نشستهام در شب جمکران به ندبههای یکریز انتظار.
در اعماق چشمان من، عطشی دویده است که دریا دریا نگاه تو را التماس میکند و در کف دستهایم کویری ترک خورده است که بغض تمامی ابرها را دخیل بسته است. چرا نمیآیى؟
ای گلستانیترین ابراهیم(ع) که در اشتعال دلها به گل نشستهاى؛ برداً و سلاماً.
نشستهام در سهشنبه شبی خیس از اشکهای ستارگان و با لحظات جمکرانی عشق، همدم شدهام تا مگر بازآیی به درمان این همه زخمهای پراکنده.
ای شفافترین واژه هستى! خودت خوب میدانی که عاشقی در عصر غیبتِ عشق، چه اندازه سخت و دشوار است. بیا و غربت را برای عاشقان رنجورت مخواه.
خوب میدانم که نگاه ناب تو، آخرین معجزه آسمان است و چشمانت نشان از غربت دیرینهای میدهد که شرح هزاران شب چهارشنبه است. بیا که بیتو، تمام لحظههای من عزادارند.
میبارد از آسمان و از صحرا، عشق/ باید برویم تا به دریا، تا عشق/ حالا که تمام جادهها منتظرند/ هر هفته سهشنبه، جمکران، مولا، عشق
منصوره چاووشیان
اشارات :: شهریور 1388 - شماره 124
گالري تصاوير: مسجد جمکران / ولادت / سرداب غيبت مولودي امام زمان (عجل الله فرجه الشريف) مهدويت : مقالات / علائم ظهور / وظيفه منتظر |