غیبت / فصل اول: غیبت چیست؟

(زمان خواندن: 9 - 18 دقیقه)

1. حقیقت غیبت
غیبت یک بیماری و بلای اجتماعی است که افزون بر حرمت شرعی، پی¬آمدهای ویرانگر بسیاری نیز دارد. برای شناخت بهتر این پدیده شوم، نخست لازم است چارچوب آن را با تعریفی دقیق مشخص کرد.
غیبت آن است که در غیاب برادر یا خواهر مسلمان، بدی او در حضور دیگری گفته شود، به گونه¬ای که اگر او آن سخن را بشنود، آزرده‌خاطر گردد.
پیامبر اکرم(ص)فرمود: غیبت آن است که برادر خود را به چیزی یاد کنی که ناخوشایند اوست. عرض کردند: اگر آنچه گفته شده واقعاً در آن شخص باشد، آیا باز غیبت است؟
فرمود: آنچه درباره او می¬گویی اگر در او باشد، غیبت است و اگر در او نباشد، به او بهتان زده¬ای.[1]
برخی از معانی که به دنبال واژه غیبت به ذهن خطور می‌کنند عبارتند از:
ـ مشغول شدن به عیب¬های دیگران؛
ـ اطاعت از شیطان؛
ـ بازی با آبروی دیگران؛
ـ مردم آزاری؛
ـ افسار گسیختگی زبان؛
ـ سوزاندن کارهای نیک خود؛
ـ فراموشی خوبی¬ها؛
ـ نُقل مجلس شیطانی؛
ـ خریدن آتش دوزخ؛
ـ شتافتن به سوی دوزخ؛
ـ دریدن حرمت¬ها؛
ـ تقدیم کارهای نیک خود به دیگران؛
ـ ترور شخصیت؛
ـ پستی نفس؛
ـ غفلت از خدا؛
ـ اندوهگین ساختن بندگان خدا؛
ـ ویران کردن خانه آخرت؛
ـ همراهی با لشکر ابلیس؛
ـ حاصل لحظه¬های غفلت انسان؛
ـ آبیاری درخت معصیت؛
ـ شکستن شیشه امانت؛
ـ پژمرده کردن گل تقوا؛
ـ قدم نهادن در بیراهه؛
ـ تبدیل عروج به سقوط؛
ـ سقوط در چاه گناه؛
ـ گسستن پیوندها؛
ـ خوردن گوشت مرده؛
ـ خوب دیدن خود و بد انگاشتن دیگران؛
ـ خوار شدن نزد خدا؛
ـ فاش کردن بدی¬ها؛
ـ بی¬اثر کردن عبادت؛
ـ بی¬اعتماد شدن به یکدیگر؛
ـ سرد شدن روابط اجتماعی؛
ـ پذیرفته شدن اعمال؛
ـ آویختن بر شاخه¬های آتش؛
ـ دور شدن از رحمت الهی؛
ـ تباه‌کننده ایمان؛
ـ بهار پست‌فطرتان؛
ـ مرگ دل¬ها؛
ـ فرو رفتن در زبانه¬های آتش؛
ـ بدترین اخلاق؛
ـ نزدیک شدن به کفر؛
ـ بهانه¬ای برای عیب¬جویی؛
ـ محروم شدن از بهشت؛
ـ سرگرمی دوزخیان؛
ـ پایین آوردن ارزش خود؛
ـ برتری¬جویی؛
ـ سرپوش گذاشتن بر عیب¬های خود.
2. انواع غیبت
الف) غیبت با زبان
یکی از انواع غیبت، غیبت زبانی است؛ یعنی در غیاب برادر دینی سخنی درباره وی گفته شود که او در صورت شنیدن آن ناراحت شود. غیبت و بدگویی با زبان، نیز گاه صریح و بی¬پرده و بدون استفاده از تعبیرهای کنایه¬آمیز است و گاهی غیرمستقیم و با کنایه. برای نمونه گفته می¬شود: «خدا را شکر که ما حبّ ریاست نداریم» این جمله، کنایه از آن است که فلانی حبّ ریاست دارد یا گفته می¬شود: «خدا عاقبت ما را به خیر کند» یعنی فلانی با این کارهایش، عاقبت به خیر نمی-شود. گاهی به کار بردن تعبیرهای کنایه¬آمیز در غیبت، خطرناک¬تر از غیبت صریح و روشن است. برای مثال، اگر از مؤمنی سخن به میان آید و بگوییم: «بگذریم، شرع مقدس دهان ما را بسته است» این تعبیر کنایه از انجام گناهی بزرگ است. درحالی‌که چه بسا اگر عیب آن شخص به صراحت بیان می¬شد، مفسده چندان بزرگی ایجاد نمی¬کرد، ولی با چنین کنایه و اشاره¬ای، ذهن مخاطب به سمت هر گناه و اشتباهی می¬رود و شنونده را به بدترین بدگمانی‌ها وا می¬دارد.
ب) غیبت با قلم
از دیگر انواع غیبت، فاش ساختن عیب افراد در روزنامه¬ها و کتاب¬ها یا اینترنت و پیامک¬هاست که سبب تخریب شخصیت آنها می¬شود. بی¬شک این نوع غیبت¬ها نیز از نظر بزرگی گناه و آثار منفی دنیایی و آخرتی که در پی دارند، با غیبت زبانی برابرند.
ج) غیبت با اشاره دست و ابرو
بسیاری از موارد غیبت، با زبان انجام می¬شود، ولی دایره غیبت بسیار گسترده¬تر از اینهاست و حتی اشاره دست و ابرو نیز ممکن است جزو انواع غیبت قرار گیرد. یکی از همسران پیامبر(ص)می¬گوید: زنی نزد ما آمد. وقتی روی خود را برگرداند، با دستم اشاره کردم که کوتاه قامت است. رسول خدا(ص)با دیدن این صحنه فرمود: «غیبت او را کردی».[2]
امام خمینی(ره) پیرامون این نوع غیبت به نقل از شهید ثانی می‌فرماید: «یکی از انواع خفیّه غیبت، گوش کردن به آن از روی تعجب است؛ زیرا او اظهار تعجب می¬کند که نشاط غیبت‌کننده زیاده گردد و او را وادار به غیبت می¬کند به تعجب».[3]
3. علل روان¬شناختی غیبت[4]
از دیدگاه قرآن و روایت، انسان دو جنبه دارد: یک جنبه روحی که عقل، وجدان اخلاقی و احساس از مراتب آن است و بعد ملکوتی انسان به شمار می¬رود. جنبه دیگر، جنبه ناسوتی یا حیوانی اوست که به آن جسم یا غرایز و خواسته¬های نفسانی می¬گویند.
چیرگی جنبه ملکوتی و رحمانی بر جنبه ناسوتی و حیوانی و حاکمیت عقل بر غرایز، انسان را در راه تکامل و معنویت قرار می-دهد. برای رسیدن به این حالت، باید به بهداشت روان توجه کامل داشت، بیماری¬های قلب و دل و آفت¬های جنبه ملکوتی را شناخت و به مقابله جدی با آنها برخاست تا سلامت روح همیشه حفظ شود؛ زیرا تنها روح سالم است که قدرت چیرگی بر قوای شهوانی و غرایز را دارد، نه روح و روان بیمار و آفت¬زده!
غیبت از فراگیرترین بیماری¬های روانی ـ شخصیتی است که در بهداشت روح حتماً باید به آن توجه کرد. این پدیده، نشان‌دهنده عقده حقارت و ضعف شخصیت فرد است. ازاین‌رو، شناخت ریشه¬ها و عوامل روحی ـ روانی آن بسیار اهمیت دارد.
ریشه¬های روانی ابتلا به این بیماری را می¬توان در چند محور خلاصه کرد:
الف) غیبت به منظور تشفی خاطر شخص
غضب یکی از غرایز انسانی است که اگر مهار نشود، از صفات نکوهیده به شمار می¬رود. غضب تنها در برخی موارد که سبب قیام بر ضد ستمگران و یاری ستم¬دیدگان می¬شود، پسندیده است. در غیر این صورت، عامل بسیاری از انحراف¬های انسان از جمله غیبت خواهد بود. خشم و غضب، فرد را به غیبت از دیگران وامی¬دارد.
در حالت خشم، خدا فراموش می¬شود و وقتی خدا فراموش شد، انسان مرتکب انواع گناه¬ها می¬شود؛ به ویژه غیبت که غیبت‌کننده با هدف فرو نشاندن خشمش، از کسی که او را خشمگین ساخته بدگویی می¬کند.
ب) هم¬رنگ شدن با دیگران
یکی دیگر از علل روانی ارتکاب به غیبت، اثرپذیری از محیط و اطرافیان است، چنان که می¬گویند:
«خواهی نشوی رسوا هم¬رنگ جماعت شو!»
این مسئله بسیار فراگیر است که در مجلسی عده¬ای برای تفریح، عیب¬های مردم را فاش می¬سازند و به خیال خود با این حرام، به مجلس خود رونق می¬بخشند. در آن مجلس افرادی هستند که می¬دانند این کار غیبت است و غیبت نیز حرام است، ولی به خاطر هم¬رنگ شدن با جماعت یا عقب نماندن از قافله و به منظور «حسن معاشرت» به غیبت آنها گوش می‌دهند و گاهی خودشان هم زبان به غیبت می¬گشایند تا رضایت هم¬نشینان خود را جلب کنند، درحالی که این شیوه جلب رضایت مخلوق، سبب خشم خالق خواهد شد.
بخشی از شب¬نشینی¬ها، از نوع همین هم¬رنگ شدن‌ها با جماعت است و حاصل آن فروختن رضای خالق به رضای مخلوق.
ج) بی¬آبرو کردن دیگران
گاهی غیبت‌کننده برای سرپوش نهادن بر عیب¬ها و کارهای بد خود یا برای جلوگیری از افشاگری کسانی که از عیب¬های او آگاهند، پیش¬دستی می¬کند و به بدگویی از آنها می¬پردازد. این یک واقعیت است و بارها دیده شده است بعضی برای پیش-گیری از چنین افشاگری‌هایی که ممکن بوده به زیان آنها تمام شود، پیش¬دستی کرده و صفت‌های منفی یا اسرار طرف مقابل را میان مردم پخش کرده¬اند. حتی کارهایی که انجام نداده به او نسبت می¬دهند تا او را در نظر مردم بی¬اعتبار سازند و در نتیجه، مردم سخن او را که به زیان آنهاست باور نکنند.
د) حسد
حسد، ناراحتی از مشاهده نعمت دیگران است. گاه مقام یا مال یا فرزند دیگری، شخص را به حسادت وا می¬دارد، تا آن‌جا که آرزوی نابودی آن نعمت را می¬کند. اگر آتش حسد در دل انسان شعله¬ور شود، او را به هر گناهی، ازجمله غیبت وا می-دارد.
هـ) مسخرگی
از دیگر عوامل روحی غیبت، مسخره کردن است که به آبروی مردم لطمه می¬زند و شخصیت آنها را خرد می¬کند. بی¬توجهی به آبروی مسلمان و اهانت به او نوعی مسخره کردن است، در مواردی نیز جلب رضایت افراد پست و خنداندن آنها سبب مسخره کردن دیگران می¬شود. مسخره کردن اگر در حضور خود آن شخص باشد، مردم‌آزاری است و اگر در غیاب او باشد، غیبت به شمار می¬آید.
کمترین جزای دنیایی مسخره‌کننده این است که به دلیل این اخلاق خود دوستی ندارد و همیشه تنهاست.
و) اظهار برتری
برخی افراد که گرفتار عقده خود کم¬بینی‌اند ، برای آرام ساختن خود، به عیب¬ها و کاستی¬های دیگران می¬پردازند تا خود را برتر بنمایانند. برای مثال، دیگری را ساده و نادان می¬خوانند تا خود را دانا و فهمیده نشان دهند.
4. پی¬آمدهای منفی غیبت
الف) از بین رفتن روحیه برادری و دوستی
گسترش غیبت در اجتماع، روحیه برادری و اتحاد و صمیمیت را که از بزرگ¬ترین سرمایه¬های اجتماع است، می¬گیرد و خوش-گمانی و اعتماد به یکدیگر را که نخستین شرط همکاری¬های اجتماعی است بر باد می¬دهد.
مردم با شنیدن غیبت، از ضعف¬های پنهانی یکدیگر آگاه و در نتیجه به یکدیگر بدبین می¬شوند و به هم اعتماد نمی¬کنند. در نتیجه، روحیه همکاری از بین می¬رود و جامعه از برکت¬های آن محروم خواهد شد و افراد جامعه از یکدیگر کناره می¬گیرند.

1. حقیقت غیبت
غیبت یک بیماری و بلای اجتماعی است که افزون بر حرمت شرعی، پی¬آمدهای ویرانگر بسیاری نیز دارد. برای شناخت بهتر این پدیده شوم، نخست لازم است چارچوب آن را با تعریفی دقیق مشخص کرد.
غیبت آن است که در غیاب برادر یا خواهر مسلمان، بدی او در حضور دیگری گفته شود، به گونه¬ای که اگر او آن سخن را بشنود، آزرده‌خاطر گردد.
پیامبر اکرم(ص)فرمود: غیبت آن است که برادر خود را به چیزی یاد کنی که ناخوشایند اوست. عرض کردند: اگر آنچه گفته شده واقعاً در آن شخص باشد، آیا باز غیبت است؟
فرمود: آنچه درباره او می¬گویی اگر در او باشد، غیبت است و اگر در او نباشد، به او بهتان زده¬ای.[1]
برخی از معانی که به دنبال واژه غیبت به ذهن خطور می‌کنند عبارتند از:
ـ مشغول شدن به عیب¬های دیگران؛
ـ اطاعت از شیطان؛
ـ بازی با آبروی دیگران؛
ـ مردم آزاری؛
ـ افسار گسیختگی زبان؛
ـ سوزاندن کارهای نیک خود؛
ـ فراموشی خوبی¬ها؛
ـ نُقل مجلس شیطانی؛
ـ خریدن آتش دوزخ؛
ـ شتافتن به سوی دوزخ؛
ـ دریدن حرمت¬ها؛
ـ تقدیم کارهای نیک خود به دیگران؛
ـ ترور شخصیت؛
ـ پستی نفس؛
ـ غفلت از خدا؛
ـ اندوهگین ساختن بندگان خدا؛
ـ ویران کردن خانه آخرت؛
ـ همراهی با لشکر ابلیس؛
ـ حاصل لحظه¬های غفلت انسان؛
ـ آبیاری درخت معصیت؛
ـ شکستن شیشه امانت؛
ـ پژمرده کردن گل تقوا؛
ـ قدم نهادن در بیراهه؛
ـ تبدیل عروج به سقوط؛
ـ سقوط در چاه گناه؛
ـ گسستن پیوندها؛
ـ خوردن گوشت مرده؛
ـ خوب دیدن خود و بد انگاشتن دیگران؛
ـ خوار شدن نزد خدا؛
ـ فاش کردن بدی¬ها؛
ـ بی¬اثر کردن عبادت؛
ـ بی¬اعتماد شدن به یکدیگر؛
ـ سرد شدن روابط اجتماعی؛
ـ پذیرفته شدن اعمال؛
ـ آویختن بر شاخه¬های آتش؛
ـ دور شدن از رحمت الهی؛
ـ تباه‌کننده ایمان؛
ـ بهار پست‌فطرتان؛
ـ مرگ دل¬ها؛
ـ فرو رفتن در زبانه¬های آتش؛
ـ بدترین اخلاق؛
ـ نزدیک شدن به کفر؛
ـ بهانه¬ای برای عیب¬جویی؛
ـ محروم شدن از بهشت؛
ـ سرگرمی دوزخیان؛
ـ پایین آوردن ارزش خود؛
ـ برتری¬جویی؛
ـ سرپوش گذاشتن بر عیب¬های خود.
2. انواع غیبت
الف) غیبت با زبان
یکی از انواع غیبت، غیبت زبانی است؛ یعنی در غیاب برادر دینی سخنی درباره وی گفته شود که او در صورت شنیدن آن ناراحت شود. غیبت و بدگویی با زبان، نیز گاه صریح و بی¬پرده و بدون استفاده از تعبیرهای کنایه¬آمیز است و گاهی غیرمستقیم و با کنایه. برای نمونه گفته می¬شود: «خدا را شکر که ما حبّ ریاست نداریم» این جمله، کنایه از آن است که فلانی حبّ ریاست دارد یا گفته می¬شود: «خدا عاقبت ما را به خیر کند» یعنی فلانی با این کارهایش، عاقبت به خیر نمی-شود. گاهی به کار بردن تعبیرهای کنایه¬آمیز در غیبت، خطرناک¬تر از غیبت صریح و روشن است. برای مثال، اگر از مؤمنی سخن به میان آید و بگوییم: «بگذریم، شرع مقدس دهان ما را بسته است» این تعبیر کنایه از انجام گناهی بزرگ است. درحالی‌که چه بسا اگر عیب آن شخص به صراحت بیان می¬شد، مفسده چندان بزرگی ایجاد نمی¬کرد، ولی با چنین کنایه و اشاره¬ای، ذهن مخاطب به سمت هر گناه و اشتباهی می¬رود و شنونده را به بدترین بدگمانی‌ها وا می¬دارد.
ب) غیبت با قلم
از دیگر انواع غیبت، فاش ساختن عیب افراد در روزنامه¬ها و کتاب¬ها یا اینترنت و پیامک¬هاست که سبب تخریب شخصیت آنها می¬شود. بی¬شک این نوع غیبت¬ها نیز از نظر بزرگی گناه و آثار منفی دنیایی و آخرتی که در پی دارند، با غیبت زبانی برابرند.
ج) غیبت با اشاره دست و ابرو
بسیاری از موارد غیبت، با زبان انجام می¬شود، ولی دایره غیبت بسیار گسترده¬تر از اینهاست و حتی اشاره دست و ابرو نیز ممکن است جزو انواع غیبت قرار گیرد. یکی از همسران پیامبر(ص)می¬گوید: زنی نزد ما آمد. وقتی روی خود را برگرداند، با دستم اشاره کردم که کوتاه قامت است. رسول خدا(ص)با دیدن این صحنه فرمود: «غیبت او را کردی».[2]
امام خمینی(ره) پیرامون این نوع غیبت به نقل از شهید ثانی می‌فرماید: «یکی از انواع خفیّه غیبت، گوش کردن به آن از روی تعجب است؛ زیرا او اظهار تعجب می¬کند که نشاط غیبت‌کننده زیاده گردد و او را وادار به غیبت می¬کند به تعجب».[3]
3. علل روان¬شناختی غیبت[4]
از دیدگاه قرآن و روایت، انسان دو جنبه دارد: یک جنبه روحی که عقل، وجدان اخلاقی و احساس از مراتب آن است و بعد ملکوتی انسان به شمار می¬رود. جنبه دیگر، جنبه ناسوتی یا حیوانی اوست که به آن جسم یا غرایز و خواسته¬های نفسانی می¬گویند.
چیرگی جنبه ملکوتی و رحمانی بر جنبه ناسوتی و حیوانی و حاکمیت عقل بر غرایز، انسان را در راه تکامل و معنویت قرار می-دهد. برای رسیدن به این حالت، باید به بهداشت روان توجه کامل داشت، بیماری¬های قلب و دل و آفت¬های جنبه ملکوتی را شناخت و به مقابله جدی با آنها برخاست تا سلامت روح همیشه حفظ شود؛ زیرا تنها روح سالم است که قدرت چیرگی بر قوای شهوانی و غرایز را دارد، نه روح و روان بیمار و آفت¬زده!
غیبت از فراگیرترین بیماری¬های روانی ـ شخصیتی است که در بهداشت روح حتماً باید به آن توجه کرد. این پدیده، نشان‌دهنده عقده حقارت و ضعف شخصیت فرد است. ازاین‌رو، شناخت ریشه¬ها و عوامل روحی ـ روانی آن بسیار اهمیت دارد.
ریشه¬های روانی ابتلا به این بیماری را می¬توان در چند محور خلاصه کرد:
الف) غیبت به منظور تشفی خاطر شخص
غضب یکی از غرایز انسانی است که اگر مهار نشود، از صفات نکوهیده به شمار می¬رود. غضب تنها در برخی موارد که سبب قیام بر ضد ستمگران و یاری ستم¬دیدگان می¬شود، پسندیده است. در غیر این صورت، عامل بسیاری از انحراف¬های انسان از جمله غیبت خواهد بود. خشم و غضب، فرد را به غیبت از دیگران وامی¬دارد.
در حالت خشم، خدا فراموش می¬شود و وقتی خدا فراموش شد، انسان مرتکب انواع گناه¬ها می¬شود؛ به ویژه غیبت که غیبت‌کننده با هدف فرو نشاندن خشمش، از کسی که او را خشمگین ساخته بدگویی می¬کند.
ب) هم¬رنگ شدن با دیگران
یکی دیگر از علل روانی ارتکاب به غیبت، اثرپذیری از محیط و اطرافیان است، چنان که می¬گویند:
«خواهی نشوی رسوا هم¬رنگ جماعت شو!»
این مسئله بسیار فراگیر است که در مجلسی عده¬ای برای تفریح، عیب¬های مردم را فاش می¬سازند و به خیال خود با این حرام، به مجلس خود رونق می¬بخشند. در آن مجلس افرادی هستند که می¬دانند این کار غیبت است و غیبت نیز حرام است، ولی به خاطر هم¬رنگ شدن با جماعت یا عقب نماندن از قافله و به منظور «حسن معاشرت» به غیبت آنها گوش می‌دهند و گاهی خودشان هم زبان به غیبت می¬گشایند تا رضایت هم¬نشینان خود را جلب کنند، درحالی که این شیوه جلب رضایت مخلوق، سبب خشم خالق خواهد شد.
بخشی از شب¬نشینی¬ها، از نوع همین هم¬رنگ شدن‌ها با جماعت است و حاصل آن فروختن رضای خالق به رضای مخلوق.
ج) بی¬آبرو کردن دیگران
گاهی غیبت‌کننده برای سرپوش نهادن بر عیب¬ها و کارهای بد خود یا برای جلوگیری از افشاگری کسانی که از عیب¬های او آگاهند، پیش¬دستی می¬کند و به بدگویی از آنها می¬پردازد. این یک واقعیت است و بارها دیده شده است بعضی برای پیش-گیری از چنین افشاگری‌هایی که ممکن بوده به زیان آنها تمام شود، پیش¬دستی کرده و صفت‌های منفی یا اسرار طرف مقابل را میان مردم پخش کرده¬اند. حتی کارهایی که انجام نداده به او نسبت می¬دهند تا او را در نظر مردم بی¬اعتبار سازند و در نتیجه، مردم سخن او را که به زیان آنهاست باور نکنند.
د) حسد
حسد، ناراحتی از مشاهده نعمت دیگران است. گاه مقام یا مال یا فرزند دیگری، شخص را به حسادت وا می¬دارد، تا آن‌جا که آرزوی نابودی آن نعمت را می¬کند. اگر آتش حسد در دل انسان شعله¬ور شود، او را به هر گناهی، ازجمله غیبت وا می-دارد.
هـ) مسخرگی
از دیگر عوامل روحی غیبت، مسخره کردن است که به آبروی مردم لطمه می¬زند و شخصیت آنها را خرد می¬کند. بی¬توجهی به آبروی مسلمان و اهانت به او نوعی مسخره کردن است، در مواردی نیز جلب رضایت افراد پست و خنداندن آنها سبب مسخره کردن دیگران می¬شود. مسخره کردن اگر در حضور خود آن شخص باشد، مردم‌آزاری است و اگر در غیاب او باشد، غیبت به شمار می¬آید.
کمترین جزای دنیایی مسخره‌کننده این است که به دلیل این اخلاق خود دوستی ندارد و همیشه تنهاست.
و) اظهار برتری
برخی افراد که گرفتار عقده خود کم¬بینی‌اند ، برای آرام ساختن خود، به عیب¬ها و کاستی¬های دیگران می¬پردازند تا خود را برتر بنمایانند. برای مثال، دیگری را ساده و نادان می¬خوانند تا خود را دانا و فهمیده نشان دهند.
4. پی¬آمدهای منفی غیبت
الف) از بین رفتن روحیه برادری و دوستی
گسترش غیبت در اجتماع، روحیه برادری و اتحاد و صمیمیت را که از بزرگ¬ترین سرمایه¬های اجتماع است، می¬گیرد و خوش-گمانی و اعتماد به یکدیگر را که نخستین شرط همکاری¬های اجتماعی است بر باد می¬دهد.
مردم با شنیدن غیبت، از ضعف¬های پنهانی یکدیگر آگاه و در نتیجه به یکدیگر بدبین می¬شوند و به هم اعتماد نمی¬کنند. در نتیجه، روحیه همکاری از بین می¬رود و جامعه از برکت¬های آن محروم خواهد شد و افراد جامعه از یکدیگر کناره می¬گیرند.

ب) دامن زدن به آتش فتنه و دشمنی

غیبت در بسیاری از موارد به آتش فتنه دامن می¬زند و بر کینه و دشمنی¬ها می¬افزاید؛ زیرا عیب¬های پنهانی افراد ممکن است دست‌آویز فرصت¬طلبان برای گرفتن انتقام و بر باد دادن حیثیت آنها قرار گیرد یا بعضی افراد سودجو با آگاهی از این عیب¬ها، برای فاش نکردن آنها حق سکوت بخواهند و همین امر سبب ایجاد دشمنی یا افزایش آن می¬شود.
ج) نابودی شخصیت و حرمت افراد
بسیاری از مردم برای حفظ آبروی خود هم که شده، از کارهای ناروا دوری می¬کنند یا مخفیانه انجام می¬دهند، ولی هنگامی که بر اثر غیبت گناه آنها آشکار می‌شود، آبرو و حرمت خود را بر باد رفته می¬بینند و دیگر دلیلی ندارند که از گناه دوری کنند، پس بی¬پروا آن را انجام می¬دهند. با گسترش غیبت، آبرو و حرمت افراد در جامعه از بین خواهد رفت و ملاحظات اجتماعی نیز کم‌رنگ خواهد شد.
د) رکود فعالیت اقتصادی
غیبت از نظر اقتصادی نیز زیان¬های جبران‌ناپذیری در پی‌خواهد داشت؛ زیرا اعتبار افراد و اعتماد مردم به یکدیگر، بیش از سرمایه¬های مالی در پیشرفت¬های اقتصادی اجتماع مؤثر است و بدون آن، مردم سرمایه¬های خود را در چرخه اقتصاد قرار نمی¬دهند و در نتیجه، گردش سرمایه‌ها به صورت راکد یا نیمه راکد در خواهد آمد.[5]
5. راه درمان غیبت
غیبت‌کننده می¬تواند با درون¬کاوی خود، عاملی که او را به غیبت واداشته است، بیابد و درصدد برطرف کردن آن برآید:
اگر دلیل غیبت کردنش همراهی با دوستان است و چون دیگران غیبت می¬کنند او هم غیبت می¬کند، باید توجه داشته باشد که این عذر پذیرفتنی نیست؛ زیرا پیروی از کسانی که نافرمانی خداوند را می¬کنند، جایز نیست و خشم خدا را بر می¬انگیزد.
اگر برای فخرفروشی یا دانانمایی یا برتری¬جویی غیبت می¬کند، باید بداند که با غیبت نه تنها به منظور خود نمی¬رسد، بلکه عزت¬نفس خویش را هم از بین می¬برد.
اگر غیبت کردن او از روی حسادت است، باید بداند که با این کار در حقیقت دو گناه کرده و عذاب آخرت و ناراحتی دنیا را برای خود خریده است؛ زیرا از یک‌سو حسد ورزیده که خود، گناهی بزرگ است و از سوی دیگر با غیبت کردن نه تنها زیانی به غیبت شونده نمی¬رساند، بلکه کارهای نیک خود را تباه می‌کند.
اگر برای مسخره کردن دیگران غیبت آنها را می¬کند، باید بداند که کوچک کردن دیگران در چشم مردم، برابر است با خوار گشتن خود وی نزد خدا و فرشتگان و پیامبران.
همچنین، اگر به عاقبت کار خود بیندیشد که باید با شرمندگی در روز قیامت حاضر شود و پاسخ¬گوی کار خود باشد و نزد همگان رسو و با خواری تمام به سوی دوزخ کشیده می¬شود، هرگز غیبت نخواهد کرد.[6]
درمان غیبت از دیدگاه امام خمینی قدس سره
امام خمینی(ره) عارف و مجاهد وارسته درباره درمان این صفت ناپسند چنین می‌فرماید:
«بدان که علاج این خطیئه چون خطیئات دیگر به علم نافع و عمل توان نمود.
اما علم؛ پس چنین است که انسان تفکر کند در فایده مترتبه بر این عمل و آن را مقایسه کند با نتایج سوء و ثمرات زشتی که بر آن مترتب است و آن را در میزان عقل گذاشته، از آن استفتا نماید.
اما از آثار زشت آن؛ اکنون شمه¬ای از آن را گوش کن و عبرت گیر و در میزان مقایسه گذار، این تفکر و موازنه نتایج حسنه دارد. اما آثار آن در این عالم، آن است که انسان از چشم مردم می¬افتد و اطمینان آنها از او سلب می¬شود و اگر شخص کار را از حد گذراند و پرده ناموس اعراض مردم را درید، خداوند او را در همین عالم رسوا می¬کند و باید انسان بترسد از آن رسوایی‌ که به دست حق تعالی واقع شود که جبران¬پذیر نخواهد بود.
همچنین، ممکن است هتک حرمات مؤمنین و کشف عورات آنها انسان را منتهی به سوء عاقبت کند؛ زیرا که اگر این عمل در انسان ملکه شد تأثیراتی در نفس دارد که یکی از آنها این است که تولید بغض و عداوت نسبت به صاحبش می¬کند.
عزیزم! با بندگان خدا که مورد رحمت و نعمت او هستند دوستی پیدا کن و محبت قلبی داشته باش. مبادا به محبوب حق دشمنی داشته باشی که حق تعالی دشمن دشمنِ محبوب خود است و تو را از ساحت رحمت خود طرد می¬کند و بندگان خاص خدا در بین بندگان مخفی هستند و معلوم نیست این دشمنی تو و هتک ستر و کشف عورت این مؤمن، به هتک ستر خدا برگشت نکند. مؤمنین، اولیای حقند؛ دوستی با آنها دوستی با حق است و دشمنی آنها دشمنی با حق است. بترس از غضب حق و برحذر باش از خصومت شفعای روز جزا. قدری تأمل کن در آن صورت¬های موحش در قبر و برزخ و قیامت که به آن مبتلا می¬شوی و قدری تفکر کن در نتایج دنیویه و اخرویه این غیبت. پس مقایسه کن بین یک ربع ساعت هرزه¬گویی و بذله-سرایی و قضای شهوت خیالی و هزاران هزار سال گرفتاری!
علاوه بر این، تو اگر با شخصی که از او غیبت می¬کنی دشمنی نیز داری، مقتضای دشمنی آن است که از او غیبت نکنی؛ زیرا که در حدیث وارد است که حسنات فرد غیبت‌کننده منتقل می¬شود به نامه عمل کسی که از او غیبت کرده. پس خواستی دشمنی با او کنی، با خود دشمنی کردی. پس بدان که با خداوند نمی¬توانی ستیزه کنی، خداوند قادر است با همین غیبتِ تو آن شخص را در نظر مردم عزیز و محترم کند و تو را به واسطه همین، در نظر آنها خوار و ناچیز کند. پس بفهم که با چه قادر جباری در ستیزه هستی.
و اما مبارزه عملی؛ به این است که تا چندی با هر زحمت شده نفس را از این معصیت باز داری، مهار زبان خود را در دست گرفته، کاملاً از خود مراقبت کنی و با خود قرارداد کنی که چندی مرتکب این خطیئه نشوی و از خود مراقبت و محافظت کنی و حساب خود را بکشی. امید است ان‌شاءالله پس از مدت کمی اصلاح شود و کم¬کم کار بر تو آسان گردد و پس از چندی احساس می¬کنی که از آن منزجر و متنفری. پس راحتی و التذاذ نفس در ترک غیبت می¬شود».[7]
6. غیبت¬های جایز
با وجود حرمت شرعی غیبت، در برخی موارد ویژه و معیّن و بنا بر دلایل و مصالح خاصی، غیبت از برخی افراد حرام نیست؛ به شرط آنکه هدف، تنها جدا کردن حق از باطل باشد و موارد جواز، دست‌آویزی برای ترویج و توجیه این عمل حرام قرار نگیرد.
امام خمینی(ره) در این زمینه فرمود:
انسان باید در همه موارد جواز غیبت نیز دقت کند که محرک نفسانی و شیطانی دخالت نداشته باشد و با کمال دقت و احتیاط تامّ مشی کند و درصدد عذرتراشی نباشد که یکی از موارد استثنای غیبت و بدگویی را به دست آورده و به عیب¬جویی و بذله¬گویی سرگرم شود.[8]
امام باقر(ع)غیبت کردن از سه گروه را روا دانسته است:
هوس‌باز بدعتگذار، پیشوای ستمگر و گناه¬کاری که آشکارا گناه می¬کند.[9]
حال به اختصار برخی موارد جایز در غیبت را یادآور می¬شویم:
الف) در مقام دادخواهی
کسی که به او ستم شده، می¬تواند نزد کسی که برای دادخواهی پیش او رفته و او قادر است داد وی را بستاند، عمل بد ستمگر را بازگو کند. پیامبر گرامی اسلام(ص) در این‌باره می¬فرماید: «صاحب حق و کسی که حقش ضایع می¬شود، حق سخن گفتن را دارد، هرچند غیبت آن طرف باشد».[10]
ب) گناه¬کار بی¬پروا
غیبت کسی که آشکارا گناه می¬کند و از فاش شدن گناه و آگاهی مردم بر آن باکی ندارد، جایز شمرده شده است، چنان‌که رسول خدا(ص)فرمود: «کسی که پرده حیا را از روی خود کنار زد، غیبت او مباح می¬گردد».[11]
ج) غیبت با انگیزه بازداشتن از منکر
اگر تنها راه اصلاح فرد گناه¬کار این باشد که دیگران کار خلاف وی را بدانند و این احتمال قوی باشد که با این روش از کار خلافش دست بر¬دارد، نقل کار بد وی برای دیگران به منظور اصلاح وی، از مصداق¬های غیبت حرام به‌شمار نمی¬رود. البته در این مورد خاص دو شرط وجود دارد:
یک ـ قصد گوینده فقط اصلاح گناه¬کار باشد.
دو ـ احتمال قوی بدهد که این راه مؤثر است.
در هر صورت باید زیان غیبت کردن و زیان آن گناه را در نظر داشت و اگر بی¬آبرو کردن آن مسلمان زیان‌بارتر از گناهی باشد که مشغول آن است، غیبت کردن جایز نیست.[12]
د) در مقام راهنمایی مشورت کننده و دور داشتن وی از خطر
در اموری چون ازدواج، معامله و شراکت اگر یکی از طرفین با کسی مشورت کند و وی عیبی در طرف مقابل سراغ داشته باشد، موظف است آن را بیان کند. در اینجا یادآوری دو نکته لازم است:
یک ـ عیب آن فرد باید فقط در همان زمینه‌ای که درباره آن مشورت شده مطرح شود و عیب‌های دیگر آن شخص نباید مطرح شود.
دو ـ اگر بدون نام بردن از صاحب عیب، طرف قانع می¬شود به همان اشاره بسنده شود، ولی اگر مشورت¬کننده با اشاره و کنایه قانع نشد، نام بردن از صاحب عیب مانعی ندارد.[13]
هـ) غیبت از افراد گمراه و بدعت‌[14]گذار
غیبت کردن و آشکار کردن عیب¬های کسی که گمراه و گمراه‌کننده است و در دین خدا بدعت گذاشته، با این قصد که مردم فریبش را نخورند، اشکالی ندارد. [15]
و) بیان عیب¬ها در حضور آگاهان به آن
این مورد زمانی جایز است که عده¬ای از کار بد غیبت‌شونده آگاهند و درباره آن گفت¬وگو می¬کنند، ولی این گفت‌ و شنودها چیزی بر دانسته¬های آنها از آن فرد نمی¬افزاید و اثر جدیدی در آنها ایجاد نمی¬کند و آبروی غیبت‌شونده نیز نمی¬رود. البته بهتر است از این‌گونه صحبت¬ها نیز دوری کرد تا زشتی این عمل همچنان باقی بماند. [16]
ز) شهادت دادن در دادگاه
شهادت دادن به گناه کسی که در دادگاه به ارتکاب جرمی متهم است در غیاب وی از مصداق¬های غیبت نیست؛ زیرا برای دفاع از حق و بازگرداندن حقوق صاحب حق است. [17]
پی نوشت:
[1] . میزان الحکمه، ج 1، ص 44570.
[2]. عباس اسماعیلی یزدی، ینابیع الحکمه، انتشارات مسجد جمکران، چ 1، ج 4، ص 293.
[3]. امام خمینی(ره)، چهل حدیث، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره)، چ 8، ص 318.
[4]. بیوک آقا خاتمی زنجانی، نظامات اخلاقی و تربیتی اسلامی به روایت معصومین(علیهم‌السلام)، مرکز احیاء و انتشار آثار علمای زنجان، 1370، صص 243 ـ 256.
[5]. زندگی در پرتو اخلاق، صص 120 و 121.
[6]. سید عبدالله شبر، کتاب الاخلاق، ترجمه: محمدرضا جباران، نشر هجرت، 1383، چ 10، صص 237 و 238.
[7]. امام خمینی(ره)، چهل حدیث، صص 312 و 313.
[8]. همان، صص 313 و 314.
[9]. میزان الحکمه، ج 9، ص 4461، ح 15515.
[10]. ملا محسن فیض کاشانی(ره)، محجة البیضاء، دفتر انتشارات اسلامی، بی‌چا، ج 5، ص 270.
[11]. همان، ص 272.
[12]. گناهان کبیره، باب دوم، ص 282.
[13]. نظامات اخلاقی تربیتی اسلام به روایت معصومینu، صص 273 ـ 270.
[14]. بدعت، تغییر دادن حکم الهی و افزودن یا کم کردن چیزی بر آن به رأی و عقل ناقص خود است؛ چه در اصول دین و چه در فروع آن!
[15]. نظامات اخلاقی تربیتی اسلام به روایت معصومین(ع)، صص 282، 340 و 341.
[16]. همان، صص 273 ـ 270.
[17]. محسن غفاری، آفات زبان، انتشارات پیام آزادی، صص 88 و 90.

دیدگاه‌ها   

0 #1 RE: غیبت / فصل اول: غیبت چیست؟سما 1392-05-27 09:53
چند خطی از مطلب غیبتو خوندم ممنون .
نقل قول کردن | گزارش به مدیر

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page