اشاره
در اين نوشتار كوتاه رواياتى از حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام نقل شده است كه در آن به مهدويت و مسائل مربوط به آن اشاره شده است. كوته نوشت حاضر در سه بخش مى باشد:
1- شخصيت و زيست نامه حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام.
2- روايات رسيده از وى در باره امام زمان عليه السلام به همراه ترجمه فارس آنها.
3- يك نتيجه گيرى كوتاه بر اساس روايات نقل شده.
كليد واژه ها:
عبدالعظيم حسنى؛ امام زمان؛ مهدى؛ انتظار؛ ظهور؛ فرج؛ قسط؛ عدل؛ امام محمدتقى؛ امام على النقى؛
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم
زندگانى عبدالعظيم حسنى عليه السلام
عبدالعظيم به عبداللّخه بن على بن حسن بن زيد بن حسن بن على بن أبيطالب عليه السلام، صاحب كتاب (خطب اميرالمؤمنين) و (اليوم و الليلة) مشهور به حضرت عبدالعظيم و شاه عبدالعظيم، از سادات حسنى و از بزگان اين خاندان، و مورد احترام امامان عصر خود و از راويان موثق است.
به موجب روايتى كه امام هادى عليه السلام در باب فضيلت زيارت او آمده، روشن مىشود كه پيش از شهات اين امام بزرگوار(254 ه ق) درگذشته است و مىتوان گفت در آغاز دهه ششم از سده سوم هجرى و در خلافت (المعتز) زندگانى را بدرود گفته است.
مؤلف كتاب (جنة النعيم) با آنكه نام زوجه آن جناب را هم نوشته(1) متعرض تاريخ ولادت، سن و سال دقيق رحلت او نشده و تنها نويسد:
(پس بايد وفات حضرت عبدالعظيم، اوايل 250 هجرى، چند سال قبل از شهادت حضرت امام على النقى عليه السلام باشد.)(2)
از امامان بزرگوار، با امام جواد، امام هادى و امام عسكرى عليهم السلام معاصر بوده است. امّا آيا محضر حضرت امام على بن موسى عليه السلام را هم درك كرده و حديثى شنيده است؟
مؤلف الذريعه در اين باره مىنويسد:
(عصر امام رضا و امام جواد عليهم السلام را درك نمود و ايمان خود را بر امام هادى عليه السلام عرضه كرد. و از برخى كتابها نقل است كه وفات او در نيمه شوال سال 252 هجرى است).(3)
ابن بابويه در (من لا سحضره الفقيه) در باب روزه يوم الشك، روايتى از او از امام رضا عليه السلام آورده و ذيل آن نوشته است: (مصنف كتاب گويد حدثى است غريب و آن را جز از طريق عبدالعظيم حسنى نمى شناسم).(4)
همچنين در تعليقه شهيد ثانى بر (خلاصه) آمده است كه حضرت رضا عليه السلام بر زيارت او توصيه فرموده است.(5) ليكن عالم رجالى معاصر جناب آقاى شوشترى نويسد:
(ظهر اين است كه روايت حضرت رضا عليه السلام در وجوب بهشت براى زيارت فاطمه دختر موسى بن جعفر عليه السلام است، نه براى عبدالعظيم).(6)
استاد بزرگوار آيةاللّه خويى رحمه الله، آنچه را كه در كتاب (اختصاص) آمده است كه امام هشتم به عبدالعظيم فرمود: (سلام مرا به اولياى من برسان)، به خاطر ارسال حديث نامعتمد دانسته و نوشتهاند: (متحصل از كلمات اصحاب ما اين است كه عبدالعظيم، امام رضا عليه السلام را نديده است، تا چه رسد كه در حيات آن امام در گذشته باشد).(7)
پس ظاهراً بلكه مطمئناً وى محضر امام هشتم را درك نكرده و مستقيماً از او روايتى نشنيده است.
مقام او نزد ائمه اطهار
آنچه جلالت قدر اين بزرگوار و امامزاده عالى مقدار را هر چه بيشتر آشكار مىسازد، و عظمت مقام او را نشان مىدهد، فرموده امام عصر اوست دربارهاش و همين سخنان است كه دانشمندان علم رجال را به تكريم او واداشته است.
سخن امام هادى عليه السلام درباره وى
ابوتراب رويانى از ابوحماد رازى آرد كه بر على بن محمد عليه السلام در (سُرَ مَنْ راى) درآمدم. و او را از مسائل حلال و حرام پرسيدم و مرا پاسخ گفت. چون او را وداع گفتم وداع گفتم فرمود:
(حماد! اگر براى تو مشكلى در دين پيش آيد، از عبدالعظيم بن عبدالله حسنى بپرس و سلام مرا به او برسان).(8)
همچنين اين امام بزرگوار درباره او دعا كرده و دين او را درست خواند. صدوق به اسناد خود از وى نويسد:
بر امام خويش على بن محمد بن على موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسين بن على بن ابىطالب عليه السلام درآمد. چون مرا ديد فرمود: (مرحبا بر تو اى ابوالقاسم! تو به حق دوست مايى). گفتم: (پسر رسول خدا! مىخواهم دين خود را بر تو عرضه كنم تا اگر پسنديده است بر آن ثابت بمانم تا خدا را ديدار كنم). فرمودك(بگو!) و چون عقيدت خويش عرضه كردم امام فرمود: (ابوالقاسم، به خدا اى دين خداست كه آن را براى بندگانش پسنديده است بر آن پايدار باش خدايت در دنيا و آخرت بر آن پايدار بدارد).(9)
نظر دانشمندان شيعه درباره او در سده چهار هجرى(10)
1) صدوق، محمد بن على بن حسين بن موسى بن بابويه (م 381 ه.ق) كتابى درباره اين بزرگوار به نام (اخبار عبدالعظيم)(11) دارد كه در آن خبرهاى روايت شده از او را آورده است. وى درباره عبدالعظيم نوشته است: عباد، پارسا و مرضى بود.(12)
2) صاحب، اسماعيل بن عبّاد، اديب و دانشمند معروف (متوفاى 385 ه.ق)، وزير مؤيد الدوله و فخر الدوله ديلمى، مشهور به صاحب به عبّاد، به تقاضاى شخصى، رسالهاى در نسب اين بزرگوار نوشته و در ضمن آن چنين آورده است:
پارسا و ديندار و عابدو شناخته به امانت و صدق لهجت بود، و عالم به امور دين، و قائل به توحيد و عدل، و روايت بسيار از او نقل. از ابوجعفر بن على بن موسى عليه السلام و پدرش ابوالحسن صاحب عسكر عليه السلام روايت كند و آن دو امام را براى او نامه هاست.(13)
سده ى پنجم هجرى
1) علم الهدى و التّقى سيد مرتضى (م 436 ه.ق) وى را با صفتهاى (سيد پارسا، عالم زاهد، بلند مرتبت، بزرگ منزلت) ستوده و نويسد:
از امامان، امام جواد، امام هادى و امام عسكرى عليهما السلام را درك كرد و شيعه از حديثها و روايت هاى او تاكنون بهره برده است.(14)
2) دانشمند رجالى مشهور ابوالعباس احمد بن على بن احمد بن عباس معروف به نجاشى (م 450 ه.ق) در كتاب رجال خود داستان آمدن اين سيد بزرگوار را به رى و مخفى زيستن و به عبادت پرداختن او را آورده (چون اين داستان در بيشتر كتابها و از جمله كتابهاى زيارت آمده، از نوشتن آن صرف نظر مىكنيم). سپس سلسله روايت خود را از وى از طريق احمد بن على تا به ابوتراب رويانى مىآورد و مىنويسد: عبدالعظيم بن عبداللّه، همه روايتهاى خود را براى ما حديث كرد.(15)
3) شيخ الطائفه محمد بن الحسن الطوسى (م 460 ه.ق) نويسد: عابد، پارسا و مرضى بود.(16)
4) سيد عالم نسبدان ابو اسماعيل ابراهيم بن عبداللّه بن حسين بن على شاعر، ساحب كتاب (منتقلة الطالبية)،(17) در زمره طالبيانى كه به رى آمدهاند درباره عبدالعظيم نويسد:
ابوالقاسم، عبدالعظيم بن عبداللّه بن على بن حسن بن زيد، محدث و زاهد بود. او را مشهدى است در شجره رى و قبر او زيارت كنند. مادر او ام ولد است.
سده ى هفتم
در كتاب (الشجرة المباركة في الانساب الطالبية) كه آن را از امام فخر رازى(18) دانستهاند آمده است:
عبدالعظيم در وى كشته شد و مزار او بدان جا معروف و مشهور است.(19)
آنچه در باب كشته شدن حضرت عبدالعظيم در اين كتاب (منسوب به امام فخر) آمده، در كتابهاى ديگر نيست. تنها مؤلف (جنة النعيم) نويسد:
بناءاً على هذا استبعادى نمىرود كه حضرت عبدالعظيم به امر سلطان جائز و خليفه معاصر مقتول شده باشد و اين بعد از اجتماع شيعيان و محبين و نشر احوال و فضايل و مآثر شريفش بوده است.(20)
ولى آيا كتاب (الشجرة المباركة) از فخر رازى است؟ چنانكه مصحح محترم در مقدمه كتاب نوشتهاند، هيچ كسى از تذكرهنويسان، چنين كتاب را در شمار تأليفات فخر رازى نياورده است.
سده ى هشتم
1) تقىالدين، حسن بن على بن داوود حلى؛ مرحوم سيد جلالالدين محدث نويسد:
وى ظاهراً متوفى در نيمه اول سده هشتم هجرى است چه كتاب خود را در هفتصد و هفت به پايان رسانيده است.
تقى الدين درباره او نويسد:
ابوالقاسم عبدالعظيم بن عبداللّه بن على بن حسن بن زيد بن حسن بن على بن ابىطالب عابدى پارسا و پسنديده بود.(21)
2) حسن بن يوسف بن على بن مطهّر معروف به علامه حلى (م 726 ه.ق) در كتاب (خلاصه) در باره او گويد:
عالم، عابد و پارسا بود و او را حكايتى است كه دلالت بر حسن حال او كند و ما آن حكايت را در كتاب كبير آوردهايم.
مؤلف (روضات) نويسد:
شايد مقصود از حكايت، داستان عرض دين است بر امام عصر خويش.(22)
سده ى نهم
1) مؤلف كتا (عمدة الطالب)، سيد احمد بن على داوودى حسنى (م 828 ه.ق) نويسد:
از عبداللّه بن على شديد. عبدالعظيم متولد شد. سيدى زاهد كه در مسجد شجره رى مدفون است و قبر او را زيارت كنند و فرزند او محمد است و محمد را اولادى نبود.(23)
و هم اين مؤلف در كتاب ديگر نويسد:
ونسل على الشديد بن الحسن بن زيد بن حسن بن على بن ابىطالب عليه السلام از عبداللّه بن على است و نسل عبداللّه از احمد بن عبداللّه و عبدالعظيم و حسن... و عبدالعظيم زاهدى بزرگ بود و پسر او محمد نيز.(24)
سده يازدهم
1) محمد باقر بن محمد استرآبادى مشهور به ميرداماد (م 1041)؛ وى در (الرواشح السماوية) گفته است:
از سخنان ذايع شايع اين است كه طريق روايت از جهت ابوالقاسم عبدالعظيم بن عبداللّه حسنى، مدفون به مشهد شجره رى - رضى اللّه تعالى عنه و أرضاه - حسن است، چه او ممدوح است و نصى بر توثيق او نيست. ليكن در نظر من ناقد بصير و متبصر خبير اين نظر را مستهجن و قبيح مىشمارد و اگر دباره او جز حديث عرض دين و حقيقت معرفت او و فرموده امام هادى ابوالحسن ثالث عليه السلام كه (تو به حق دوست مايى) و نسب شريف وى كه از سلاله نبوت است نبود، او را كفايت مىكرد.(25)
علي رضا هزار
» گالري تصاوير: مسجد جمکران / ولادت / سرداب غيبت »مولودي امام زمان (عجل الله فرجه الشريف) »مهدويت : علائم ظهور / وظيفه منتظر |
________________________________________
(1) جنةالنعيموالعيشالسليم، المولى باقر بن اسماعيل المازندرانى (م 1313 ه.ق) ص 444 چاپ سنگى تهران.
(2) جنةالنعيم، ص 402.
(3) الذريعة، ذيل عنوان خطيب اميرالمؤمنين عليه السلام.
(4) من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 80.
(5) روضات الجنّات، محمدباقر الخوانسارى، ج 4، ص 210.
(6) قاموس الرجال، التسترى، ج 5، ص 374.
(7) معجم رجال الحديث، ج 10، ص 49.
(8) رسالة صاحب بن عباد به نقل رى باستان، حسين كريمان، ج 1، ص 356؛ روضات، ج 4، ص 208 حضرت آيةاللّه خويى نوشتهاند اين روايت لااقل از جهت مرسل بودن ضعيف است (معجم رجال الحديث، ج 10، ص 49).
(9) توحيد، ص 82 - 81، روضات، ج 4، ص 207 و 208.
(10) ترتيب قرن بر حسب درگذشت نويسنده است.
(11) ريحانة الادب، محمدعلى مدرّس تبريزى.
(12) جنةالنعيم.
(13) روضات، ج 4، ص 208.
(14) سرالانساب، ص 10، به نقل رى باستان، ج 1، ص 389.
(15) رجال نجاشى، چاپ سنگى، تهران، 1317 ه.ق.
(16) جنة النعيم، ص 471.
(17) منتقلة الطالبية، نسخه عكسى كتابخانه لغتنامه دهخدا.
(18) امام فخر رازى (م 606 ه) از دانشمندان اهل سنّت است.
(19) الشجرة المباركة، ص 64، منشورات كتابخانه آيةاللّه مرعشى.
(20) جنة النعيم، ص 401.
(21) كتاب الرجال، چاپ مرحوممحدث، ص 226.
(22) روضات، ج 4، ص 210.
(23) عمدة الطالب في انساب آل ابىطالب، ص 75.
(24) الفصول الفخرية، چاپ مرحوم محدث، ص 107.
(25) روضات، ج 4، ص 209 و آن از ارواشح.