به دنبال «حسين‏»(علیه السلام)

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

ميثم، خبر حركت امام حسين(ع) را به طرف مكه شنيد. در همان سال، تصميم گرفت كه به قصد حج عمره روى به مكه بنهد. در مكه به ديدار امام حسين(ع) موفق نشد.

پس از حج‏به مدينه رفت. در ديدارى كه با «ام سلمه‏» - همسر پيامبر - داشت، خود را معرفى كرد. ام سلمه گفت: پيامبر، بارها تو را ياد مى‏كرد و در دل شبها، سفارش تو را به على(ع) مى‏نمود. ميثم از ام‏سلمه، حسين‏بن على را پرسيد. ام‏سلمه گفت: به اطراف مدينه رفته است، او نيز همواره تو را ياد مى‏كرد. ميثم گفت: من نيز همواره به ياد آن بزرگوار هستم. امروز موفق به ديدار او نشدم. به او بگو كه دوست داشتم بر او سلام بگويم. من بر مى‏گردم و به خواست‏خدا يكديگر را نزد پروردگار، ديدار خواهيم كرد. (اشاره به شهادت قريب الوقوع امام حسين(ع) بود، زيرا بيست روز پس از اين سخن بود كه امام حسين(ع) به شهادت رسيد.)
آن گاه ام‏سلمه با عطرى محاسن ميثم را معطر ساخت. ميثم گفت: به زودى ريشم با خون، رنگين خواهد شد. ام‏سلمه: چه كسى اين خبر را به تو داده است؟
ميثم: مولا و سرور من!
ام‏سلمه، در حالى كه از اندوه، بغض گلويش را گرفته بود، گريست و گفت: على(ع) فقط مولاى تو نيست، بلكه سرور من و سالار همه مسلمانان است. آن گاه ام‏سلمه از او خداحافظى كرد.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page