كسانى كه مىگويند : پيامبر اكرم ( ص ) بدون وصيّت از دنيا رفت ، آيا مىدانند كه كارى خلاف قرآن وسنّت به حضرت نسبت دادهاند؟! نسائى در سنن خود آورده : عن عائشة قالت : ما ترك رسول اللّه صلى الله عليه وسلم درهماً ولا ديناراً ولا شاة ولا بعيراً وما أوصى . سنن النسائي : 6 / 240 ، فتح الباري : 5 / 267 .
چون قرآن به همه مسلمانان دستور مىدهد كه بدون وصيّت ، از دنيا نروند : ( كتب عليكم إذا حضر أحدكم الموت إن ترك خيراً الوصيّة ) المائدة : 3 . .
زيرا جمله ( كتب عليكم ) در مورد وصيّت ، همانند جمله ( كتب عليكم الصيام ) در باره روزه ، بر اهميت ولزوم متعلّق دارد .
و از طرفى هم رسول اكرم ( ص ) فرموده است : وظيفه هر مسلمان داشتن وصيّتنامه است ، و نبايد سه شب از عمر مسلمانى سپرى شود ، مگر اينكه وصيّت او در كنارش قرار گرفته باشد : « ما حقّ امرئ مسلم له شيء يوصي به ، يبيت ثلاث ليال إلّا ووصيّته عنده مكتوبة » .
عبد اللّه بن عمر مىگويد : وقتى كه اين حديث را از رسول اكرم ( ص ) شنيدم ، هيچ شبى را بدون وصيّت نامه سپرى نكردم ؛ « قال عبد اللّه بن عمر : ما مرّت عليّ ليلة منذ سمعت رسول اللّه - صلّى اللّه عليه وسلم - قال ذلك ، إلّا وعندي وصيّتي » صحيح مسلم ، ج 5 ص 70 ، أوّل كتاب الوصيّة . .
آيا مىشود گفت : كه عبد اللّه بن عمر به سخنان رسول گرامى ( ص ) بيش از خود حضرت ، پايبند بود؟
آيا مىشود گفت : پيامبر اكرم ( ص ) سخنى مىگويد كه خود به آن عمل نكند؟
خداوند مىفرمايد : چرا سخنى مىگوييد كه به آن عمل نمىكنيد؟ و اين تناقض در گفتار و عمل ، خشم خداوند را به دنبال دارد : ( يا أيّها الذين آمنوا لِمَ تقولون ما لا تفعلون كبر مقتاً عند اللّه أن تقولوا ما لاتفعلون ) الصف : 2 و 3 . .
و اين تناقض به قدرى روشن بود كه مورد اعتراض بعضى از روات قرار گرفته مانند طلحة بن مصرف كه به عبداللّه بن اوفى مىگويد : چگونه مىشود كه پيامبر گرامى ( ص ) به مردم دستور وصيّت دهد آنگاه خود آن را ترك كند ؛ « عن طلحة بن مصرف ، قال : سألت عبداللّه بن أبي أوفى : هل كان النبى ( ص ) أوصى؟ قال : لا . فقلت : كيف كتب على الناس الوصيّة ، ثمّ تركها - قال : أوصى بكتاب اللّه » الصف : 2 و 3 . صحيح البخاري ، ج 3 ص 186 كتاب الجهاد ، ج 5 ص 144 ، كتاب المغازي ، باب مرض النبي ( ص ) ، و ج 6 ص 107 ، باب الوصية بكتاب اللّه . .
وفى رواية أحمد : « فكيف أمر المؤمنين بالوصيّة ولميوص؟ قال : أوصى بكتاب اللّه » مسند احمد بن حنبل ، ج 4 ص 354 ؛ فتح الباري ، ج 5 ص 268 ؛ تحفة الأحوذي ، ج 6 ص 257 . .
آيه و حديث مربوط به وصيّت ، اگر دلالت بر لزوم وصيّت نكند ، حدّاقل دلالت بر جواز وصيّت كه دارد ونشان مىدهد كه وصيّت نمودن يك عمل نيك وپسنديده است و بر پيامبر گرامى ( ص ) زيبنده نيست كه آن را ترك نمايد ، زيرا قرآن مىگويد : آيا مردم را به كار نيك دعوت كرده و خود را فراموش مىكنيد ؛ ( أتأمرون الناس بالبرّ وتنسون أنفسكم ) البقره : 44 . .
8 - آنانكه مىگويند : پيامبر گرامى ( ص ) بدون جانشين از دنيا رفت و تعيين خليفه را به عهده امّت نهاد ، آيا شرايطى هم براى كسى كه رهبرى جامعه را بهعهده مىگيرد و همچنين شرايط كسانى كه در انتخابات رهبرى ، شركت مىكنند ، معيّن فرمود يا نه؟
اگر اين شرايط را معيّن فرموده ، در كدام حديث وروايت آمده است؟
اگر اين شرايط در سخنان حضرت رسول اكرم ( ص ) آمده بود ، چرا در سقيفه بنى ساعده هيچيك از گردانندگان سقيفه به آن استناد نكردند؟
وانگهى! اگر انتخاب ابو بكر مطابق شرايطى بود كه پيامبر اكرم ( ص ) بيان فرموده ، چرا ابو بكر گفت : بيعت من يك امر اتّفاقى و ناگهانى و بدون تدبير صورت گرفت و خداوند شرّ آن را دفع نمود قال أبو بكر في أوائل خلافته : إنّ بيعتي كانت فلتة وقى اللّه شرّها وخشيت الفتنة . شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد ، ج 6 ص 47 بتحقيق محمد ابوالفضل ؛ أنساب الأشراف للبلاذري ، ج 1 ص 590 . ، ابن اثير مىگويد : اين چنين بيعتى ، طبيعتاً شرّ خيز است قال ابن الأثير : أراد بالفلتة الفجأة ، ومثل هذه البيعة جديرة بأن تكون مهيّجة للشرّ . النهاية في غريب الحديث ، ج 3 ص 467 . .
و همين عبارت را عمر در اواخر خلافت خويش بالاى منبر بيان كرد و گفت : اگر كسى به چنين كارى مبادرت كند ، محكوم به مرگ خواهد شد : « إنّ بيعة أبي بكر كانت فلتة وقى اللّه شرّها فمن عاد إلى مثلها فاقتلوه » شرح نهج البلاغة لابن أبيالحديد ، ج 2 ص 26 ، و ر . ك : صحيح البخارى ، ج 8 ، ص 26 ، كتاب المحاربين ، باب رجم الحبلى من الزنا ؛ مسند احمد ، ج 1 ، ص 55 . .
ابناثير مىگويد : كار بىرويه را « فلتة » مىگويند و به خاطر ترس از انتشار امر خلافت ، به بيعت ابوبكر با مبادرت ورزيدند : « والفلتة كلّ شيء من غير رويّة وإنّما بودر بها خوف انتشار الأمر » النهاية في غريب الحديث ، ج 3 ص 467 . .
اى كاش كسى از ابن اثير مىپرسيد كه ترس از انتشار چه خلافتى بود؟ ترس از خلافتى كه رسول اكرم ( ص ) معيّن فرموده بود؟
يا ترس از كانديدا شدن افراد مشابه ابوبكر براى امر خلافت؟
انتشار خلافتى را كه رسول گرامى ( ص ) معيّن نموده بود ، نه تنها ترسى نداشت ، بلكه ضامن صلاح ملّت بود وبر همگان لازم بود كه در برابر حكم پيامبر ( ص ) سر تسليم فرود آورند و مخالفت نورزند .
( ما كان لمؤمن و لا مؤمنة إذا قضى اللّه ورسوله أمراً أن يكون لهم الخيرة من أمرهم ) الأحزاب : 36 . .
و همچنين كانديداتورى افراد ديگر هم واهمه نداشت ؛ زيرا پس از ملاحظه و بررسى ، مردم اگر وى را همسطح ابوبكر نمىيافتند ، قطعاً با وى بيعت نمىكردند و اگر همسطح ابوبكر بود ، چه فرقى در بيعت با او و يا با ابوبكر وجود داشت؟
ولى اگر آن نامزد رهبرى ، شرايطى بالاتر از ابوبكر داشت و بهتر از ابوبكر براى اصلاح جامعه بود ، آيا نصب ابوبكر مانع مصلحت جامعه نبود؟
9 - راستى از همه مهمّتر ، اگر واقعاً ، خلافت ابوبكر بر مبناى شرايط ، و مطابق سنّت رسول اكرم ( ص ) انجام گرفته بود ، چرا عمر گفت : « فمن عاد إلى مثلها فاقتلوه » شرح نهج البلاغة لابن أبيالحديد ، ج 2 ص 26 ، و رجوع شوده به : صحيح البخارى ، ج 8 ، ص 26 ، كتاب المحاربين ، باب رجم الحبلى من الزنا ؛ مسند احمد ، ج 1 ، ص 55 .
عدم تعيين جانشين ، مخالف كتاب نيست
- بازدید: 1547