«جمال دل‌آراي حسين‌علیه السلام»

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

هلال بن نافع گويد روز عاشورا همراه سربازان عمر سعد، كنار عمر سعد ايستاده بودم، ناگهان يكي فرياد زد «اي امير مژده باد به تو، اين شمر است كه حسين‌(ع) را كشته است»
هلال مي‌گويد؛ از ميان لشكر عمر سعد بيرون آمدم، و بر بالين حسين‌(ع) ايستادم، «سوگند به خدا هرگز بدن آغشته به خوني را زيباتر و نوراني‌تر از او نديده بودم، زيرا من آنچنان محو نور و جمال آن صورت درخشان بودم كه از انديشه قتل او غافل گشتم»، حسين‌(ع) در آن حال، آب خواست، شنيدم مردي از دشمن مي‌گفت «سوگند به خدا آب نخواهي نوشيد تا به جايگاه سوزان دوزخ وارد شوي و از آب گرم و سوزان آن بنوشي»
شنيدم امام حسين‌(ع) در پاسخ او فرمود «واي بر تو نه دوزخ جاي من است و نه آب گرم آن را مي‌نوشم، بلكه من بر جدّم رسول خدا‌(ص) وارد مي‌شوم و در كنار او در پيشگاه خداي قادر خواهم بود، و از آب بهشت خواهم نوشيد و شكايت شما را به آن حضرت خواهم كرد» هنوز امام با آنان سخن مي‌گفت كه يكباره همگي به آن حضرت حمله كردند و سرش را از بدنش جدا نمودند
_________________
اللهوف ص128