1. حقیقت غیبت
غیبت یک بیماری و بلای اجتماعی است که افزون بر حرمت شرعی، پی¬آمدهای ویرانگر بسیاری نیز دارد. برای شناخت بهتر این پدیده شوم، نخست لازم است چارچوب آن را با تعریفی دقیق مشخص کرد.
غیبت آن است که در غیاب برادر یا خواهر مسلمان، بدی او در حضور دیگری گفته شود، به گونه¬ای که اگر او آن سخن را بشنود، آزردهخاطر گردد.
پیامبر اکرم(ص)فرمود: غیبت آن است که برادر خود را به چیزی یاد کنی که ناخوشایند اوست. عرض کردند: اگر آنچه گفته شده واقعاً در آن شخص باشد، آیا باز غیبت است؟
فرمود: آنچه درباره او می¬گویی اگر در او باشد، غیبت است و اگر در او نباشد، به او بهتان زده¬ای.[1]
برخی از معانی که به دنبال واژه غیبت به ذهن خطور میکنند عبارتند از:
ـ مشغول شدن به عیب¬های دیگران؛
ـ اطاعت از شیطان؛
ـ بازی با آبروی دیگران؛
ـ مردم آزاری؛
ـ افسار گسیختگی زبان؛
ـ سوزاندن کارهای نیک خود؛
ـ فراموشی خوبی¬ها؛
ـ نُقل مجلس شیطانی؛
ـ خریدن آتش دوزخ؛
ـ شتافتن به سوی دوزخ؛
ـ دریدن حرمت¬ها؛
ـ تقدیم کارهای نیک خود به دیگران؛
ـ ترور شخصیت؛
ـ پستی نفس؛
ـ غفلت از خدا؛
ـ اندوهگین ساختن بندگان خدا؛
ـ ویران کردن خانه آخرت؛
ـ همراهی با لشکر ابلیس؛
ـ حاصل لحظه¬های غفلت انسان؛
ـ آبیاری درخت معصیت؛
ـ شکستن شیشه امانت؛
ـ پژمرده کردن گل تقوا؛
ـ قدم نهادن در بیراهه؛
ـ تبدیل عروج به سقوط؛
ـ سقوط در چاه گناه؛
ـ گسستن پیوندها؛
ـ خوردن گوشت مرده؛
ـ خوب دیدن خود و بد انگاشتن دیگران؛
ـ خوار شدن نزد خدا؛
ـ فاش کردن بدی¬ها؛
ـ بی¬اثر کردن عبادت؛
ـ بی¬اعتماد شدن به یکدیگر؛
ـ سرد شدن روابط اجتماعی؛
ـ پذیرفته شدن اعمال؛
ـ آویختن بر شاخه¬های آتش؛
ـ دور شدن از رحمت الهی؛
ـ تباهکننده ایمان؛
ـ بهار پستفطرتان؛
ـ مرگ دل¬ها؛
ـ فرو رفتن در زبانه¬های آتش؛
ـ بدترین اخلاق؛
ـ نزدیک شدن به کفر؛
ـ بهانه¬ای برای عیب¬جویی؛
ـ محروم شدن از بهشت؛
ـ سرگرمی دوزخیان؛
ـ پایین آوردن ارزش خود؛
ـ برتری¬جویی؛
ـ سرپوش گذاشتن بر عیب¬های خود.
2. انواع غیبت
الف) غیبت با زبان
یکی از انواع غیبت، غیبت زبانی است؛ یعنی در غیاب برادر دینی سخنی درباره وی گفته شود که او در صورت شنیدن آن ناراحت شود. غیبت و بدگویی با زبان، نیز گاه صریح و بی¬پرده و بدون استفاده از تعبیرهای کنایه¬آمیز است و گاهی غیرمستقیم و با کنایه. برای نمونه گفته می¬شود: «خدا را شکر که ما حبّ ریاست نداریم» این جمله، کنایه از آن است که فلانی حبّ ریاست دارد یا گفته می¬شود: «خدا عاقبت ما را به خیر کند» یعنی فلانی با این کارهایش، عاقبت به خیر نمی-شود. گاهی به کار بردن تعبیرهای کنایه¬آمیز در غیبت، خطرناک¬تر از غیبت صریح و روشن است. برای مثال، اگر از مؤمنی سخن به میان آید و بگوییم: «بگذریم، شرع مقدس دهان ما را بسته است» این تعبیر کنایه از انجام گناهی بزرگ است. درحالیکه چه بسا اگر عیب آن شخص به صراحت بیان می¬شد، مفسده چندان بزرگی ایجاد نمی¬کرد، ولی با چنین کنایه و اشاره¬ای، ذهن مخاطب به سمت هر گناه و اشتباهی می¬رود و شنونده را به بدترین بدگمانیها وا می¬دارد.
ب) غیبت با قلم
از دیگر انواع غیبت، فاش ساختن عیب افراد در روزنامه¬ها و کتاب¬ها یا اینترنت و پیامک¬هاست که سبب تخریب شخصیت آنها می¬شود. بی¬شک این نوع غیبت¬ها نیز از نظر بزرگی گناه و آثار منفی دنیایی و آخرتی که در پی دارند، با غیبت زبانی برابرند.
ج) غیبت با اشاره دست و ابرو
بسیاری از موارد غیبت، با زبان انجام می¬شود، ولی دایره غیبت بسیار گسترده¬تر از اینهاست و حتی اشاره دست و ابرو نیز ممکن است جزو انواع غیبت قرار گیرد. یکی از همسران پیامبر(ص)می¬گوید: زنی نزد ما آمد. وقتی روی خود را برگرداند، با دستم اشاره کردم که کوتاه قامت است. رسول خدا(ص)با دیدن این صحنه فرمود: «غیبت او را کردی».[2]
امام خمینی(ره) پیرامون این نوع غیبت به نقل از شهید ثانی میفرماید: «یکی از انواع خفیّه غیبت، گوش کردن به آن از روی تعجب است؛ زیرا او اظهار تعجب می¬کند که نشاط غیبتکننده زیاده گردد و او را وادار به غیبت می¬کند به تعجب».[3]
3. علل روان¬شناختی غیبت[4]
از دیدگاه قرآن و روایت، انسان دو جنبه دارد: یک جنبه روحی که عقل، وجدان اخلاقی و احساس از مراتب آن است و بعد ملکوتی انسان به شمار می¬رود. جنبه دیگر، جنبه ناسوتی یا حیوانی اوست که به آن جسم یا غرایز و خواسته¬های نفسانی می¬گویند.
چیرگی جنبه ملکوتی و رحمانی بر جنبه ناسوتی و حیوانی و حاکمیت عقل بر غرایز، انسان را در راه تکامل و معنویت قرار می-دهد. برای رسیدن به این حالت، باید به بهداشت روان توجه کامل داشت، بیماری¬های قلب و دل و آفت¬های جنبه ملکوتی را شناخت و به مقابله جدی با آنها برخاست تا سلامت روح همیشه حفظ شود؛ زیرا تنها روح سالم است که قدرت چیرگی بر قوای شهوانی و غرایز را دارد، نه روح و روان بیمار و آفت¬زده!
غیبت از فراگیرترین بیماری¬های روانی ـ شخصیتی است که در بهداشت روح حتماً باید به آن توجه کرد. این پدیده، نشاندهنده عقده حقارت و ضعف شخصیت فرد است. ازاینرو، شناخت ریشه¬ها و عوامل روحی ـ روانی آن بسیار اهمیت دارد.
ریشه¬های روانی ابتلا به این بیماری را می¬توان در چند محور خلاصه کرد:
الف) غیبت به منظور تشفی خاطر شخص
غضب یکی از غرایز انسانی است که اگر مهار نشود، از صفات نکوهیده به شمار می¬رود. غضب تنها در برخی موارد که سبب قیام بر ضد ستمگران و یاری ستم¬دیدگان می¬شود، پسندیده است. در غیر این صورت، عامل بسیاری از انحراف¬های انسان از جمله غیبت خواهد بود. خشم و غضب، فرد را به غیبت از دیگران وامی¬دارد.
در حالت خشم، خدا فراموش می¬شود و وقتی خدا فراموش شد، انسان مرتکب انواع گناه¬ها می¬شود؛ به ویژه غیبت که غیبتکننده با هدف فرو نشاندن خشمش، از کسی که او را خشمگین ساخته بدگویی می¬کند.
ب) هم¬رنگ شدن با دیگران
یکی دیگر از علل روانی ارتکاب به غیبت، اثرپذیری از محیط و اطرافیان است، چنان که می¬گویند:
«خواهی نشوی رسوا هم¬رنگ جماعت شو!»
این مسئله بسیار فراگیر است که در مجلسی عده¬ای برای تفریح، عیب¬های مردم را فاش می¬سازند و به خیال خود با این حرام، به مجلس خود رونق می¬بخشند. در آن مجلس افرادی هستند که می¬دانند این کار غیبت است و غیبت نیز حرام است، ولی به خاطر هم¬رنگ شدن با جماعت یا عقب نماندن از قافله و به منظور «حسن معاشرت» به غیبت آنها گوش میدهند و گاهی خودشان هم زبان به غیبت می¬گشایند تا رضایت هم¬نشینان خود را جلب کنند، درحالی که این شیوه جلب رضایت مخلوق، سبب خشم خالق خواهد شد.
بخشی از شب¬نشینی¬ها، از نوع همین هم¬رنگ شدنها با جماعت است و حاصل آن فروختن رضای خالق به رضای مخلوق.
ج) بی¬آبرو کردن دیگران
گاهی غیبتکننده برای سرپوش نهادن بر عیب¬ها و کارهای بد خود یا برای جلوگیری از افشاگری کسانی که از عیب¬های او آگاهند، پیش¬دستی می¬کند و به بدگویی از آنها می¬پردازد. این یک واقعیت است و بارها دیده شده است بعضی برای پیش-گیری از چنین افشاگریهایی که ممکن بوده به زیان آنها تمام شود، پیش¬دستی کرده و صفتهای منفی یا اسرار طرف مقابل را میان مردم پخش کرده¬اند. حتی کارهایی که انجام نداده به او نسبت می¬دهند تا او را در نظر مردم بی¬اعتبار سازند و در نتیجه، مردم سخن او را که به زیان آنهاست باور نکنند.
د) حسد
حسد، ناراحتی از مشاهده نعمت دیگران است. گاه مقام یا مال یا فرزند دیگری، شخص را به حسادت وا می¬دارد، تا آنجا که آرزوی نابودی آن نعمت را می¬کند. اگر آتش حسد در دل انسان شعله¬ور شود، او را به هر گناهی، ازجمله غیبت وا می-دارد.
هـ) مسخرگی
از دیگر عوامل روحی غیبت، مسخره کردن است که به آبروی مردم لطمه می¬زند و شخصیت آنها را خرد می¬کند. بی¬توجهی به آبروی مسلمان و اهانت به او نوعی مسخره کردن است، در مواردی نیز جلب رضایت افراد پست و خنداندن آنها سبب مسخره کردن دیگران می¬شود. مسخره کردن اگر در حضور خود آن شخص باشد، مردمآزاری است و اگر در غیاب او باشد، غیبت به شمار می¬آید.
کمترین جزای دنیایی مسخرهکننده این است که به دلیل این اخلاق خود دوستی ندارد و همیشه تنهاست.
و) اظهار برتری
برخی افراد که گرفتار عقده خود کم¬بینیاند ، برای آرام ساختن خود، به عیب¬ها و کاستی¬های دیگران می¬پردازند تا خود را برتر بنمایانند. برای مثال، دیگری را ساده و نادان می¬خوانند تا خود را دانا و فهمیده نشان دهند.
4. پی¬آمدهای منفی غیبت
الف) از بین رفتن روحیه برادری و دوستی
گسترش غیبت در اجتماع، روحیه برادری و اتحاد و صمیمیت را که از بزرگ¬ترین سرمایه¬های اجتماع است، می¬گیرد و خوش-گمانی و اعتماد به یکدیگر را که نخستین شرط همکاری¬های اجتماعی است بر باد می¬دهد.
مردم با شنیدن غیبت، از ضعف¬های پنهانی یکدیگر آگاه و در نتیجه به یکدیگر بدبین می¬شوند و به هم اعتماد نمی¬کنند. در نتیجه، روحیه همکاری از بین می¬رود و جامعه از برکت¬های آن محروم خواهد شد و افراد جامعه از یکدیگر کناره می¬گیرند.
غیبت / فصل اول: غیبت چیست؟
- بازدید: 13151
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا