گمان کنم که تو از این زمانه دست کشیدی
گمان کنم که گمان میکنی نمانده امیدى
ببین که سخت تو را چشم انتظار نشستیم
اگرچه صبح جدیدی رسید و تو نرسیدی
چراغ حوصله در دست ماندهایم مگر که
سپیده سر بزند از کرانههای سپیدى
سپرده است برای ابد به حافظه خود
بهار را تو به هر سمت و گوشهای که وزیدى
به رودهای جهان هدیه کردهای دریا
طراوتی ازلی را به باغبخشیدى
کجاست روز سپیدی که لحظه لحظه صبحش
تبسمت را با خود بیاورند به عیدى
تنیدهاند به چشمانمان سیاهی شبها
کجاست بال رهاییّ اشکهای اسیدى؟
بدون تو همه روزها تباه و سیاهند
نه با سپیده پیامى، نه با غروب، نویدى
امیر اکبرزاده
اشارات :: آذر 1388 - شماره 127
گالري تصاوير: مسجد جمکران / ولادت / سرداب غيبت مولودي امام زمان (عجل الله فرجه الشريف) مهدويت : مقالات / علائم ظهور / وظيفه منتظر |