لعن قاتلان حضرت محسن(صلوات الله علیه) ، توسط پیامبر (صلی الله علیه و آله)

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

شیخ صدوق از ابن عباس نقل می كند :‌
روزی پیغمبر(صلی الله علیه و آله) نشسته بود كه حسن(صلوات الله علیه) آمد وقتی كه او را دید گریست و فرمود :‌دلبندم نزد من بیا ، نزدیكم بیا .. آن گاه حسین(صلوات الله علیه) آمد .. و بعد فاطمه (صلوات الله علیها) آمد .. و در آخر ، امیرالمؤمنین (صلوات الله علیه) آمد . اصحاب از سبب این رفتار پرسیدند .. حضرت چنین جواب فرمود:‌
اما دخترم فاطمه ، او كه بانوی تمام زنان جهانیان است ، از اولین و آخرین ... من هر بار كه او را می بینم ، ظلم هایی را كه بعد از من ،‌بر سر او می آورند ، در خاطر می گذرانم ؛‌گویی اكنون می بینم كه غربت و تنهایی را به خانه اش وارد ساختند. حریم حرمتش را هتك كردند ؛‌و حقش را به زور گرفتند و از ارث محرومش نمودند ؛‌پهلویش را شكستند و جنینش را كشتند.
او فریاد می زند : ‌یا محمداه ! ... ولی هیچ كس جوابش را نمی دهد ، كمك می خواهد ، ولی هیچ كس كمكش نمی كند ... (تا جایی كه می فرماید): او اولین فرد از اهل بیت من است كه به من می پیوندد . پس در حالی كه محزون و غم دیده و شهیده است ، بر من وارد می شود.
من در آن حال می گویم :‌پروردگارا ! لعن فرما و از رحمت خود دور كن وعقاب فرما ،‌هر كسی را كه حقش را غصب كرد و ذلیل فرما هر كه او را ذلیل كرد و آتش ابدی جهنم را نصیب هر كسی كن كه به پهلوی مباركش صدمه زد و بچه اش را كشت ؛‌پس در این حال ، ملائكه می گویند : آمین .[1]
شیخ صدوق از جعفر بن محمد روایت كرده و آن حضرت از پدرش و آن امام از جدش (صلوات الله علیهم) حدیث فرمود
روزی ، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) با حضرت علی و فاطمه وحسن وحسین (صلوات الله علیهم) نشسته بودند كه فرمود :‌ قسم به آن كه به حق ، مرا بشارت دهنده مبعوث فرمود ، به روی زمین ، خلقی محبوبتر و با كرامت تر از ما نزد حق تعالی نیست . ... ای فاطمه!‌ نامی از نام های خودش را برای تو برگزید ؛‌پس او فاطر است و تو فاطمه.
آن گاه عرضه داشت :‌پروردگارا ! به راستی گواه میگیرم تو را كه :من در صلحم با هر كه با آن ها در صلح باشد و در جنگم ، با هر كه با آن ها در جنگ  باشد؛[2]‌ و دوست دارم ، هر كه را آن ها را دوست دارد ، و كینه دارم نسبت به كسی كه به آن ها بغض و كینه داشته باشد ، و دشمنم با هر كه با آن ها دشمنی ورزد ، و دوستم با هر كه دوستشان باشد ؛‌چرا كه آنها از من هستند و من از آن هایم .[3]

/*//*//*//*//*//*//*//*//*//*//*//*//*//*//*//*//*//*//*//*//*//*/

[1] : امالی صدوق 99 – 101 ، فرائد السمطین 2 : 34 .
[2] : كتاب سلیم بن قیس 568 ، كشف الغمه 1 : 409 ،‌كمال الدین 1 : 264 .
[3] :بحار 26 : 343 و 37 : 47 و 43 : 24 ، امالی صدوق 486 ، بشاره المصطفی 177.