«شهادت وهب تازه داماد و همسرش»

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

فردي به نام وهب به همراه همسرش، هانيه و مادرش، قمر، در بايان ثعلبيّه خيمه زده بودند و دامداري مي‌كردند آنها زندگي آرام و ساده‌اي داشتند وهب، گوسفندان خود را براي چريدن به دشت و كوه مي‌برد و شب هنگام باز مي‌گشت او به تازگي با هانيه ازدواج كرده بود و هر سه نفر آنها مسحي بودند
امام حسين (ع )كه با ياران خويش به سوي كربلا حركت مي‌كرد، چشمش به خيمه سياهي افتاد امام نزديك آن خيمه رفته، ديد پيرزني فقير در آنجا زندگي مي‌كند او قمر، مادر وهب بود
امام (ع) حال وي را پرسيد، او گفت روزگار مي‌گذرد ولي در مضيقه كم آبي هستيم و اگر آب مي‌داشتيم، بسيار خوب بود امام (ع) با او به كناري رفتند تا به سنگي رسيدند امام (ع) با نيزه خود آن سنگ را از جا كند و آب گوارايي از زير آن بيرون آمد پيرزن، بسيار شادمان شد و از امام تشكر كرد امام حسين (ع) هنگام خداحافظي، جريان خويش را بازگو كرد و به آن مادر پير فرمود ما، نياز به يار و ياور داريم؛ وقتي پسرت وهب، بازگشت، بگو به ما بپيوندد و ما را در راه دفاع از حق و مبارزه با ظلم كمك كند
امام (ع) رفت ولي پيرزن در حيرت فرو رفته بود عظمت، كرامت، ضعيف‌نوازي و مهرباني امام، فكر و قلب او را قبضه كرده بود، مي‌خواست پر درآورد و با امام حركت كند صبر كرد تا عروس و پسرش وهب آمدند آنها آب گواراي چشمه را در كنار خيمه خود ديدند و از علّت آن پرسيدند قمر، همه جريان را براي آنها بيان كرد و پيام امام حسين (ع) را نيز به پسرش رساند اين سه نفر، شيفته امام شده، بارو بنه خود را برداشتند و به سوي كاروان امام حركت كردند آنها به حضور امام رسيده، قبول اسلام كردند و همراه سپاه امام، با كمال عشق و علاقه، به راه خود ادامه داده تا به كربلا رسيدند
9 روز از عروسي وهب و هانيه مي‌گذشت آنها ماه عسل خود را در كربلا، كنار حسين (ع) و خاندان ارجمند او گذراندند سرانجام، وهب و هانيه، در روز عاشورا، هفدهمين روز عروسي خود، به شهادت رسيدند و قمر با دلاوريهاي خود، حماسه‌ها آفريد و روسفيدي دو سرا را كسب كرد
____________________________
سوگنامه آل محمد ص209 به نقل از معالي السبطين، ج1، ص286