کنار من، صدف ديده پرگهر نکنيد
به پيش چشم يتيمان، پدر پدر نکنيد
توان ديدن اشک يتيم در من نيست
نثار خرمن جان على، شرر نکنيد
اگرچه قاتل من کرده سخت بيمهرى
به چشم خشم، به مهمان من نظر نکنيد
اگرچه بال و پر کودکان کوفه شکست
شما چو مرغ، سر خود به زير پر نکنيد
از آن خرابه که شبها گذرگه من بود
بدون سفره خرما و نان گذر نکنيد
به پيرمرد جذامي سلام من ببريد
ولي ز مرگ من او را شما خبر نکنيد
اشارات :: تير 1388 - شماره 122
حاج علي انساني