تکه نان...!
روزی امام حسین(ع) به استراحتگاهی وارد شد و (در گوشهای)، تکه نانی دید؛ آن را به غلام خود داد و فرمود: «ای غلام! هر گاه بیرون آمدم، این لقمه را یادم بیاور.» غلام آن را خورد. همین که حضرت بیرون آمد، فرمود: «غلام! نان کو؟» غلام پاسخ داد: «آقاجان! آن را خوردم.» امام حسین(ع) فرمود: «تو در راه خدا آزادى.» کسی گفت: «سرورم! او را آزاد کردى؟» فرمود: «آرى. از جدّم، رسول خدا(ص) شنیدم که میفرمود: هر کس تکه نانی را بیابد، پس آن را پاک کند یا بشوید، سپس بخورد، در شکم او جای نمیگیرد، مگر آنکه خداوند او را از آتش آزاد سازد و من کسی را که خدا از آتش رها کرده است، به بردگی نمیگیرم».[1]
***
اگر صدقه نبود
امام حسین(ع) فقیرانی را دید که روی گلیمی نشسته بودند و تکه نانی میخوردند. سلام کرد. فقیران امام را به جمع خود دعوت کردند. حضرت کنار آنها نشست و فرمود: «اگر خوراک شما، صدقه نبود، با شما همخوراک میشدم.» سپس فرمود: «برخیزید تا به منزل برویم.» حضرت آنان را به منزل آورد و به ایشان خوراک و پوشاک داد و به هر یک چند درهم بخشید.[2]
فاطره ذبیحزاده
اشارات :: مرداد 1388 - شماره123
گالري تصاوير حرم مطهر ( امام حسين (ع) / بين الحرمين / حضرت عباس (ع) ) |
_______________________________
[1]عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 47، ح 154.
[2]. بحارالانوار، ج 44، ص 191، ضمن ح 3.