مقدمه
درباره ى آينده ى بشر. ديدگاه هاى مختلف وجود دارد. برخى مى گويند: (فساد و شر و بدبختى، لازمه ى جدا نشدنى حيات بشرى است و به خاطر پيشرفت سريع و حيرت آور فنآورى و صنعت و انباشت سلاحهاى مُخرّب و ويران كننده و سلاح هاى كشتار جمعى، بشر، به مرحله اى رسيده كه گور خود را با دست خود كنده و با نابودى كامل، بيش از يك گام فاصله ندارد. بنابراين، آينده ى بشر، بسيار تاريك و خطرناك است.)
گروهى ديگر آيندهى بشر را روشن مى ببيند. انديشه ى پيروزى نهايى و تشكيل مدينه ى فاضله و حكومت واحد جهانى بر اساسى قسط و عدل، آرزوى ديرينه ى ملّتها و فرهنگها است تا جايى كه هر يك از طرفداران اديان الهى مىگويند، آينده ى جهان، از آنِ ما است و هر مذهب و ملّتى، خود را پيروز نهايى مىداند و مصلح كلّ و سامان بخش زندگى بشر را از خود مى داند.
در اسلام، بويژه در مكتب تشيّع، توجّه به آينده و تشليك حكومت واحد جهانى بر اساسى قسط و عدل تحت رهبرى امام معصوم، جايگاه خاصّى دارد. در اين رابطه، سخنان بسيارى از رسول گرامى اسلامى صلى اللّهُ عليه وآله وسلّم و ائمه اطهار عليهمالسّلام صادر شده است.
اين مسئله، در تاريخ اسلام، به نام (مهدويت) مطرح شده است و انتظار فرج، با زندگى آنان عجين گشته است و آنان دائم، در انتظار روزى نشسته اند كه آن رجل الهى و مصلح كل،يعنى حضرت حجت بن الحسن امام محمد مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف ظاهر گشته و آن حكومت واحد عدل جهانى را تشكيل دهد تا بشر به آرزوى ديرينه ى خود برسد و زندگى سعادتمند و فارغ از هر نوع ظلم و ستم و دغدغه ى خاطر را ببيند.
2- قرن بيستم، در تاريخ حيات بشر، قرنى ويژه و داراى امتيازات منحصر به فرد در ميان اعصار و قرون گذشته است بشر، در اين قرن، با ابتكار و به كارگيرى نبوغ و با تكميل اختراعات و اكتشاقات خويش در زمينه ى معادن و صنعت و با ساخت ماشين آلات و خصوصاً استفاده از اتم، توانست صفحات عظيمى از حيرت و شگفتى را بر پهناى گيتى بر جاى گذارد، و با تسلّط خويش بر بخش عظيمى از كرهى خاكى و محيط زيست، آن راتسخير كند. در اين قرن، بشر براى نخستين بار، با سفر به كرهى ماه و ساير سيارات، سير در آسمانها را شروع كن تا به اسرار آسمانها پى ببرد در اين قرن، بهره گيرى از رايانه، وارد زندگى بشر شد و امروزه، در تمام زمينه هاى زندگى، اعم از صنعتى، كشاورزى، بهداشتى، تجارى، علمى، فرهنگى، بدون بهره گيرى از رايانه، ادامه ى مسير، ميّسر نيست.
به هر حال، روند تحوّلات در قرن بيستم، در دهه ى هزار و نهصد و هفتاد ميلادى، وارد مرحله ى جديدى شد و در اواسط دهه ى هزار و نهصد و هشتاد، تقريباً، در تمامى زمينه ها، نشان خود را بر جاى گذاشت. در دهه ى هشتاد ميلادى، براى رجوع به اين دگرگونی ها، مفاهيمى مانند جامعه ى فراصنعتى و فرا مدرن (پست مدرن) به كار مىرفت، امّا در دهه ى نود ميلادى مفهوم (جهانىشدن) رايج گرديد و مفهومِ مسلّط دوران معاصر شد، به گونه اى كه امروز، همه چيز با رجوع به اين مفهوم، مورد بررسى و تجزيه و تحليل قرار مىگيرد.
در ظاهر، امر جهانى شدن، يعنى ره سپردن تمامى جوامع به سوى جهانى وحدت يافته كه در آن، همه چيز در سطح جهانى مطرح و نگرفته مى شود. جهانى شدن در هر زمينه، ديگر مرز جغرافيايى نمى شناسد. جهانى شدن در زمينه ى اقتصادى، در هر كشورى اتفّاق بيفتد، بر اقتصاد ديگران تأثير مىگذارد.
با جهانى شدن،بُعد سرمايه نيز مرز ندارد. سرمايه،از يك طرف و اطّلاعات در طرف ديگر، بدون مرز، مثل باد مى چرخد و به سرعت جابه جا مىشود. اينترنت و شبكه هاى ماهواره اى و خبرى، ارتباطات مستمر و همزمان را بين مردم دنيا برقار مى كنند و دنيا به صورت دهكده ى جهانى در آمده است.(1)
امروزه، برخى اين نتيجه رسيده اند كه سعادت و خوشبختى و زندگى فارغ از هر دغدغه، تنها در صورتى است كه همه چيز جهانى باشد و تحت حكومت واحد جهانى اداره شود و لذا تمام همت خود را بر اين گذاشته اند كه همه چيز را جهانى سازند: اقتصاد جهانى؛ تجارت جهانى؛ فرهنگ جهانى؛ سياست جهانى؛ دهكده جهانى. بنابراين جهانى شدن، امرى حتمى و محقّق يافته و يا در حال تحقّق است پس بايد همه خود را با آن وفق دهند.
3- جهانى شدن در ابعاد گوناگون خود (اقتصاد، فرهنگ، سياست، مذهب) مباحث مختلفى را مى طلبد و اين طور هم نيست كه به راحتى بتوان اقتصاد، فرهنگ، سياست، مذهب هاى مختلف را به صورت واحد جهانى درآورد و يك شبه همه ى مرزها را در هم كوبيد. جهانى شدن، با چالش هاى زيادى رو به رو است (بحث هاى زيادى را مى طلبد.) ما، در اين مقاله، تنها مى خواهم ببينيم (جهانى شدن با دين و مذهب، چه تناسبى دارد؟ آيا در اينجا نيز با چالش ها روبرو است يا نه، همسو و همگون اند؟).
جهاين شدن در رابطه ى با مذهب و دين نيز مباحث بسيارى را مى طلبد، مانند: آثار و پيامدهاى جهانى شدن بر حيات دينى؛ آينده ى اديان در فرايند جهانى شدن؛ جهانى شدن و پويايى انتظرات از دين؛ جهانى شدن و حكومت هاى دينى؛ جهانى شدن و قلمروهاى دين؛ جهانى شدن و گفتگوى اديان؛ بنيادگرايى و جنبش هاى ضد جهانى سازى؛ دينهاى محدود و دين هاى جهانى؛ حكومت واحد جهانى حضرت مهدى عليه السلام در مقايسه با جهانى شدن است. ما مى خواهيم ببينيم (آيا جهانى شدن، همان حكومت جهانى حضرت مهدى عليه السلام است يا غير آن؟ آيا جهانى شدن، مقدّمه اى براى آن حكومت واحد است يا اساساً ربطى با آن ندارد؟ آيا با جهانى سازى و سرانجام جهانى شدن، ما را از تشكيل حكومت واحد جهانى حضتر مهدى عليه السلام بى نياز مىكند و يا اين كه نياز بشر به آن حكومت عدل جهانى، به جاى خود محفوظ است؟ جهانىشدن با آن حكومت عدل جهانى حضرت مهدى عليه السلام چه وجه اشتراك و چه امتيازاتى دارد؟
براى پاسخ به اين پرسش هاى، نخست بايد جهانى شدن و حكومت واحد جهانى حضرت مهدى عليه السلام و سپس به مقايسه و سنجش آن دو با هم بپردازيم. بنابراين، مطالب اصلى مقاله، تحت عناوين ذيل مورد بررسى قرار مىگيرد:
1. جهانى شدن؛
2. حكومت واحد جهانى حضرت مهدى عليه السلام؛
3. مقايسه و بررسى وجه اشتراك و تمايز آن دو.
جهانى شدن(2)
جهانى شدن، يعنى ره سپردن تمامى جوامع به سوى جهانى وحدت يافته كه در آن، همه چيز در سطح جهانى مطرح و نگريسته مى شود. در حقيقت، جهانى شدن، به معناى آزادى مطلقِ كسب و كار، برداشته شدن تمامى موانع از سر راه، جريان يافتن سهل و سادهى سرمايه و نفوذ آن در تمامى عرصه ها، حركت روان اطّلاعات و امور ماليّه و خدمات، تداخل فرهنگ ها آن هم به سوى يكسان شدگى و يكدستى است. البته، تمامى اين امور، در مقياسى جهانى رخ مى دهد و هدف نيز دستيابى به بازار واحد جهانى، فارغ از موانع امور توليد و سرمايه گذارى و خدمات و اشتغال خواهد بود.
برخى، پا را فراتر گذاشته اند، از حكومت واحد جهانى و پول واحد در سراسر جهان ياد مىكنند.(3)
به نظر گروهى ديگر، جهانى شدن، در حقيقت، فراتر از پديده ى كلاسيك (دولت – ملّت) است. به اين معنا كه با توجّه به رخدادهاى عظيم ارتباطى ورود بازيگران جديد به عرصهى بين المللى، نفش (دولت – ملّت) تا حدود زيادى كمرنگ شده است. در اين معناى از جهانى شدن، دولتها، ديگر تصميم گيرندگان اصلى در رويدادها نيستند و قدرت، در سياست جهانى، از دولت هاى محصور در مرزها به دولت هايى منتقل مىشود كه قادر به تكاپو در جهاناند.
گروهى نيز جهانى شدن را به عنوان گسترش روند رو به توسعه ى تجارت جهانى دانسته اند كه اكنون بازيگرانى از جنوب نيز به آن پيوسته اند.
كاربرد اصطلاح (جهانى شدن) به دو كتابى بر مىگردد كه در سال هزار و نهصد و هفتاد ميلادى انتشار يافت. كتاب نخست (جنگ و صلح در دهكده ى جهانى) تأليف مارشال مك لوهان و كتاب دوم، نوشته برژينسكى، مسئول سابق شوراى امنيت ملّى آمريكا در دوران رياست جمهورى ريگان بود. مباحث كتاب نخست، بر نقش پيشرفت وسائل ارتباطى در تبديل دنيا به دهكده ى واحد جهانى متمركز بود. در حال كه بحث اصلى كتاب دوم، دربارهى نقشى بود كه آمريكا مى بايست براى رهبرى جهان و ارائهى نمونه ى جامع مدرنسيم به عهده مى گرفت.(4)
در عمل، بيشتر توافق هاى سياسى و اقتصادى كه پس از دو جنگ جهانى خسارت بار، بين مجموع كشورهاى جهان انجام گرفته و به نوعى، زمينه ساز همزيستى و همكارى بين المللى شده است، طلايه دار تحوّلى بوده كه (جهانى شدن) ناميده مى شود.
اين پديده، روندى از ديگرگونى را به نمايش مى گذارد كه از مرزهاى سياست و اقتصاد فراتر مىرود و دانش، فرهنگ و شيوه ى زندگى را نيز در بر مى گيرد. از اين جهت، جهانى شدن، چند بُعدى است و قابل تسرّى به مشكل هاى گوناگونِ عمل اجتماعى، اقتصادى، سياسى، حقوقى، فرهنگى، نظامى، فن آورى، محيط زيست،... است.
بعضى از صاحبن ظران، ويژگى هاى پنج گانه ى زير را براى جهانى شدن مطرح كردهاند:
1- گسترش كمپانى هاى چند مليّتى؛ اهميّت شركت ها در نظام جهانى، بيش از اهميّت دولت ها است. به عبارت ديگر، دولت هاى ملى، جاى خود را به كمپانى هاى بزرگ چند ملّيّتى داده اند و كشورهاى مختلف جهان با كمپانى هاى بزرگ خود مشخّص مىشوند.
2- پيوستگى بازارهاى مالى و بورس جهانى؛ اين پيوستگى، آن قدر سريع است كه در سالهاى اخير، روزانه، ميلياردها دلار در بازارهاى جهانى رد و بدل مىشود.
3- گسترش ارتباطات ماهواره اى و شبكه اى و به دنبال آن گسترش داد و ستدهاى فرهنگى در سطح جهان؛ گروهى، جهانى شدن را از كانال ارتباطات و داد ستدهاى فرهنگى مى نگرند.
4- گسترش شبكه حمل و نقل بين المللى و كاهش شديد هزينه هاى مربوط؛ اين امر، فرايند جهانى شدن را تسهيل كرده است و موجب شده است كه دنيا به رسميت ادغام و وحدت حركت كند.
5- تقسيم كار گسترده، بر اساس مباحث اقتصاددانان و جامعه شناسان، اقتصاد، وقتى شكوفا و بزرگ و پيچيده مىشود كه تقسيم كار اجتماعى، در آن گستردهتر مىشود، و به همين نسبت، دنيا هم وارد تقسيم كار گسترده اى شده است.(5)
هر چند كه جهانى شدن، پديده اى صرفاً اقتصادى نيست، لكن اقتصاد، با اهمّيّت ترين بُعدِ آن است؛ زيرا، در نظام سرمايهدارى كه سوداى رهبرى جهان كنونى را در سر دارد، سياست و فرهنگ - كه دو محور اصلى ديگر جهانىشدن است - تا حد زيادى تحت تأثير سياستگذارى اقتصادى قرار دارد. لذا سازمانهاى بين المللى، عمدتاً، در محور اقتصاد تنظيم شده اند. سازمان هاى اقتصادى بين المللى و اتحّاديّه هاى اقتصادى منطقه اى، نظير (آ.سه.آن)، (نفتا)، (اِكُو)، ادغام بازارهاى مالى، اتّحاد پولى كشورهاى اروپايى، ادغام بانكهاى بزرگ جهان، تأسيس سازمان تجارت جهانى، آزادسازى تبادل كالا و نقل و انتقال سرمايه بين كشورها، ادغام شركت هاى توليدى بزرگ، از اين قبيل اند.
تعاريفى از جهانى شدن
به نظر مىرسد با همهى تعاريفى كه از جهانى شدن ارائه شده، تاكنون، تعريف روشن و جامعى از آن ارائه نشده است؛ زيرا، اوّلاً، اين پديده هنوز به حدّ تكامل نهايى خود نرسيده و هنوز دستخوش تحوّل است و هر روز، وجه تازهاى از ابعاد گوناگون آن مشخّص و نمايان مى شود.
ثانياً، هر كسى در مقام تعريف، بُعدى از ابعاد آن را بازگو مىكند. اغلب، به بَعدِ اقتصادى آن توجّه كردهاند. به هر حال به برخى از تعاريف اشاره مىكنيم:
1- جهانى شدن، فرايندى است اجتماعى كه در آن، قيد و بندهاى جغرافيايى كه بر روابط اجتماعى و فرهنگى سايه افكنده است، از بين مى رود و مردم به طور فزاينده، از كاهش اين قيد و بندها آگاه مى شوند.(6)
2- (كاستل) با اشاره به عصر اطّلاعات، جهانى شدن را ظهور نوعى جامعهى شبكه اى مى داند كه در ادامهى حركت سرمايه دارى، پهنه ى اقتصاد و جامعه و فرهنگ را در بر مى گيرد.
3- (جام تام لينسُون) جهانى شدن را فرايند توسعه ى سريع پيوندهاى پيچيده ميان جوامع و فرهنگها و نهادها و افراد در سراسر جهان معرّفى مىكند.
4- (هاروى) اين فرايند را در بردارنده ى دو مفهوم فشردگى زمان و مكان و كاهش فاصله ها تلقّى مى كند. در واقع، طبق اين نظر، فشردگى زمان و مكان، مهمترين ويژگى جهانى شدن است؛ يعنى، فاصله كم مىشود و يا از بين مىرود، و زمان لازم براى پيمودن فاصله ها كاهش مىيابد و جهان بيش از پيش كوچكتر به نظر مىرسد و انسانها و جوامع، به طريقى به هم نزديكتر مىشوند. پس چهانى شدن، فرايندى است كه روابط اجتماعى را بسط مىدهد و در سه حوزهى اقتصاد و فرهنگ و سياست، صادق است و بستر جريان اين روابط را از متن محلى به متن جهانى تغيير مىدهد.(7)
تاريخچه ى جهانى شدن
ريشه هاى تاريخى جهانىشدن را مىتوان به عمق تاريخ بشر و به زمانهاى قديم مربوط دانست. طبق نظر جامعه شناسان و باستان شناسان، زندگى بشر، از زندگى هاى محدود خانوادگى و انفرادى در جنگلها و غارها و پناهگاه ها شروع شده و به تدريج، به جمعيّت هاى عشرهاى و قبيله اى و اجتماعات محدود در كنار چشمه ها و رودخانه ها تبديل شده، بعداً، همين ها، روستاها و واحدهاى كوچك شده اند، و سپس شهرها تشكيل شده، و از شهرها، به تدريج، به كشورها و دولتها پديد آورده اند. بنابراين، در مجموع، زندگى بشر، به سوى جهانى شدن در حركت است؛ يعنى، هر چه كه به پيش مىرويم، تفرقه ها كم و تجمّع ها زياد مىشود و هر چه كه به عقب برگرديم، به تفرقه هاى بيشتر مى رسيم. لذا مىگويند، جهانىشدن، يك امر طبيعى است.
البته، اين حركت، در قرون اخير، سرعت بيشتر به خود گرفته است و ديگر به صورت گذشته، كند حركت نمى كند؛ زيرا، با در اختيار گرفتن ابزارى مثل بُخار و اختراع ماشين و وسائل ارتباط جمعى و دريايى و زمينى و هوايى و توسعه ى راهها، به تدريج، كشورها، تبديل به منطقه ها و حكومت هاى منطقه اى مىشوند، و چون اين جهانى شدن، در ابعاد مختلفِ اقتصادى و فرهنگى و سياسى، شكل مىگيرد، قهراً، بلوك ها درست مى شود و معلوم است وقتى ارتباطات بشر با ماهواره و اينترنت انجام گيرد، حركت به سوى جهانى شدن، با سرعت و شتاب بيشترى انجام خواهد گرفت.
حجة الاسلام والمسلمين دكتر حبيب الله طاهرى
» گالري تصاوير: مسجد جمکران / ولادت / سرداب غيبت »مولودي امام زمان (عجل الله فرجه الشريف) »مهدويت : علائم ظهور / وظيفه منتظر |
________________________________________
(1) دكتر سليمان ايران زاده، جهانى شدن و تحولات استراتژيك در مديريّت و سازمان، ص 19.
(2) براى آگاهى بيشتر از جهانى شدن و جهانى سازى، به كتابهاى زير مراجعه كنيد:
1- دام جهانى شدن، هانس پيتر مارتين و هارالدشومن؛ ترجمهى حميدرضا شهميرزادى
2- پديده ى جهانى شدن، فرهنگ رجايى، ترجم هى عبدالحسين آذرنگ.
3- جهانى شدن و تحوّلات استراتژيك در مديريّت و سازمان؛ دكتر سليمان ايران زاده.
4- جهانى شدن فرهنگ و سياست؛ دكتر سيّد على اصغر كاظمى.
5- جهانى شدن، مالكوم واترز، ترجمهى: اسماعيل مردانى و سياوش مريدى
6- كشورهاى در حال توسعه و سازمان جهانى تجارت (گات)، ترجمهى: دكتر احمد يزدانى پناه و سيف الله صادقى.
7- جامعه شناسى سياسى معاصر، كِيت نَش، ترجمه ى، محمّدتقى دلفروز، تهران 1380.
(3) دكتر سليمان ايرانزاده، جهانى شدن و تحوّلات استراتژيك، ص 17.
(4) هانس پيتر مارتين و شومن، دام جهانى شدن، ترجمه ى حميدرضا شهميرزادى.
(5) جهانى شدن و تحولات استراتژيك در مديريّت و سازمان، ص 21.
(6) مالكوم واترز، جهانى شدن، ص 12.
(7) دكتر سليمان ايران زاده، جهانى شدن، ص 26 - 7.