متن ادبی شهادت : همسر

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

دختر خلیفه بود، دختر خلیفهای در اوج توانایی و پدرش از همان آغاز، او را برای بهترینِ بندگان خدا و بابرکت ترین مولود از خاندان وحی نشان کرده بود؛ شاید به این ‌دلیل که داماد را در محدوده تسلط خود نگه‌ دارد، شاید برای اینکه شورش علویان را سرکوب کند، شاید به‌ این بهانه که گناهان گذشتهاش را سرپوش بگذارد و دخترش را در مواقع حساس به کارهایی حساس وادارد.


دختر خلیفه، به خانه جوادالائمه آمده بود؛ به‌عنوان همسر، به‌عنوان شریک زندگى. آمده بود تا محرم رازهای شویش باشد، آمده بود تا آرامش را به خانه همسرش بیاورد، آمده بود تا هم‌نفس و یاور مرد خانه اش باشد.
شاید اینها هرگز به ذهن وی نیز خطور نکرده باشد، شاید این آرزوها، بافته های ذهن من هستند. و خود وی به این وصلت با دیدگاهی دیگر می نگریسته است.
من با برداشت خود، ویژگی‌های همسری مهربان را برمی شمارم؛
همسری که باید ام فضل می بود و نبود، همسری که نامش زینب بود و نبود، همسری که باید سایه لطف و مهربانی بود ونبود،
هرچه بود، یک لغزش و یک اشتباه جبران‌ناپذیر او، امامی را از مردم دنیا دریغ کرد؛ امامی که لطف خداوند بود؛ امامی که دلیل سکون آسمان‌ها و زمین بود؛ امامی که بخشش، مدارا، صبرو گذشتش، ام فضل را به‌خود نیاورد و چرا ام فضل به این بدبختی دچار شد، خدا میداند.
کسی‌که امامی معصوم، نزدیک‌ترین فرد به اوست، چقدر باید اندیشه ای منحرف داشته باشد که به ‌راه نیاید که سایه‌به‌سایه امامش راه زندگى را نپیماید که از رفتار و گفتار امامش درس چگونه زیستن نگیرد. از این‌گونه حوادث باید به‌خدا پناه برد

رقیه ندیرى