پرسش: اين كه گفته مى شود انسان پس از مرگ، يا معذّب است يا متنعّم; چرا هنگامى كه بدن مادى را در قبر مى گذاريم و روى آن را مى پوشانيم، پس از مدتى قبر را مى شكافيم، هيچ خبرى نمى يابيم؟
نه از سوختن بدن خبرى است و نه از مصفا گشتن آن! آنچه مى بينيم، تنها همان بدن خاكى است كه در قبر با سكون كامل افتاده; هيچ اثرى از آثار وحشت يا نعمت در آن نيست. برخى نيز درون قبر دوربين كار مى گذارند و مسايل آن را از هنگام دفن تا مدتى بعد دنبال مى كنند; ولى هيچ اثر و تغيير و تحولى كه دلالت بر رنج و شادى داشته باشد، نمى يابند. آيا اين امور دلالت مى كندبر اين كه هيچ فرجامى - چه خوب و چه بد - در كار نيست، و فشار قبر، سؤال منكر و نكير، عذاب ها و نعمت ها پوچ است و غير واقعى؟
پاسخ: سخن در اين است كه مراد از قبر چيست؟ با دقت در آياتى كه براى حيات برزخى به آن تمسك مى شود و رواياتى كه درباره برزخ سخن مى گويد، به خوبى روشن مى شود كه مراد از قبر آن گودال كوچكى نيست كه انسان را در آن مدفون مى كنند، بلكه مقصود، همان جهانى است كه انسان پس از مرگ و پيش از بر پا شدن قيامت، در آن زندگى مى كند، و چون قرار گرفتن در قبر ملازم و يا سرآغازى براى ورود به آن جهان مى باشد، واژه قبر در مورد آن به كار رفته است. از روايات استفاده مى شود كه در برزخ، روح به بدن هايى شبيه به بدن هاى دنيوى تعلق مى گيرد; بدن هايى لطيف و مناسب با آن جهان، كه آن روح و بدن مورد ثواب و عقاب مى باشد.( )