متن ادبی : دهمین ستاره

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

ستاره‌ای در پس ستاره و آفتابی در پی آفتاب است. زمین هیچ‌گاه با ظلمات تنها گذاشته نشد. همیشه خورشیدی شروع به تابیدن کرد و این بار، صریا، مشرق خورشید ولایت شد.


امام هادى(ع)، هدیه پروردگار بود در روزگار نقاب و حباب. در برهه نفس‌گیر بحث‌های انحرافى، خورشید وجودش آن‌چنان تابید که هیچ جا از نور بی‌نصیب نماند.
ابرهای سیاه کوششی بی‌دریغ داشتند، ولی او فراتر از آن بود که به غل و زنجیر کشیده شود. او از میان عسکر می‌تابید و تمام محیط را روشن می‌کرد.
سایه بلند مردی عربی هنوز در خاطره دیوارهای سامرا مانده است. تاریخ چیزی در این شعر جا گذاشته است؛ نامی بزرگ به بلندای علی و انگار هنوز جمعیتی ایستاده‌اند و صدا می‌زنند ابوالحسن.
مدینه هنوز داغ فراقش را در دل دارد و هیچ‌گاه خاطره تلخ تبعید را از یاد نخواهد بُرد.
مدینه دستی به سمت توس و دستی به سمت بغداد دارد. مدینه دلی در سامرا جا گذاشته است و گنجی در عراق. حال کدام فراق را مویه کند، کدام غم را شکوه کند، با که بگوید که اگر می‌شد، با تمام کوچه‌ها و آجرهایش، با تمام نخل‌هایش، فرزند ابن‌الرضا را در آغوش می‌کشید و اجازه رفتن نمی‌داد.
ستاره‌ای در پس ستاره و آفتابی در پی آفتاب است.
زمین هیچ‌گاه یخ‌بندان نخواهد شد. هنوز مردی بوی هدایت می‌دهد؛ مردی که مدینه را، سامرا و بغداد و توس را تسلی داده است؛ مردی از همان نسل؛ از سلاله نور، فرزند حسن و علی همانانی که سالیانی کوشیدند تا آخرالزمان گوهر پنهان خود را قدر بداند.
هنوز در هوایی ابری خورشیدی می‌تابد و سایه مردی عربی روی دیوارهای جهان افتاده است.

محمدعلی کعبى