاب به ابوذر در این باره چنین توصیه می‌کند:
ای ابوذر! تو برای خدا به خشم آمدى، پس امیدوار باش به آنکه برای او خمشگین شدى[39] و خدا را به خشم نیاور با خشنود ساختن یکی از بندگانش؛ زیرا عوض آنچه در غیر خداست، در نزد او هست و عوض آنچه در خداست، در غیر او نیست...[40] پس در کاری که تو را اندوهناک سازد، از خدا یاری بجو.[41]
پنج ـ منع بخل، ترس و آز
از دیدگاه علی(ع) ایمان به حق مانع بخل و ترس و آز می‌شود. آنجا که می‌فرماید:
دنیا و آخرت فرمانبردار و مهارشان به دست قدرت خداوند متعال است و آسمان¬ها و زمین¬ها، کلیدهای خود را به او تسلیم نموده¬اند.[42]
در کار خود بخیل را راه مده که تو را از نیکی و بخشش باز داشته و از بی¬چیزی و درویشی می¬ترساند و نه بی‌دل و ترسو را که تو را از کارها سست می¬گرداند، و نه حریص را که از بسیاری حرص، ستمگری را در نظرت جلوه می‌دهد، پس بخل و ترس و حرص طبیعت¬های گوناگونی می¬باشند که بدگمانی به خدا آنها را گرد می¬آورد.[43]
شش ـ خلوص و فداکارى
امام علی(ع) رمز خلوص و فداکاری را باور و ایمان به خدا می‌داند و در این باره می‌فرماید:
آیا مال¬ها را برای کسی که آنها را روزی قرار داده، بذل نمی‌کنید و جان¬ها را برای آفریننده آن در مخاطره نمی¬افکنید؟[44]
بار خداىا! تو آگاهی که آنچه از ما صادر شده، نه برای میل و رغبت در سلطنت و خلافت بوده و نه برای به دست آوردن چیزی از متاع دنیا، بلکه برای این بود که آثار دین تو را بازگردانیم و در شهرهای تو اصلاح و آسایش برقرار کنیم تا بندگان ستم‌کشیده¬ات، در امن و آسودگی باشند و احکام تو که ضایع مانده جاری شود.[45]

3. خداباوری در کلام معصومان(ع)

الف) فضیلت یاد خدا
پیامبر خدا(ص) فرمود:
پروردگارم مرا فرمود که گفتارم، ذکر خدا باشد و سکوتم، اندیشیدن و نگاهم، عبرت آموختن.[46]
پیامبر اکرم(ص) فرمود:
هیچ عملی نزد خداى تعالی محبوب¬تر و هیچ عاملی در نجات بنده در دنیا و آخرت، مؤثرتر از ذکر خدا نیست.[47]
امام علی(ع) فرمود:
خوشا کسی که جز از یاد خدا لب فرو بندد.[48]
امام علی(ع) می¬فرماید:
یاد خدا کردن، خوی هر نیکوکار و خصلت هر مؤمنی است.[49]
ب) ترغیب به بسیار یاد کردن خدا
پیامبر خدا(ص) می¬فرماید:
بر تو باد به تلاوت قرآن و بسیاری یاد خدا؛ زیرا آن در آسمان برای تو نام (و آوازه) است و در زمین نور.[50]
پیامبر خدا(ص) فرموده است:
هر لحظه‌ای که بر فرزند آدم بگذرد و در آن به یاد خدا نباشد، در روز رستاخیز برای آن لحظه افسوس خورد.[51]
امام علی(ع) می¬فرماید:
با ذکر زیاد، خود را از عذاب و خشم خداوند نگه¬ دارید.[52]
امام علی(ع) می¬فرماید:
مؤمن پیوسته به یاد خداست و بسیار می¬اندیشد.[53]
امام صادق(ع) فرموده است:
تا آنجا که می¬توانید در تمام لحظات و ساعات شب و روز خدا را بسیار یاد کنید؛ زیرا خداوند به بسیار یاد کردن خود فرمان داده است.[54]
ج) فضیلت یادکنندگان خدا
پیامبر خدا(ص) می¬فرماید:
کسی که میان غافلان، به یاد خدا باشد، مانند کسی است که میان فراریان از جنگ میجنگد.[55]
پیامبر خدا(ص) می¬فرماید:
مادام که به یاد خدا باشى، ایستاده یا نشسته، در بازار یا در محفل صمیمی یا هر کجا که باشى، پیوسته در حال نماز و عبادت هستى.[56]
پیامبر خدا(ص) می¬فرماید:
خداى تعالی فرمود: هیچ بنده¬ای در درون خود مرا یاد نکند، مگر آنکه او را در میان جمعی از فرشتگانم یاد کنم.[57]
امام علی(ع) فرموده است:
هر که به یاد خدا سرگرم باشد، خداوند او را خوش‌نام گرداند.[58]
امام علی(ع) می¬فرماید:
کسی که به یاد خداى سبحان باشد، هم‌نشین اوست.[59]
د) آثار یاد خدا
یک ـ کلید خودسازى
امام علی(ع) فرمود:
هر که دل خویش را با یاد پیوسته خدا آباد کند، در نهان و آشکار نیک¬کردار شود.[60]
امام علی(ع) می¬فرماید:
ریشه صلاح و پاکی دل، پرداختن آن به ذکر خداست.[61]
دو ـ حیات دل‌ها
امام علی(ع) می¬فرماید:
خدا را ناب و خالص یاد کنید تا بهترین زندگی را داشته باشید و بدان، راه نجات و رستگاری را بپویید.[62]
ایشان در جایی دیگر فرموده است:
هر که به یاد خداى سبحان باشد، خداوند دلش را زنده و اندیشه و خردش را روشن گرداند.[63]
سه ـ روشنایی دل‌ها
امام علی(ع) می¬فرماید:
بر تو باد به ذکر خدا که آن روشنایی دل‌هاست.[64]
امام علی(ع) می‌فرماید:
یاد خدا، دل را روشن می¬کند و رحمت (خدا) را فرود می¬آورد.[65]
امام علی(ع) می‌فرماید:
ثمره یاد خدا نورانی شدن دل¬هاست.[66]
چهار ـ صیقل دل‌ها
حضرت علی(ع) فرموده است:
خداى سبحان یاد خویش را صیقل‌دهنده دل¬ها قرار داده است، گوش¬های سنگین شده دل¬ها، با یاد خدا شنوا می¬شوند و چشم¬های ضعیف شده دل¬ها به وسیله آن تیز و بینا و دل‌های معاند و ستیزه¬گر با آن رام می¬شوند.[67]
پنج ـ شفای دل¬ها
پیامبر خدا(ص) می¬فرماید:
بر شما باد به یاد خدا؛ زیرا یاد خدا شفاست و بپرهیزید از یاد مردم؛ زیرا آن درد و بیماری است.[68]
شش ـ کلید انس
امام علی(ع) فرموده است:
یاد خدا آرام¬بخش خاطر است.[69]
ایشان در جایی دیگر می¬فرماید:
هرگاه دیدی خداوند سبحان تو را انیس یاد خود کرده است، بی¬گمان دوستت دارد و هرگاه دیدی تو را با مردم انیس کرده و از یاد خویش جدایت ساخته است، بی‌گمان تو را ناخوش می¬دارد.[70]
هفت ـ شیطان و جلب محبت الهى
رسول اکرم(ص) فرموده است:
هر که بسیار به یاد خدا باشد، خداوند دوستش می‌دارد.[71]
پیامبر خدا(ص) می¬فرماید:
همانا شیطان پوزه خود را بر روی دل آدمیزاد نهاده است. هرگاه او یاد خدا کند، شیطان پوزه¬اش را کنار می¬برد و هرگاه خدا را فراموش کند، شیطان در آن نجوا و (وسوسه) می¬کند. این است وسواس خناس.[72]
امام علی(ع) فرموده است:
یاد خدا سرمایه هر مؤمنی است و سود آن، سالم ماندن از گزند شیطان.[73]
هشت ـ شرح صدر
امام علی(ع) می‌فرماید:
یاد خدا شرح صدر می¬بخشد.[74]
هـ ) حقیقت یاد خدا
پیامبر خدا(ص) می¬فرماید:
هر کس خداى عزوجل را فرمان برد، خدا را یاد کرده است، هر چند نماز خواندن و روزه گرفتن و قرآن خواندنش اندک باشد.[75]
امام علی(ع) نیز می¬فرماید:
یاد خدا بر دو گونه است: یاد او در هنگام مصیبت که نیکو و زیباست و برتر از یاد خدا کردن هنگام روبه¬رو شدن با حرام¬های خداست که یاد خدا در این حال، تو را از ارتکاب حرام بازمی‌دارد.[76]

4. روش آموزش خداباوری و تقویت آن در سیره معصومان(ع)[77]

شناخت خدا و ایمان به او که در روایت¬ها از آن به معرفه‌الله تعبیر می¬شود، سنگ بنای اسلام و از ارزش والایی برخوردار است. امام علی(ع) در این باره می¬فرماید:
معرفت به خدا، بلندمرتبه¬ترین معرفت است.[78]
نخستین مرتبه دین¬داری نیز شناخت خدا و ایمان به اوست. ازاین‌رو، مهم¬ترین هدف تربیت اسلامی این است که افراد را به خداشناسی برساند و میزان خداباوری آنان را افزایش دهد.
پیامبر خدا(ص) و پیشوایان معصوم(ع)، به عنوان بزرگ¬ترین مربیان دین نیز این هدف را دنبال می¬کردند و سراسر زندگی آنان، وقف هدایت مردم به سوی خدا بود. ازاین‌رو، در این بحث سیره آنان را در چگونگی آموزش و تقویت شناخت و ایمان به خدا بررسی می‌کنیم.
الف) توجه به درک و نیاز مخاطب
از آن‌جا که بیشتر مخاطبان معصومان(ع)، اصل وجود یک یا چند نیروی برتر را به عنوان پدید آورنده جهان هستی پذیرفته بودند و در این زمینه تردیدی نداشتند، معصومان(ع) در مقام معرفی خدا و ایجاد و تقویت ایمان به خدا، اصل وجود خدا را مفروض می¬خواندند و مخاطبان خود را با صفت¬های خدا، از جمله توحید و یگانگی و وظایفشان در برابر خدا آشنا می¬کردند.
افزون بر این، معصومان(ع) به این نکته توجه داشتند که انسان از روی فطرت بدون نیاز به استدلال¬های کلامی و فلسفی پیچیده درمی‌یابد که این جهان آفریننده¬ای دارد و امکان ندارد جهان با همه عظمت، دقت، دانش و آگاهی که در خلق آن به کار رفته، بدون خالق پدید آمده باشد.
البته معصومان(ع) در صورت روبه‌رو شدن با مخاطب آگاه، به برهان¬های عقلی و چه بسا فلسفی نیز استدلال می¬کردند یا در صورت برخورد با کسانی که منکر وجود خدا بودند، به صورت منطقی به بحث می¬پرداختند.
ب) بهره¬مندی از دلایل روشن و قابل فهم
آنچه گفته شد، بدین معنا نیست که معصومان(ع) هیچ¬گاه دلیلی برای اثبات وجود خدا بیان نمی¬کردند، با نگاهی اجمالی به سیره آنان در می‌یابیم که ادله بسیاری برای اثبات وجود خدا بیان کرده¬اند. برای نمونه مفضل بن عمر، وقتی سخنان انکارآمیز ابن ابی العوجاء را در کنار بارگاه پیامبر خدا می¬شنود، با ناراحتی نزد امام صادق(ع) می¬رود. امام از ایشان سبب ناراحتی¬اش را می¬پرسد و او علت را بیان می¬کند. امام صادق(ع) به او می¬فرماید:
فردا صبح زود نزد من آی تا از علم و حکمتی که خداوند در آفرینش جهان و جهانیان به کار برده، به تو بیاموزم. چنان‌که عبرت-گیرندگان از آن عبرت گیرند و مؤمنان به آن آرامش یابند و ملحدان سرگردان شوند.[79]
هنگامی که شاگردان و یاران ائمه(ع)، در مناظره با ملحدان در اثبات وجود خدا دچار مشکل می¬شدند، ائمه(ع) آنان را راهنمایی می¬کردند. به دو نمونه از این راهنمایی¬ها اشاره می¬کنیم.
«مردی بر امام رضا(ع) وارد شد و گفت: یا بن رسول الله دلیل حدوث عالم چیست؟ فرمود: تو نبودی به وجود آمدى، در حالی که می¬دانی نه خودت، خودت را آفریدی و نه کسی مثل تو، تو را به وجود آورده است».[80]
دقت در این سیره¬ها نشان می¬دهد دلایلی که معصومان(ع) برای اثبات وجود خدا بیان می¬کردند، برای عموم مردم روشن و فهم‌پذیر بود.
هنگامی ائمه(ع) به اثبات وجود خدا می¬پرداختند که خود مخاطب در وجود خدا شک و تردید پیدا می¬کرد و از امام راهنمایی می¬خواست یا اینکه در جامعه شبهه¬ها و تردیدهایی در باب وجود خدا گسترش می¬یافت.
ج) تأکید بر معرفی صفات خدا
موضوع دیگری که در سیره تربیتی معصومان(ع) مطرح است، تأکید و توجه بسیار به ویژگی¬های خداوند و آشنا کردن مسلمانان با این صفت¬هاست.
در متون اسلامی نیز بر معرفی صفت‌های خدا بسیار تأکید شده است.تا جایی که در قرآن کریم، خداوند از راه صفت‌ها به مردم معرفی شده است. در آیه¬های بسیارى، خداوند با صفت¬های سمیع، علیم، ذوفضل، حى، قیوم، عظیم، غنى، حمید، رئوف، رحیم و ... توصیف شده است.
شناساندن خداوند از راه صفاتش، مزایای بسیاری دارد که آنها را بر می¬شماریم:
یک ـ مفاهیم و وصف‌های بیان شده برای بیشتر مردم، فهم‌پذیر است.
دوـ در این روش از مفاهیم فلسفی و کلامی انتزاعی و پیچیده که درک آنها برای همه آسان نیست استفاده نمی‌شود.
سه ـ در این روش، در ذهن فرد تصورهای نادرستی از خداوند ایجاد نمی¬شود.
چهار‌ این روش، علاقه و محبت به خدا را در افراد ایجاد می¬کند؛ زیرا انسان از روی فطرت و از عمق وجود خود کسی را که جامع صفات نیکو و زیبا باشد، دوست دارد و از هر که صفات ناپسند دارد، بیزار است.
پنج ـ آشنایی با صفت¬های خداوند سبب می¬شود، انسان وظیفه خود را در برابر خدا تشخیص دهد و بداند چه کارهایی سبب خشنودی او و چه کارهایی سبب خشم او می¬شود و این امر در جهت دادن به کردار و رفتار او بسیار اثرگذار است.
د) برقراری ارتباط با خدا
مطالعه سیره معصومان(ع) نشان می¬دهد که آنان در هر فرصتی می¬کوشیدند افراد را با خدا آشنا و این پیوند را تقویت کنند. ایشان در موردهای بسیارى، کودکان و بزرگ¬سالان را به دعا کردن امر داده‌اند. افزون بر این، معصومان(ع) اگر جایی احساس می¬کردند پیوند شخصی با خدا در حال سست شدن است، می¬کوشیدند پیوند او را با خدا تقویت کنند و مانع دوری وی از خدا شوند. برای نمونه از ابوبصیر نقل شده است: «به امام صادق(ع) عرض کردم: روزی ما به تأخیر افتاده است، حضرت ناراحت شد و به من دعایی آموخت و مرا به طلب روزی از خداوند روزی‌دهنده امر کرد».
علت اهتمام معصومان(ع) به مسئله پیوند با خدا را می¬توان در دو مورد زیر خلاصه کرد:
یک ـ تقویت ایمان به خدا
پیوند با خدا، نیازمند برخورداری از مرتبه¬ای از ایمان است. با وجود این خودِ پیوند با خدا، سبب تقویت ایمان و رسیدن به درجه-های بالاتری از ایمان نیز می¬شود؛ چرا که نیایش و راز و نیاز و ذکر، به ویژه اگر تکرار شود، سبب تثبیت و تعمیق هر چه بیشتر این معانی¬ می¬شود.
دو ـ انس و محبت به خدا
پیوند با خدا در قالب دعا و ذکر سبب می¬شود محبت خدا در دل انسان قرار گیرد و تقویت شود. پیوند با خدا به‌ویژه در شکل دعا و راز و نیاز، در ابتدا گاه با تکلف همراه است، ولی آرام آرام که این معانی در قلب جا گرفت، پیوند با خدا لذت¬بخش می-شود و محبت او را به دنبال خواهد داشت.
5. اوصاف برجسته خداباوران در قرآن
ایمان به خدا و جهان واپسین هر قدر استوارتر باشد، در رفتار و گفتار انسان تأثیر بیشتری دارد. کسانی که درخت خداشناسی و خداباوری در زمین روحشان روییده باشد، بی¬گمان به فضیلت‌های اخلاقی آراسته و از رذیلت‌های اخلاقی منزه¬اند. صفت‌هایی همانند شرافت، کرامت نفس، عفت، احسان، ایثار، خدمت و فداکاری و رضایت از آثار جهان¬بینی توحیدی است. انسان پرهیزکار و خداباور، متصف به صفت‌های الهی است. ویژگی¬ها و صفت‌های مؤمن واقعی در قرآن و سنت به تفصیل آمده است. خداوند در قرآن بارها از مؤمنان راستین و صفات خداباوران سخن گفته است. برای نمونه به برخی از آیه¬ها اشاره می¬کنیم:
یک ـ یکتاپرستى
«وَ الَّذِینَ لایَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ؛ و کسانی که با خداى یکتا خداىی دیگر نخوانند». (فرقان: 68)
دو ـ ازدیاد ایمان
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَ عَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ. (انفال: 2)
مؤمنان همان کسانی¬اند که چون خدا یاد شود، دل¬هایشان بترسد، و چون آیات او بر آنان خوانده شود، بر ایمانشان بیفزاید و بر پروردگار خود توکل می¬کنند.
سه ـ تضرع در پیشگاه خداوند
وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهُما کَانَ غَرَامًا. (فرقان: 64)
و کسانی که گویند: پروردگارا! عذاب جهنم را از ما بگردان که عذاب آن دائم است.
چهار ـ یاد خدا در همه حال
«وَ الَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَ قِیَامًا؛ کسانی که شب را با سجده و نماز برای پروردگارشان به روز آرند». (فرقان: 64)
پنج ـ مراقبت و خشوع در نماز
الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ؛ آنها که در نمازشان خشوع دارند. (مؤمنون: 2)
وَ الَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ؛ آنها که از نمازها مواظبت می¬کنند. (مؤمنون: 9)
شش ـ پرداخت زکات
وَ الَّذِینَ هُمْ لِلزَّکَاهِ فَاعِلُونَ؛ آنها که زکات را انجام می¬دهند. (مؤمنون: 4)
هفت ـ فروتنى
وَ عِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا. (فرقان: 63)
بندگان خاص خداى رحمان آن کسانی¬اند که سنگین و فروتن بر زمین راه می¬روند.
وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا؛ و چون جاهلان خطابشان کنند، سخن ملایم می¬گویند. (فرقان: 63)
هشت ـ توجه به آیه¬ها و نشانه¬های الهى
وَالَّذِینَ إِذَا ذُکِّرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یَخِرُّوا عَلَیْهَا صُمًّا وَ عُمْیَانًا. (فرقان: 73)
و کسانی که چون به آیه¬های پروردگارشان اندرزشان دهند، کر و کور بر آن ننگرند.
نه ـ اعتدال در مصرف
وَالَّذِینَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَکَانَ بَیْنَ ذَلِکَ قَوَامًا. (فرقان: 67)
و کسانی که چون خرج می¬کنند، اسراف نکنند و بخل نورزند و میان این دو معتدل باشند.
ده ـ وفای به عهد
وَالَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ؛ آنها که امانت¬ها و عهد خود را رعایت می¬کنند». (مؤمنون: 8)
یازده ـ دوستی با مؤمنان
وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ؛ و مردان و زنان باایمان، دوستان یکدیگرند. (توبه: 71)
لاَّ یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاء مِن دُوْنِ الْمُؤْمِنِینَ؛ مؤمنان نباید کافران را ـ به جای مؤمنان ـ به دوستی بگیرند. (آل عمران: 28)
دوازده ـ پرهیز از قتل نفس به ناحق
وَ لاَیَقتُلُون النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ؛ و انسانی را که خدا محترم داشته، جز به حق نکشند. (فرقان: 68)
سیزده ـ پرهیز از روابط جنسی نامشروع
وَ لَا یَزنُونَ؛ و زنا نمی¬کنند. (فرقان: 68)
وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ؛ آنها که دامان خود را از آلودگی به بی‌عفتی حفظ می‌کنند. (مؤمنون: 5)
چهارده ـ گواهی ناحق، ممنوع
وَالَّذِینَ لَا یَشْهَدُونَ الزُّورَ؛ و کسانی که گواهی به ناحق ندهند. (فرقان: 72)
پانزده ـ برخورد کریمانه
وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَامًا؛ و چون بر ناپسندی بگذرند با بزرگواری گذرند. (فرقان: 72)
شانزده ـ روی¬گردانی از لغو و بیهودگی
وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ؛آنها که از لغو و بیهودگی روی گردانند. (مؤمنون: 3)

6. خداباوری در ادعیه

نیایش¬های رسیده از معصومان(ع) که سرشار از مضمون¬های عالی اعتقادی و اخلاقی است، یکی از بهترین و غنى‌ترین منابع موجود برای دست¬یابی به آموزه¬های اسلامی است. یکی از مضمون¬های مهم بیان شده در این نیایش¬ها، تبیین خداوند و اوصاف اوست که ائمه(ع) در قالب نیایش به آن پرداخته¬اند و عالی¬ترین راز و رمز پرستش خدا و ایمان به او را به یارانشان آموختند. ما نیز در این بخش، لحظاتی با واژه¬های گهربار آن بزرگواران در نیایش با پروردگارشان همراه می¬شویم:
الف) امام حسین(ع)
یک ـ تسبیح و تنزیه خداوند در روز پنجم ماه[81]
پاک و منزه است خداوند برتر و والاتر. پاک و منزه است خداوند بزرگ و بلندمرتبه. پاک و منزه است آن‌که این‌گونه است و کسی همانند او نیست و توان برابری با او را ندارد. پاک و منزه است آن‌که آغازش علمی است که به وصف در نیاید و پایانش دانشی است که فناپذیر نیست.
پاک و منزه است آن‌که با خداوندی‌اش بر همه موجودات برتری دارد و ازاین‌رو، چشمی او را نیافته، عقلی او را به مثال در نیاورده، وهمی او را صورت¬گری نکرده و زبانی آن‌گونه که شایسته اوست، او را توصیف نکرده است.
پاک و منزه است آن‌که در آسمان برتری جسته. پاک و منزه است آن‌که مرگ را بر بندگانش مقرر داشته. پاک و منزه است پادشاه قدرتمند. پاک و منزه است فرمانروای بی‌عیب و پاک و منزه است آن‌که جاودانه و ابدی است.
دو ـ بخشی از نیایش امام حسین(ع) در روز عرفه[82]
خداىا! اگر بخواهم از راه خرد و از راه آیه¬ها و آثار به سوی تو حرکت کنم، این راه بسی طولانی است و دیر مرا به دیدار تو می¬رساند. راهی نزدیک¬تر به من نشان بده و به کاری راهنمایی کن که مرا به وصل تو رساند و قلبم را تجلی‌گاه انوار تو کند، تا هرچه زودتر تو را در دل احساس کنم!
کی غایب بوده¬ای که نیازمند به دلیلی باشی که بر تو دلالت کند؟ کی دور بوده¬ای که نشانه‌ها سبب وصال تو باشند؟ کور باد دیده¬ای که تو را مراقب خویش نبیند!
خداىا! درباره شناسایی خود فرمان دادی که آثار و آیات وجودت را مطالعه کنند. از تو می¬خواهم مرا به مطالعه انوار عظمت خود در وجود خویش مراجعه دهی و به دیدار قلبی خود رهنمونم شوى.
ب) امام سجاد(ع)
یک ـ بخشی از نیایش ابوحمزه ثمالى[83]
پروردگارا! با تو، تو را شناختم و تو مرا به سوی خود راهنمایی کردى، به درگاه خود خواندی و اگر تو نبودی هرگز نمی-شناختمت.
سپاس آن خداوندی را که می¬خوانَمَش، مرا می¬پذیرد و حال آنکه در شتافتن به سویش کوتاهی کرده¬ام.
سپاس آن خداوندی را که از او می¬طلبم، حاجتم را برمی‌آورد، با آنکه کمتر به در خانه¬اش می¬روم.
سپاس خدا را که رخصتم داد تا هر آن¬گاه بخواهم، با او خلوت کنم و رازها و نیازهایم را بی¬هیچ واسطه¬ای با وی بازگویم.
سپاس او را که حاجت¬هایم را تنها با او در میان می¬گذارم و اگر مرا از درگاه خویش می¬رانْد، خوارم می¬کردند و حاجتم روا نمی¬داشتند. پناه¬گاهم اوست و اگر به دیگران امید می¬بستم، ناامیدم می¬کردند.
سپاس آن خداوند را که کارم را به خود واگذاشت و به دست دیگرانم رها نکرد تا رهایم کنند و مرا بشکنند.
سپاس آن خداوندی را که دم از دوستی با من زند و حال آنکه هیچ نیازی به من ندارد. آن گونه¬ام بردباری می‌فرماید که گویی در پیشگاه با عظمتش گناهی نکرده¬ام. پس چنین خداىی بهترین کس نزد من است.
دو ـ حمد و ستایش خداوند در نیایش امام سجاد(ع)[84]
به درگاه کبریا و عظمت پروردگار سپاس و ستایش می¬گزارم که ذات لایزالش ازلی است و ازلیت بی¬ابتدایش، لایزال و جاویدان است.
دیده کوتاه¬بین ما، یارای دیدارش ندارد و فکر کوچک ما از عهده تعریف و توصیفش برنیاید. جهان را به قدرت بی¬مانندش آفرید و مشیت عظمایش، بنای خلقت فروگذاشت. ابداع کرد و در این ابداع، به شراکت و مشورت با کسی نیازمند نبود.
نقش جهان را این چنین بدیع و دل‌آرام بگذاشت و با اراده توانایش دستگاه خلقت را به آن سوی که خویشتن خواست، به راه گماشت.
کائنات را با اراده خویشتن به سیر و سفر واداشت و هدف خلقت را محبت ذات اقدس خود قرار داد و به فراخور یکایک بندگان، روزیِ محتوم مقرر داشته و همه را از خوان بی¬دریغ خویش بهره فرموده است.
الهى! حمد و ثنای بی¬پایان ما سزاوار توست و این تویی که حمد و ثنای ازلی و ابدی را سزاوارى. ما را در زیباترین روش¬ها به صورتی زیبا آفریده¬ای و نعمت بی‌دریغ خویش را به ما ارزانی داشتى. این تویی که به انسان ناچیز قدرت عُظمی بخشیده¬ای و موجودی ناتوان را بر تواناترین موجودات خویش سیطره و سلطنت داده¬اى. درهای حاجت را از همه سمت به روی ما فروبستی و در عوض، از خزانه لایزال خویش، درهای فنا به روی ما گشودى. چگونه سپاس تو توانیم گفت؟ با کدام دست توانا و زبان سخنگو از عهده شکر تو توانیم برآمد؟ هرگز، هرگز دست¬های خسته و زبان¬های درمانده ما حق شکر تو را ادا نخواهد کرد و هرگز آن توان در نفس ما نیست که به ستایش تو برخیزیم و تو را آنچنان‌که شایسته¬ای بستاییم.
ج) حمد و سپاس الهى در نیایش امام باقر(ع)[85]
خداىا! تو را سپاس به تمامی سپاس¬هایت، بر تمامی نعمت¬هایت.
پاک و منزه است خالق و آفریدگار. پاک و منزه است نیرومند و توانا. پاک و منزه است برانگیزاننده و ارث برنده. پاک و منزه است آن‌که همه اشیا در برابرش فروتن است. پاک و منزه است آ‌ن‌که رعد به حمد او تسبیحش را گفته و فرشتگان از هراس تسبیح¬گوی اویند. پاک و منزه است خداى بزرگ و او را می¬ستایم.
معبودی جز خداى بردبار و بخشنده نیست. معبودی جز خداى برتر و والا نیست. پاک و منزه است پروردگار آسمان¬های هفت-گانه و پرورگار زمین¬های هفت‌گانه و پروردگار عرش بزرگ، و سپاس خداى را سزاست که پروردگار جهانیان است.
د) یادآوری نعمت¬های الهى در دعای جوشن صغیر[86]
پروردگارا! چه بسیار ابرهای اندوه و ناگواری را که از آسمان زندگی من زدودی و چه بسیار آسمان¬های نعمت که باراندی و چه بسیار جویباران کرامت که جاری ساختی و چه بسیار چشمه حوادث را که خشکانیدی و چه بسیار منابع رحمت که گسترانیدی و چه بسیار سپر عافیت که پوشانیدی و چه بسیار غرقاب¬های غم که برطرف ساختی و چه بسیار حوادث و جریانات را که تقدیر فرمودی که نه هنگام طلب وقوع آنها ناتوانی و نه هنگام اراده تحقق آنها، مانعی بر سر راه تو قرار می-گیرد.
پروردگارا! چه بسیار گمان¬های نیکو را درباره من که تحقق بخشیدی و چه بسیار هزینه¬های کمرشکن زندگی را که تأمین فرمودى، و چه بسیار فقرهای توان‌فرسا را که به بی¬نیازی مبدل ساختی و چه بسیار مهلکه¬های هولناک را که برطرف ساختی و چه بسیار سختی¬هایی را که به راحتی و آرامش تغییر دادى. تو در برابر کارهایت بازخواست و مؤاخذه نمی¬شوى، در حالی که همه مردم در برابر کار خود بازخواست می¬شوند و بذل و بخشش¬هایت چیزی از خزانه¬های تو نمی¬کاهد.
همواره دست نیازمندان به سویت دراز است و تو نیز عطا می¬کنی و آنجا که از تو چیزی نمی¬طلبند، تو خود بدون پرسش و درخواست لطف می¬کنی و باب فضل و احسان تو همواره کوبیده می¬شود و تو به عطای اندک بسنده نمی¬کنى.
هـ) امام هادی(ع)
یک ـ توحید خداوند در نیایش امام هادی(ع)[87]
خداىا! اوهام توهم¬کنندگان در تو حىران گردیده و دیده بینندگان از دیدار تو کوتاه شده و اوصاف توصیف¬گران، در توصیفت درهم ریخته و گفتارهای خطاروندگان از درک منزلت والایت و رسیدن به جایگاه برترت به نابودی گراییده است.
تو در جایگاهی هستی که نهایتی برای آن نبوده و دیدگان را یارای احساس تو با اشاره و عبارت نیست. ای آغازگر، ای یکتا، ای یگانه، به عزت و بزرگواری در مقام والایی قرار گرفتی و با افتخار و قدرت در ورای هر نهایت و پایانى، در منزلتِ برتری استوار یافتى.
دو ـ نیایش امام هادی در روز چهاردهم و پانزدهم هر ماه[88]
پاک و منزه است آن‌که جاودانه بوده و سهو و خطا ندارد. پاک و منزه است آن‌که پا برجا بوده و غفلتی ندارد. پاک و منزه است آن‌که بی¬نیاز بوده و فقر و تهی‌دستی در او راه ندارد و پاک و منزه است خدا و او را می¬ستایم.
پاک و منزه است آ‌ن‌که تعریف و توصیفش نمی¬شود و شبیهی ندارد و چیزی همانند او نیست و او شنوا و بیناست.
پاک و منزه است آن‌که همانندی برای او نیست و جسم و صورتی ندارد.
و) اوصاف خداوند در نیایش حضرت مهدی(عج)[89]
ای خداى دارنده هستی! دارایی را به هر که می¬خواهی می¬دهی و دارایی را از هر که می¬خواهی می¬گیرى، و هر کسی را می¬خواهی عزت می¬بخشى، و هر که را بخواهی خوار می¬گردانى. نیکی در دست قدرت توست، به راستی که تو بر همه چیز توانایى.
بارالها، از تو می¬خواهم به آن نام تو که با آن، دل¬های دوستانت را به هم پیوستی و میان یخ و آتش پیوند زده¬اى، نه این آن را آب می¬کند و نه آن این را خاموش می¬کند.
از تو می¬خواهم به آن نامت که با آن مزه میوه¬ها و رنگ آنها را پدید آورده¬اى، و از تو درخواست دارم به آن نامت که با آن آغاز می¬کنی و بازمی¬گردانى، و از تو می¬خواهم به آن نامِ تک و یکتا که در یکتایى، بی¬همتایی و در بی¬نیازی هم بی¬بدیلى، و از تو می¬خواهم به آن نامت که با آن جاری کردی آب را از سنگ سخت و خارا، روان کردی هر جا که خواستى، و از تو می¬خواهم به آن نامت که با آن آفریدگان را آفریدی و هرگونه که خواسته¬ای و آنان خواسته¬اند، روزی دادى.

____________________________________________
[1]. نک: کاظم محمدى، یاد خدا، تجلی ذکر در آینه وحى، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1381، صص 49ـ 81.
[2]. محمد محمدی ری¬شهرى، میزان الحکمه، ترجمه: حمید رضا شیخی، دارالحدیث، 1379، چ 2، ج 3، ص 417.
[3]. علی بن موسی بن جعفر ابن طاووس، إقبال الاعمال، دارالکتاب الاسلامیه، تهران، 1367.
[4]. مسعود بن عیسی، تنبیه الخواطر و نزهه النواظر، بیروت،‌دارالتعارف، 1368.
[5]. همان.
[6]. یاد خدا، صص 82 ـ 100.
[7]. سیدحسین شیخ‌الاسلامى، گفتار امیرالمؤمنین علی(ع)، ترجمه از کتاب: هدایه العلم و غررالحکم، قم، انتشارات انصاریان، 1377، ج 2، ص 1410.
[8]. ملا احمد نراقى، معراج السعاده، قم، انتشارات هجرت، 1374، ج2، ص 308.
[9]. گفتار امیرالمؤمنین علی(ع)، ج 1، ص 552.
[10]. فرازی از دعای عرفه.
[11]. عبدالمجید معادی‌خواه، فرهنگ آفتاب، تهران، نشر ذره، ج 4، صص 2211 ـ 2225.
[12]. ترجمه: نهج‌البلاغه، ص 22، خطبه 1.
[13]. همان، صص 136 و 137، خطبه 79.
[14]. همان، ص 202، خطبه 84.
[15]. همان، ص 225، خطبه 89.
[16]. همان، ص 233، خطبه 90.
[17]. همان، ص 593، خطبه 181.
[18]. همان، ص 734، خطبه 227.
[19]. همان، ص 747، خطبه 228.
[20]. همان، ص 348، خطبه 111.
[21]. همان، ص 522، خطبه 162.
[22]. همان.
[23]. همان، ص 536، خطبه 164.
[24]. همان، ص 629، خطبه 186.
[25]. همان.
[26]. همان، ص 25، خطبه 1.
[27]. همان، ص 157، خطبه 64.
[28]. همان، ص 451، خطبه 147.
[29]. همان، ص 600، خطبه 182.
[30]. همان، ص 777، خطبه 234.
[31]. همان، ص 790، خطبه 234.
[32]. همان، ص 687، خطبه 207.
[33]. همان، ص 648، خطبه 190.
[34]. همان، ص 605، خطبه 182.
[35]. همان، ص 654، خطبه 194.
[36]. همان، ص 886، نامه 26.
[37]. همان، ص 327، خطبه 108.
[38]. همان، ص 406، خطبه 130.
[39]. همان، ص 405، خطبه 130.
[40]. همان، ص 891، نامه 27.
[41]. همان، ص 977، نامه 46.
[42]. همان، ص 411، خطبه 133.
[43]. همان، ص 999، نامه 53.
[44]. همان، ص 367، خطبه 116.
[45]. همان، ص 408، خطبه 131.
[46]. میزان الحکمه، ص 1837، ح 6340.
[47]. همان، ح 6349.
[48]. همان، ح 6341.
[49]. همان، ص 1839، ح 6346.
[50]. همان، ح 6351.
[51]. همان، ح 6364.
[52]. همان، ح 6352.
[53]. همان، ح 6363.
[54]. همان، ح 6356.
[55]. همان، ص 1843، ح 6372.
[56]. همان، ص 1847، ح 6383.
[57]. همان، ص 1847، ح 6388.
[58]. همان، ص 1845، ح 6378.
[59]. همان، ص 1847، ح 6384.
[60]. همان، ص 1849، ح 6393.
[61]. همان، ص 1849، ص 6394.
[62] . همان، ح 6397.
[63]. همان، ح 6399.
[64]. همان، ح 6404.
[65]. همان، ح 6408.
[66]. همان، ح 6409.
[67]. همان، ح 6414.
[68]. همان، ص 1851، ح 6420.
[69]. همان، ح 6423.
[70]. همان، ح 6425.
[71]. همان، ص 1853، ح 6435.
[72]. همان، ح 6430.
[73]. همان، ح 6428.
[74]. همان، ص 1855، ح 6442.
[75]. همان، ص 1857، ح 6451.
[76]. همان، ح 6452.
[77]. نک: محمد داوودى، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت(ع)، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، پاییز 1384، چ 2، ج 2، صص 38 ـ 48.
[78]. میزان الحکمه، ج 6، ص 155، ح 11935.
[79]. بحارالانوار، ج 3، ص 57. باب 4 الخبر المشتهر بتوحید المفضل بن عمر.
[80]. همان، ص 36، ح 11.
[81] . جواد قیومی اصفهانی، صحیفه‌الحسین، قم، دفتر انتشارات اسلامى، 1375، ص 47.
[82]. همان.
[83] . مفاتیح¬الجنان.
[84] . جواد فاضل، صحیفه کامل سجادیه، امیرکبیر، تهران، 1373، چ 17، صص 51 ـ 56.
[85] . جواد قیومی اصفهانی، صحیفه امام باقر(ع)، دفتر انتشارات اسلامى، 1381، چ 1، صص 49 ـ 51.
[86] . سید محمدرضا غیاثی کرمانى، صحیفه کاظمیه، تهران، سروش انتشارات صدا و سیما، 1378، ص 19.
[87] . جواد قیومی اصفهانی، صحیفه امام هادی(ع)، دفتر انتشارات اسلامى، 1381، چ 1، صص 45.
[88] . همان، ص46.
[89] . صحیفه¬ المهدى، ترجمه عیسی اهرى، قم، رسالت، 1385، صص 127 ـ 129.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
ادعیه ماه رمضان
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 رمضان

مرگ مروان بن حکم در اول رمضان سال ۶۵ هـ .ق. مروان در ۸۱ سالگی در شام به...


ادامه ...

4 رمضان

مرگ زیاد بن ابیه عامل معاویه در بصره در چهارم رمضان سال ۵۳ هـ .ق. زیاد در کوفه...


ادامه ...

6 رمضان

تحمیل ولایت عهدی به حضرت امام رضا علیه السلام توسط مأمون عباسی بعد از آنکه مأمون عباسی با...


ادامه ...

10 رمضان

١ ـ وفات حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) همسر گرامی پیامبر(صلی الله علیه و آله و...


ادامه ...

12 رمضان

برقراری عقد اخوت بین مسلمانان توسط رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگامی که...


ادامه ...

13 رمضان

مرگ حجاج بن یوسف ثقفی،‌ حاکم خونخوار بنی امیه در سیزدهم رمضان سال ۹۵ هـ .ق حاکم خونخوار...


ادامه ...

14 رمضان

شهادت مختار بن ابی عبیده ثقفی در چهاردهم رمضان سال ۶۷ هـ .ق مختار بن ابی عبیده ثقفی...


ادامه ...

15 رمضان

١ ـ ولادت با سعادت سبط اکبر، حضرت امام مجتبی(علیه السلام)٢ ـ حرکت حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

16 رمضان

ورود محمد بن ابی بکر به مصر در شانزدهم رمضان سال ۳۷ هـ .ق محمد بن ابی بکر...


ادامه ...

17 رمضان

١ ـ معراج پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم)٢...


ادامه ...

19 رمضان

ضربت خوردن امیرمؤمنان حضرت امام علی (علیه السلام) در محراب مسجد کوفه در نوزدهم ماه مبارک رمضان سال...


ادامه ...

20 رمضان

فتح مکه توسط سپاهیان اسلام در روز بیستم رمضان سال هشتم هـ .ق سپاهیان اسلام به فرماندهی رسول...


ادامه ...

21 رمضان

١ ـ شهادت مظلومانه امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام٢ ـ بیعت مردم با امام حسن مجتبی علیه...


ادامه ...

23 رمضان

نزول قرآن کریم در شب بیست و سوم رمضان کتاب آسمانی مسلمانان، قرآن مجید نازل گردید. برخی چنین...


ادامه ...

29 رمضان

وقوع غزوه حنین در بیست و نهم رمضان سال هشتم هـ .ق غزوه حنین به فرماندهی رسول گرامی...


ادامه ...

30 رمضان

درگذشت ناصر بالله عباسی در سی ام رمضان سال ۶۲۲ هـ .ق احمد بن مستضیء ناصر بالله درگذشت....


ادامه ...
0123456789101112131415

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page