هزار کوه مصیبت به دوش زینب ریخت

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

همین‌که روز بر آن دشت، طرحی از شب ریخت
هزار کوه مصیبت به دوش زینب ریخت
نظاره کرد چو «شمس الشموسِ»‌بی‌سر را
به گوش گوش فلک، ناله ناله یا رب ریخت


جهان برای همیشه سیاه شد چون شب
ز چشم‌های ترش هرچه داشت کوکب ریخت
چه بود نیت ناآشکار ساقی غم
که جام زینب غم‌دیده را لبالب ریخت
کشاند کرب و بلا را به شام و بام فلک
هزار فصل طراوت به باغ مذهب ریخت
زبانه‌های کلامش به جان دم‌سردان
شراره‌ها شد و آتش‌نشانی از تب ریخت
اگر همیشه ببارند ابرهای جهان
نمی‌رسند به آن اشک‌ها که زینب ریخت
اشارات :: تیر 1388 - شماره 122
سعید بیابانکى

دیدگاه‌ها   

+3 #4 پاسخ: شعر : زینبسید قاسم شفیعی 1391-03-01 01:37
ازشعر زیبای شما نهایت تشکر را دا رم
نقل قول کردن | گزارش به مدیر
0 #3 عشق زینبپسر بسیجی 1390-06-16 00:37
سلام واقعا شعر زیبایی بود ممنونم
نقل قول کردن | گزارش به مدیر
+1 #2 RE: شعر : زینبسيد احمد مظلومي 1389-06-01 11:24
ناخداي كشتي غم زينب است
نقل قول کردن | گزارش به مدیر
-1 #1 RE: شعر : زینبكاظم 1389-01-29 20:08
باسلام و قدرداني از زحماتتون لطفا سايت را به روز كنيد.دنبال چندبيت زيبا درباره ولادت بي بي زينب سلام الله عليها ميگشتم پيدا نكردم.ياحسين.مو فق باشيد
نقل قول کردن | گزارش به مدیر

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page