شعر شهادت : مهربان نهم

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

... که پرسش همه خلق را مجاب کنی
سؤال‌های عبث مانده را جواب کنى
خدا تو را به‌همین خاک بی‌خبر آورد
که رو به جهل زمین و زمان، عتاب کنى
که زخم زخم دلت را مدام بشماری
شمار غفلت این خلق را حساب کنی
که در جوانی خود لحظه لحظه پیر شوی
گناه مردم را محو در ثواب کنى
شبیه سیل شدی کوچه کوچه در تن خاک
که خانه خانه تضلیل را خراب کنی
چقدر خسته شدى، ماه مهربان نهم!
که آسمان را دلگرم آفتاب کنی


ولی بس است همین یک دو روز کافی بود
که خون دل بخورى، سینه را کباب کنى
صدای همهمه از عرش می¬رسد امشب
فرشتگان دعا را که مستجاب کنی
به پیشواز تو با رخت سبز می آیند
که از ملال زمین دیگر اجتناب کنی
خدا برای تو ای مرد! سخت دلتنگ است
خدا کند که برای خدا شتاب کنى
شراب ناب شهادت به جام منتظر است
اگر هرآینه لب تشنه، قصد آب کنى
بنوش! افعی این زهر اگر چه خانگی است
تو جام قسمت را باید انتخاب کنى
بلند شو! چه نشستى؟ شب شهادت توست
شتاب کن که به خون جگر خضاب کنى

سودابه مهیبى