تو نیستى
و انسان به طرز غریبانهای عریان میشود
و تمام لحظههای شنیدن،کر...
«تو نیستى»
الفبای معصومانهای است
در کالبد مسخ دفترمان جارى...
دنیا آبستن کودکان عصیان
و عرصه بی دریغ پاییز گونهای است
که زانوان سبز آزادی را
بارها زمین میزند
طنین آمدنت مگر
به سرودی بلند بدل کند
هجای سست عدالت را
سالها ایستادهایم
به بدرقه شانههایت
در رواقهایی بیحوصله
و تو نیستى...
ملیحه سیفآبادى
اشارات :: خرداد 1388 - شماره 121
شعر : وقتی تو نیستى
(زمان خواندن: 1 دقیقه)
- بازدید: 3001