متن ادبی : کرامت

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

محمد بن سهل قمی میگوید: «پس از سفر به مکه، به مدینه رفتم و به خدمت
امام جواد(ع) رسیدم. میخواستم لباسی از آن بزرگوار برای پوشیدن بخواهم، ولی فرصتی به دست نیامد. با آن حضرت خداحافظی کردم و از خانه اش بیرون آمدم.

تصمیم گرفتم نامه ای برایش بنویسم و لباس را درخواست کنم. نامه را نوشتم و به مسجد رفتم. پس از خواندن دو رکعت نماز، از فرستادن نامه منصرف شدم. سپس از مدینه بیرون آمدم و قصد دیار خود کردم. به‌سمت شهر و دیار خود بازمی گشتم که در راه شخصی به‌سمت کاروان آمد و پرسید: محمد بن سهل قمی کیست؟ با راهنمایی افراد نزد من آمد و بقچه ای گره زده را مقابلم گرفت و گفت: مولای تو امام جواد(ع) این لباس را برایت فرستاده است. نگاه کردم و دیدم دو لباس مرغوب و نرم است.
نقل است محمد بن سهل آن لباس ها را تا آخر عمر نزد خود نگه داشت و وقتی از دنیا رفت، پسرش احمد، او را با همان دو لباس کفن کرد و به خاک سپرد.[1]
_________________________
[1]. نگاهی بر زندگانی امام جواد(ع)، ص92.